?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 7 months, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 10 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 6 months, 1 week ago
🔻 چه کسانی باید استیضاح شوند؟
✍ علی ربیعی
«بخش دوم»
اخیرا کامتنی را میخواندم که چه زیبا نوشته بود: «اگر امروز از تمام اقتصاددانانی که از ابتدا جامعه مدرن را تجربه کرده نه اصلا اقتصاد دانهایی که از زمان هوخشتره و حتی عقبتر از زمان پارینه سنگی در دنیا وجود داشتهاند تا آخرین آنها که برنده جایزه نوبل شدهاند را با هم ادغام کرده و به یک فرد تبدیل کنید و پای اقتصاد ایران بنشانید، آیا با این شرایط داخلی و خارجی، میتوانست معجزه کند؟» اگر شما بلد بودید، ظرف چند سال گذشته، حداقل یک قدم وضع را بهتر میکردید. بنابراین وجدان جمعی، خوب میداند چه کسانی باید استیضاح شوند. شرایطی که امروز بر اقتصاد کشورما حاکم است، شرایطی است که تحریم کنندگان قلدر خارجی و تحریم سازان داخلی مسبب آن بودهاند.
تحریمها، جانستان، فقرزا و بازدارنده رشد هستند. رشد نیاز به سرمایهگذاری دارد. حتی بخشی از رشد که میتواند متکی به نیروی انسانی و ناشی از بهرهوری باشد اولا که مدت زمان آن یک ساله و دوساله خواهد بود که ظرفیتهای خالی رشد را پرکند، دوم آنکه همین آدم ها هم ناامیدند و امروز بازیگر اصلی شرایط کشور نیستند و به نوعی رانده شده هستند. وقتی پولهای سرگردان دردست مردم به دلیل ناامیدی از آینده و نداشتن چشمانداز روشن، روزی تبدیل به سکه و روز دیگر تبدیل به ارز و مسکن و خودرو میشود. با کدام دولت پر از اقتصاددان برجسته جهانی میتوان کشوری تنها در گوشهای از جهان که هرروز تحت فشار روانی و اقتصادی است را کنترل کرد؟
به نظرم باید استیضاح کرد اما باید سیاستهایی را استیضاح کرد که تا امروز نه تنها کمکی به حل مسائل نکرده اند ، بلکه همواره بر حجم مشکلات افزوده و فرصت های ملی را هدر داده اند. باید کسانی را استیضاح کرد که تفکرشان اجازه شادی و نشاط به جامعه نداد. باید افرادی را استیضاح کرد که اجازه ندادند به شکل عزتمندانه و آبرومندانه، برجام به ثمر بنشیند. آنهایی که با بهانههای مضحک و پوچ مانند «دولت وقت میخواهد سرداران را تحویل خارجیها دهد» یک جامعه و یک ملت را در لیست سیاه FATF نگه داشتند. آنها را باید استیضاح کرد. با استیضاح همتی چه چیزی عاید کشور و جامعه خواهد شد؟ اتفاقا همتی کارشناسی است دلسوز که از بطن جامعه اقتصادی چهار دهه اخیر برخاسته و با مسائل مختلف کشور هم به خوبی آشناست. سخنی با نمایندگان دلسوز دارم اگر هم عده ای مصر بر استیضاح همتی هستند حتما موضوعشان وضع اقتصادی امروز نیست و چیز دیگری است. مسیر درست همان است که رهبری فرمودند:« رؤسای قوا و مسئولان باید کمک کار یکدیگر باشند و همه به دولت کمک کنند.»
