من هیچ چیزی از تو نمی‌خواهم. فقط آمده‌م ببینمت.

-آنا کارنینا

[‌ آخر من از گیسوی تو، خود را بیاویزم به دار .. ]

گفتم: عشق، نمی‌دانم چیست‌. بی‌تجربه‌ام. تازه‌کارم. نمی‌دانم اینطور خواستن، اسمش عشق است یا چیز دیگر. فقط، سخت می‌خواهمش.

- یک عاشقانه آرام
به قلم نادر ابراهیمی

روی در روی و نگه بر نگه و چشم به چشم
حرفِ ما و تو چه محتاجِ زبان است امروز؟

+وحشی بافقی

کسی مشهد هست عکاسی داخل حرم انجام بده؟ ترجیحا با موبایل خودمون

تعلقت بك حتى اصبحت وطني.
-آنقدر به تو وابسته شدم تا اينكه وطنم شدى.

معشوقِ سبز و صبورم؛
از برای خاطر تو
از همه کس‌ دل بریدم.

مسجدِ من كجاست؟
با دستهای عاشقت آنجا مرا مزاری بنا كن ...

«راهمان دور و دلمان کنار همین گریستن است.»

تیغِ جفا گر زنی،
ضربِ تو آسایش است ...
#سعدی