𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 3 days, 2 hours ago
اجازه دهید با یک حکایت از بودیسم که بهخوبی پرسش رابطه بین درونسوبژکتیو و بینسوبژکتیو را مطرح میکند، سخنم را به پایان برسانم.
زنی فرزند خود را از دست داده است. او نمیتواند از بدن کودک دل بکند و جسد او را به سینهاش بسته نگه میدارد. او به افراد مختلفی مراجعه میکند؛ شفاگران، روحانیون و دیگران، اما هیچکس نمیتواند فرزندش را به زندگی بازگرداند. سرانجام به مردی مقدس برخورد میکند. او به زن میگوید: «راهی برای حل مسئلهات وجود دارد. باید به خانه کسی بروی و به او دانههای خردل بدهی، اما آن شخص باید کسی باشد که هرگز در زندگی خود داغ از دست دادن کسی یا تجربه اندوهی نداشته باشد. تنها در این صورت میتوانی (در زندگی) پیش بروی.»
خب آن زن خیلی زود متوجه میشود که هر جا میرود، با داستانی از غم و اندوه مواجه میشود. به مرور زمان، او میتواند دلبستگی خود به کودک مرده را رها کند. میتوان گفت که آن خاطره، خاطرهای بود که هنوز به خاطره تبدیل نشده بود؛ چیزی که همچنان او را تسخیر کرده بود.
میتوان گفت که هر نظریه روانکاوانهای درباره سوگواری و خاطره آن، در نهایت همین را بیان میکند، حتی اگر به این شکل بیانش نکند. همه آنها معتقدند که برای یک انسان، حک شدن یک تروما یا یک فقدان تلخ و دردناک – چه این فقدان مربوط به معنایی عمیق شخصی باشد، چه رابطهای عاشقانه – تنها زمانی ممکن است که یک فقدان در ارتباط با فقدانی دیگر قرار بگیرد. همانطور که زن در این حکایت، داستان فقدان خود را به داستانهای دیگران پیوند میدهد. باید رابطهای میان یک فقدان و فقدانی دیگر برقرار شود.
دقیقاً همان چیزی است که بالینت، کلاین، لکان و فروید به شکلهای مختلف بیان میکنند: برای اینکه یک انسان بتواند یک تجربه تروماتیک را پردازش کند، آن تجربه باید در ارتباط با یک تجربه تروماتیک دیگر قرار گیرد. به همین دلیل است که کار کردن در گروهها میتواند برای افرادی که دورانهای دشواری را پشت سر گذاشتهاند، مفید باشد. صحبتم را در اینجا تمام میکنم.
#دارین_لیدر
بخش کوتاهی از چرا به خاطر آوردن؟
ترجمه #حمید_مقدم
اجازه دهید با یک حکایت از بودیسم که بهخوبی پرسش رابطه بین درونسوبژکتیو و بینسوبژکتیو را مطرح میکند، سخنم را به پایان برسانم...
کل جستار فروید به اینجا میرسد:
"پدر بودن چه معنایی دارد؟"
— لکان، سمینار چهارم
گناه میتواند مردم را به مجرم تبدیل کند.
#زیگموند_فروید
"Guilt can turn people into criminals."
—Sigmund Freud, 1923
«...اما افرادی مثل من تنها ارواح را دوست دارند. اگر روزی انسانی را دوست داشته باشم، بهزودی نابود خواهم شد.» – فریدریش نیچه، از نامهای به فرانتس اووربک، نوشتهشده در حدود اکتبر ۱۸۸۳.
قرن هاست که دانش به عنوان دفاعی در برابر حقیقت دنبال شده است.
-ژک لکان
این کتاب فوقالعاده و بسیار قابلدسترس، نشان میدهد که روانپریشی بایستی کمتر بهعنوان یک بیماری دیده شود و بیشتر بهعنوان راهی برای پاسخ دادن به سختیها و روانزخمهای اوایل زندگی ما در نظر گرفته شود. این کتاب رویکردی بدون انگ و عمیقاً انسانی را، هم برای اندیشیدن به روانپریشی و هم برای کار با آن ارائه میدهد و به ما یادآوری میکند که بسیاری از آنچه معمولاً بهعنوان رفتار منفی و نادرست تلقی میشود، در واقع راهحل خلاقانهای ست که فرد روانپریش برای یافتن امنیت ایجاد کرده است. کتاب فنهول منبعی بینهایت ارزشمند برای هر کسی است که به نوعی با روانپریشی درگیر است، چه بیمار، چه عضوی از خانواده، و چه یک درمانگر.
— داریان لیدر، نویسنده کتاب «معرفی لاکان»
کتاب «چرا روانپریشی آنقدر دیوانهوار نیست» سهمی حیاتی برای خوانندگانی که تجربه روانپریشی داشتهاند، دوستان و خانواده آنها و همچنین متخصصان دارد. اِستین فنهول تجربیات بحرانهای روانپریشی را بهطور شیوایی تبیین میکند، از جمله اینکه چه نوع حوادثی در زندگی ممکن است بحران را تحریک کنند، این بحران چگونه بروز میکند و چگونه میتوان آن را شناسایی کرد، بهویژه اهمیت وجود فردی که قادر باشد به کسی که در زبان خود تکیهگاه هایش را گم کرده، گوش دهد. فنهول از فروید و لکان پیروی کرده و بهطور عمیق به موضوع روانپریشی ارج مینهد؛ او درباره کارکرد توهم بهعنوان عملی از ترمیم، هستههای حقیقت در روانپریشی، و کار سخت گوش دادن صحبت میکند، و این همه را با حداقل نظریهپردازی روانکاوانه بیان میکند. شاید مهمترین سهم این کتاب، توضیحات فنهول درباره راههایی باشد که زبان میتواند فروبپاشد و بر تجربه اثر بگذارد؛ همچنین ظرفیت کسانی که تجربه روانپریشی در هدایت افکار پراکنده شان داشتهاند و به وضوح با پروژههای خلاقانه و اصیل بهطور مداوم وضع خود را حفظ کردهاند، نمایش دهد.
— آنی جی. راجرز، نویسنده کتاب «الفبای درخشان: روانپریشی و معمای زبان»
ترجمهی بخش کوتاهی از 《واپسرانی نخستین》
با نیاز شروع میکنیم!
نیاز نوزاد به تغدیه، آروم شدن و گرم نگه داشتهشدن.
《واپسرانی نخستین》 زمانی شروع میشه که بین ابراز نیاز و ارضای نیاز فاصله ایجاد میشه.
بیاین نوزادی که تازه بدنیا اومده و در حال گریه ست رو تصور کنیم؛ احساس گرسنگی، احساس سرما و ناراحتی در بدنش میکنه. در جواب
سینهی مادر، شیشه و یا بغل میگیره. ممکنه که کودک واسه دلایل دیگهای گریه کرده باشه غیر از گرسنگی اما واسه همش بهش غذا داده میشه.
پس از ابتدا ابراز نیاز و روشی که نیاز ارضا میشه باهم منطبق نمیشن. این جائیه که واپسرانی نخستین شروع میشه.
لکان بر این عقیده بود که این ابراز نیاز از آغاز
مملو از درخواست عشق هستش، به چیزی فراتر از ابژهی رضایتبخش. که لازمش اینه که تجربهی ارضا همیشه باقیماندهای داشته باشه، باقیماندهای فراتر که نمیتونه ابراز بشه.
نابرابری که لکان آن را میل نامید.
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 3 days, 2 hours ago