🔻 چه کسانی باید استیضاح شوند؟
✍ *علی ربیعی
«بخش اول»*
قیمت دلار از ۹۰ هزارتومان هم عبور کرده، سالها است که گرانی اجناس روزشمار شده است، هیچ اطمینانی به بازار فردا وجود ندارد، بیثباتی اقتصادی سبب بیثباتی روحی و روانی در مردم شده است. احساس عمومی بر فقیرترشدن روزانه است. سالهاست که مسکن، دستنیافتنی است و تحقق رویای خانهدار شدن هر روز دورتر و بعیدتر به نظر میرسد. داشتن شغل و کار، مدتهاست که مبدل به خواستهای دور از دسترس شده و هنوز میزان سطح اشتغال ایجاد شده به میزان سال ۹۷ و ۹۸ نرسیده است. نرخ مشارکت فاجعهبار است. روزبهروز به «نیت»های جامعه افزوده میشود. ۳۵درصد جامعه جوان کشور نه دارای کار و شغل هستند و نه به دنبال تحصیل و کسب مهارت. دستهای از آمارهای اشتغال ظرف چهار سال گذشته به این سو، هم عمدتا اشتغالهایی است که پا در سوداگری داشته یا در خدمات غیر مولد و مشاغلی مانند اسنپ لحاظ شده است. این وضعیت اقتصادی کنونی است.
از اواخر دهه ۹۰ بدینسو، جامعه هرروز فقیرتر شده است. شاخصهای فقر نشاندهنده روند نزولی از اواخر دهه نود به این سمت است. فقری که دیگر فقر استثنا نیست. در هر جامعهای تعدادی از افراد در دهکهای پایین وجوددارند که معمولا برای آنها سیاستگذاری میشود که من آن را «فقر استثنا» میدانم. هرچه از آخر دهه نود به این سمت میآییم، فقر به شکل مستمر، فزاینده میشود و فقر به یک قاعده تبدیل شده است. از چهار سال گذشته به این سمت، دهکها به طور کلی دچار جابجایی شدهاند. دهک افراد حتی با یک بیماری، جابجا میشود. شاخص ها نشاندهنده وضع نامناسب جامعه ایران است.
از طرفی وضع اجتماعی هم حال و روز بهتری از وضع اقتصادی ندارد. تمام سنجشها حاکی از آن است که امید به فردای بهتر، بسیار کاهش یافته است. شاخصهای اعتماد و سرمایه اجتماعی، نه تنها تحولات مثبت چندانی را نشان نمیدهد بلکه برعکس آن را نشانگر است. در مجموع ناامنی روانی، عدم احساس خوب و وضع بد اقتصادی ، امر پنهانی نیست و قابل مشاهده است. بله، باید استیضاح کرد! برای تکتک این موارد باید کسی را استیضاح کرد!!
در چند سال گذشته، عدهای از جوانان و دانشگاهیان هم تلاش کردند روزنهها و کارراهههای شغلی نوینی پیدا کنند. موج جدیدی از شغلها هم ایجاد شد؛ اما این امر هم به ناامیدی تبدیل گردید. شرکتهای آنها که بزرگ شد باید کوچک میشدند. سیاستهای فضای مجازی آنها را هم روزبهروز از بازار به بیرون راند. این مسئله که در 4سال گذشته شاهد آن بوده ایم، خود به تنهایی موضوعی است که میتوان نه یک وزیر بلکه چند وزیر را بخاطر آن استیضاح کرد.
نخبگان هم شروع به مهاجرت کردند. امروز موج مهاجرت دیگر نه در سطح فارغالتحصیلان دکتری و ارشد، بلکه در سطح دبیرستان نمود دارد. بله! برای این موج مهاجرت هم باید استیضاح کرد. نه تنها یک نفر بلکه یک دولت و جریان هایی با تفکراتشان را میتوان برای فراری دادن جوانان و نخبگان کشور به استیضاح کشاند!
گفتیم باید استیضاح کرد! اما متاسفانه به روال تمام سالهای گذشته که معمولا علتها به فراموشی سپرده میشوند، بدهکاران به طلبکاران مبدل میشوند و مسببان فکری و عملی ، به حسابکشان تبدیل میشوند و آنان که خود سببساز وضع هستند، معترضان وضع موجود میشوند و فریاد اعتراض آنها رو به آسمان بالا میرود!! آری، باید استیضاح کرد؛ اینان به منظور کسب قدرت حتی به جای تاختن بر تحریم کنندگان و بدخواهان ایران، جهت گیری انتقادات را به سمت داخل و جریانی باز گرداندند که برای رفع تحریم ها تلاش می کرد. در واقع جریانی را باید استیضاح کرد که بر پایداری تحریم اصرار کردند.
یک نکته جالب و قابل تامل این است که اتفاقا مردم خیلی خوب میفهمند. اگر امروز سنجشی از مردم به عمل آید و سوال شود که برای وضع موجود چه کسی را باید استیضاح کرد، حتما به سراغ خیابان صور اسرافیل و ساختمان وزارت اقتصاد و اتاق آقای همتی نخواهند رفت. حتما مردم آدرسی را نشان میدهند که صدای اعتراض از همانجا بلند شده است. موتور جریانساز استیضاح، همان موتور پایدار کردن تحریم هاست، اما نیک میدانیم که عده کثیری از نمایندگان دغدغه وضع اقتصادی را دارند. اما سخنی هم با این عده از دوستان دارم: برای خروج از بنبست های فعلی باید با هم اندیشی، دولت را کمک کرد. مشکل اصلی در نظام ناعادلانه تحریم ساز خارجی و تثبیت کننده آن در داخل است.
اگر از من بپرسید میگویم اگر همان جریان تحریم خواه حاکم بود، امروز وخامت اوضاع چندین برابر بیشتر بود. حداقل، امروز دولت با همتِ همتیها با مردم همنوایی دارد. اگر امروز مخالفان دولت پزشکیان حاکم بودند، علاوه بر وضع کنونی، هر روز شاهد دخالت و دستکاری در زندگی روزمره مردم و تحریک جامعه بودیم. خدا به ایران رحم کرد!
اخیرا نشست مشترک تشکلهای ورزشی در دانشگاه شهید بهشتی تهران برگزار شد و تعدادی از تشکلها، مسایل مختلفی در خصوص چگونگی بهبود بخشی به فعالیتهای تشکلها و دستیابی به رابطه منطقی و موثر با دولت ها را مطرح نمودند.
من نیز در این جلسه با تاکید بر نقش مهم تشکلهای ورزشی و آمادگی برای حمایت از فعالیت آنها، گفتم: نگاه دولت به جامعه نه نگاهی کاملا آسیبشناسانه است و نه معتقد به مهندسی اجتماعی که در بیش از ۱۰۰ سال گذشته تاریخ ایران هیچگاه پاسخگو نبوده و حل کننده مسایل اجتماعی نبوده نیست. نگاه دولت به جامعه مبتنی بر مشارکت دادن مردم، ظرفیت سازی برای افزایش فعالیت و مشارکت جامعه و توانمندسازی نهادهای مدنی است. نهادهای مدنی و تشکلها به مثابه میانجیهای اجتماعی عمل میکنند. تشکلهای ورزشی، به عنوان میانجی بین سه ضلع دولت، نهادهای ورزشی/ورزشکاران و جامعه به طور عموم نقشآفرینی میکنند.
ما در شرایط ایران امروز ناگزیر به بازگشت خردمندانه به جامعه هستیم.
در سیر تطور مفهومی توسعه از توسعه به مثابه رشد تا عدالت و آزادی تا امروز که موضوع توسعه به مثابه شادی و نشاط جامعه مطرح است و من به آن باور دارم، نهاد ورزش و تشکلهای ورزشی میتوانند کارکردهای جریانسازی در فرایند توسعه اجتماعی و نشاط در جامعه داشته باشند.
سیاستگذاریهای ما در ورزش دچار سرگشتگی است. در دوران مدرن، برداشت از ورزش تنها معطوف به تندرستی و سلامت جسم نیست، بلکه ورزش بخش اعظمی از زندگی اجتماعی است که موثر بر سایر عرصه های زندگی بشری است. حتی نقش تندرستی ورزش فراتر از توانمند کردن جسم، نقش مقابله با بیماری های زندگی جدید را هم ایفا می کند. ورزش را فراتر از مفهوم پرورش اندام باید با مفهوم پرورش اجتماعی،معنایابی کنیم. بخشی از تفریح و نشاط جمعی که زاییده جوامع کنونی است، آرامش روان فردی و اجتماعی و فعالیت های تیمی با ورزش تامین می شود.
من معتقدم نسبت فرهنگ و ورزش از چند جنبه دارای اهمیت است. وقتی بحث از فرهنگ و ورزش می شود به فرهنگ باشگاه ها و فرهنگ تماشاگران توجه می شود. در صورتیکه، نهاد ورزش میتواند همانند پلی برای گذار از فرهنگ پهلوانی به فرهنگ زیست انسانی و اخلاقی جامعه عمل کند.
جامعه بدون تشکل و نهادهای مدنی جامعهای پویا نخواهد بود. دولتها و حکومتها بدون این نهادها نمی توانند خود را تصحیح کنند. حاکمیت ورزشی بدون تشکل های ورزشی نه تنها قادر به سیاستگذاری درست نیست بلکه در این شرایط سیاستهای ورزشی هم بازتاب دهنده سیاستهای موثر بر جامعه نخواهد بود.
در این میان باید با توجه به کارکردهای تشکلهای ورزشی، برنامهریزیهای لازم برای ارتقا این کارکردها از قبیل توسعه سلامت جسمی و روانی، ایجاد انسجام و ارتباطات اجتماعی، کاهش آسیبهای اجتماعی، تقویت ارزشهای فرهنگی و ملی، تقویت سرمایه اجتماعی، ایجاد فرصت های شغلی و اقتصادی( به عنوان مثال وجود ۵۰۰۰ باشگاه ورزشی در استان تهران)، و حتی ظرفیت نمایندگی فرهنگی ایران در عرصه های بین المللی و هم صدای مردم ایران در برابر تحریم های ظالمانه صورت گیرد.
من در تلاش هستم به عنوان دستیار اجتماعی بر تقویت کننده تشکل های مدنی باشم و زمینه برقراری ارتباط موثر بین نهادها و تشکلها را فراهم آورم.
?️ این مسابقه تنها یک بازی نبود و ۵ مفهوم در آن نهفته بود
ورزش و فوتبال خود نوعی خیر جمعی هستند. این مسابقه پیامی برای ارجگذاری به همه کارگران، گسترش خیرجمعی و پاسداشت اسطورهها داشت.
به سهم خود سپاسگزارم.
بازی تیم جام جهانی ۹۸ - پیشکسوتان خراسان
?پیرامون فساد مالی و سیاسی
✍ ***علی ربیعی
"قسمت دوم"***
مسئله بعدی تعارض منافع فسادزا و عدم توجه به تعارض منافع است؛ که شاهدیم حتی در سطح دانشگاهی و مقالات دانشگاهی نیز فسادپذیری رخ میدهد. عدم توجه به تعارض منافع در جای جای کشور اجازه نمیدهد که ارتقاء سلامت نظام اداری در مقابله با فساد به درستی صورت بگیرد.
در اینجا چند مسئله را نیز پیشنهاد میدهم؛ ما به سیاستگذاری جامع نیاز داریم و این سیاستگذاری باید در سه محور باشد؛
سیاستگذاریهای ما مبتنی بر پایههای انتظامی، اطلاعاتی و امنیتی (که به تنهایی پاسخگو نیست) و سیاستگذاری مبارزه با فساد باید اصلاحات ساختاری، اصلاح سیاستها و مصوبات رانتزا را شامل شود. گسترش نظام شفافیت و همچنین فرهنگسازی چه در ساختارهای حکومت و دولت و چه در جامعه باید در نظر گرفته شود. اکنون متاسفانه به سیاستگذاریهای مبتنی بر فرهنگ، آموزش و حقوق شهروندان توجه نمیشود.
مسئله دیگر ایجاد قانون تعارض منافع است. نهادهای پر از اختیار و قدرتِ بدون مسئولیت که میتوانند با ابزارهای فشار خود، مدیران را تحت فشار. بگذارند، میتوانند موثر بر ناکارآمدی و همچنین فساد باشند.
این چنین نظامهای حامی-پیرو و حامی- کارگزار شکل میگیرد. حامیپروری یکی از عوامل فساد است که باید به آن توجه شود.
از طرفی از نهادهای مدنی باید امنیتزدایی شوند و تبدیل به ناظران همیشگی شوند. نهادهای مدنی الان وجود دارند اما در این زمینه، در اندازه جامعه ایران هنوز شکل نگرفتهاند.
مطالعه روندهای اداری در چند دهه نشان میدهد که بوروکراسی ایران اکنون آسیب خورده و به این راحتی احیا نمیشود. در دو دوره نظام بوروکراسی ما به شدت آسیب خورد، به طور افقی افراد وارد سیستم شده و به جای شایستهگزینی، رفیقگزینی و همحزبگزینی اعمال شده است و خودیسالاری را به جای شایستهسالاری گسترش یافته است.
بنابراین یک پیشنهاد میتواند انجام استخدام فقط بر اساس آزمون استخدامی باشد و نظام گزینشها معطوف به تخصص، دانش و کارآمدی باشد نه آنچه که امروز جاری است.
تجربه من نشان میدهد بوروکراتهای متخصص که به طور عمودی رشد کردهاند، بسیار کمتر دچار فساد میشوند.
?پیرامون فساد مالی و سیاسی
✍ ***علی ربیعی
"قسمت اول"***
امروز درباره یافتهها و تجربههای خودم در دولت آقای خاتمی که دبیر ستاد مبارزه با فساد بودم و نتیجه کتاب «زندهباد فساد!» و چندین پایاننامه حول آن صحبت خواهم کرد. بر اساس این یافتهها به این پرسش پاسخ خواهم داد که چرا وقتی حاکمیت و جامعه اعتقاد عملی در مورد مبارزه با فساد دارند، ما همچنان مشکل داریم؟ زمانی خواست جامعه و خواست حاکمیت به گونهای است که با هم تعارض دارد؛ مثل قانون حجابی که مجلس میگذارد و روشنفکران، جامعهشناسان و غیره به آن معترض هستند و نقد دارند، اما در موضوعی مانند فساد همه در مورد آن اتفاقنظر دارند و حتی از رؤسایجمهور گرفته، تا رهبری و رؤسای قوا مطالبه میکنند و خواستار مبارزه با فساد هستند.
فکر میکنم پاسخ به این سوال پیچیدگی خاص خود را دارد اما وقتی به این دقت میکنم تا ببینم چه چیزی باعث میشود که این فساد از بین نرود، به چند نکته میرسم. البته معتقدم که فساد از بین رفتنی نیست، فساد کنترل میشود، تا وقتی امیال انسانی و خصوصیات فردی و لغزشها هست، فساد هم هست؛ بنابراین از بین بردن مطلق فساد درست نیست و ما صفر مطلق در اینجا نداریم، بحث ما کنترل و محدود کردن فساد است.
اولین دلیل عدم موفقیت در مبارزه با فساد را کلانتر از بحث فساد به عنوان یک موضوع میدانم؛ بهطور کلی رویکردهای اقتصادی و سیاسی ما در این سالها زمینهساز فساد بوده است، به طوری که وقتی توسعه در دستور نیست زیرا عملاً ما به الزامات توسعه نمی توانیم پایبند باشیم و از سویی نگران عواقب و نتایج توسعه و تغییرات فرهنگی و اجتماعی ناشی از آن هم هستیم. میتوان سوال کرد: چه رابطه معناداری بین این دو وجود دارد؟ وقتی رویکرد توسعهگرا نیست و مبتنی بر بقا هست، بحث تنها بین بقای خوب و بد مطرح است، طبقه متوسط صنعتی شکل نمیگیرد، اقتصاد مولد و ارتباطات جهانی شکل نمیگیرد و در نتیجه فقدان توسعه، نظامهای اقتصادی و سیاسی همراه با تحریم، فسادگستر میشود سازوکارهای اقتصادی خاصی شکل میگیرد و بخشی از فساد اکنون نتیجه ساز و کارهای دوران تحریم، فشارهای تحریم و تن ندادن به الزامات توسعه است.
سیستمی که مدام با تهدید زندگی میکند، جریان کارآفرینی آن گسترده نمیشود و حوزه عمومی کوچکتر و رشد واسطهگری بیشتر میشود. این رویه، نظام غیرشفاف را به همراه خود میآورد. تولید فساد مسیر اجتنابناپذیر این سیستم است، بهرغم عدم خواست همه ما؛ نه جامعه و نه حاکمیت هیچکدام فساد را نمیخواهند اما در روند این سیستم، فسادپذیری وجود دارد.
دلیل دوم از نظر من این است که ما سیاستگذاریهای غلط انجام دادهایم؛ مانند پدیده فقر و عدالت. امام خمینی و رهبری نمیخواهند فقر وجود داشته باشد و خواهان برابری بوده و هستند؛ کاهش فساد نیز از این مقوله است اما خیلی چیزها بستگی به آرمان ما ندارد، بلکه نیازمند سیاستگذاری علمی مبتنی بر مطالعات عمیق و درگیر کردن جامعه و نهادهای مدنی است. سیاستگذاریهایی داشتهایم که به نام عدالت، فقر را افزایش داد. در واقع مسئله، دانش سیاستگذاری است.
از طرفی سیاستگذاری مبارزه با فساد، تابعی از تغییر دولتها شده است و سیاست پایداری را شاهد نبودهایم.
دلیل سوم، مبنای مبارزه است؛ ما در طول این سالها به جای آنکه با فساد مبارزه کنیم، با فاسد مبارزه کردیم. مبارزه با فاسد به طور مقطعی رضایتبخشی ایجاد میکند، ولی این فریبدهنده است ولی مبارزه با فاسد و فساد اشتباه گرفته میشود.
دلیل چهارم، سیاسی شدن مبارزه با فساد در کشور است. بحثها و پروندههای فساد و روند مقابله با فساد بیشترین لطمه را به دلیل سیاسی شدن فساد خوردهاند. این نوع مبارزه مبحث مبارزه با فساد را پیچیدهتر و البته فساد را عادیتر کرده است.
@alirabiei_ir
در این روزها با هر یک از افراد دلسوز نظام از هر طیفی صحبت میکنم، معتقدند قانون حجاب و عفاف عملی نیست و نافرمانی مدنی در پی خواهد داشت و در نهایت به سرنوشتی همانند قانون ماهواره دچار میشود.
من با وجود همه تجارب، دلبستگی و اعتقاداتم نگران ابلاغ این قانون هستم. با اندکی تفکر و تعمق در ظرفیتها و تابآوری اجتماعی و آستانه شکننندگیها، میتوان به عواقب اجرای چنین قانونی پی برد.
تجربه صدساله اخیر ایران و تاریخ اجتماعی سایر جوامع نشان میدهد تغییر فرهنگی و ارزشی با اجبار تنبیهی از هر نوع (بازداشت با جریمه) نتیجه عکس میدهد.
ضمن اینکه با نگاهی به جامعه در عرصههای مختلف و همچنین دانشگاهها، وضعیت نسبتا متعارفی را شاهدیم.
در شرایط بحرانهای منطقهای و انتظار بدخواهی ستیزهگران با ایران عزیز؛ من مداخله و تحریک جامعه را درک نمیکنم.
به خاطر خدا، به خاطر مردم، به خاطر دین، به خاطر انقلاب و به خاطر ایرانمان به عواقب اقداماتمان بیندیشیم.
به همدلی قوا در حل این مساله امید دارم.
? دولت اجتماعی؛ گسترش و ارتقای نهادهای مدنی
✍️ علی ربیعی
چهارشنبه صبح به عنوان دستیار اجتماعی رییسجمهور برای شرکت در «دومین اجلاس بیمارستانهای خیریه کشور» با حضور خیرین ۳۰ بیمارستان به شیراز رفتم. روز اول در چند پنل محتلف، مشکلات فعالیتهای خیریهای بیمارستانی به بحث گذاشته شد. در روز دوم نیز در نشستی با برخی از مسئولین دولتی و نمایندگان به بررسی مشکلات و راهکارها در این حوزه پرداخته شد.
در پایان این نشست، گزارش مبسوطی از مشکلات و هماهنگیهای مورد نیاز را تهیه کردم که پیگیری خواهم نمود.
حضور در جمعی که در آن خیر جمعی متبلور است و آدمها از توان مالی، معنوی و داشتههای خود برای بخشش به دیگران استفاده میکنند بر روح انسان اثر وضعی دارد و حال آدم را هم خوب میکند.
وقتی میخواهید انسانی بودن یک جامعه را بسنجید رفتار آن جامعه با بیپناهان، کودکان و سالمندان را مورد مطالعه قرار دهید. به عبارت دیگر شاخص انسانی بودن یک جامعه به میزان توجه آن به فرودستان بستگی دارد.
سه حوزه امنیت، آموزش و سلامت؛ نابرابری و ناعدالتی بردار نیست. اگر کسی از امنیت کمتری نسبت به دیگران برخوردار شود بر روی امنیت دیگران هم اثر منفی گذاشته و با ناامن کردن جامعه، سبب رو به زوال رفتن آن میشود؛ لذا اصلا امکان پذیر نیست که امنیت به شکل ناعادلانه در جامعه توزیع شود.
از سوی دیگر، متاسفانه آثار نابرابری بر سلامت و آموزش فقط در کوتاه مدت نیست و چون بین نسلی است، تنها با مطالعات ژرفینگر و طولی قابل بررسی است. به عنوان مثال کودک متولد شده از مادری که در طول بارداری از تغذیه درست برخوردار نبوده در سنین پنجاه سال به بالا، بیشترین درگیری را با بیماریهای زمینهای خواهد داشت. یا کسی که دچار بازماندگی از تحصیل شده است آثار عمیقی را بر جامعه تحمیل میکند.
از سوی دیگر، نابرابری در سلامت، رنجآورترین نوع نابرابری در هر جامعهای است. یکی از بزرگترین نارضایتیها از دولتها، مربوط به حوزه سلامت است. جایی که لبه ارتباط دولتها با مردم را شکل میدهد. به نظر من، این امر حتی از معیشت هم مهمتر است، هرچند آموزش، سلامت و معیشت باید در کنار هم دیده شوند ولی ریشههای عقبماندگی و ناتوانی دستیابی به معیشت در نابرابری سلامت و آموزش نهفته است.
یکی از علل مهم مسائل اجتماعی ما ناشی از ضعف نظام سلامت است. مطالعات سازمان بهداشت جهانی که در سال ۲۰۰۵ در خصوص تعیین کنندههای اجتماعی سلامت انجام و به تازگی نیز به روز شده است حاکی از آن است که مهمترین متغیر تعیین کننده سلامت؛ فقر و نابرابری است و خود نابرابری در دریافت سلامت را از جمله عوامل مهم برشمرده است.
دولتها معمولا در حوزه سلامت هم بر اثر سیاستگذاریهای غلط و هم عدم تامین مالی دچار عقبماندگی هستند. حتی در کشورهای توسعه یافته نیز این مسئله وجود دارد بهعنوان مثال در آمریکا هم نابرابری در حوزه سلامت وجود دارد تا آنجا که «Obama Care» یک موضوع مورد مناقشه در انتخابات آمریکا بود؛ در آنجا هم از امر خیر جمعی برای ساماندهی آن استفاده میشود.
خیر جمعی دارای اثرات چندگانه است. اولین اثر بر روی خود فرد نیکوکار است که باعث آرامش و حال خوب وی میشود، اثر مثبت دیگر آن بر روی افراد، گروهها و جامعه هدف است، مثلا در حوزه سلامت اثر مستقیم آن بر روی بیماران است. آثار اجتماعی خیر جمعی قابل اندازه گیری نیست. تابلوی بیمارستانی که به اسم یک خیر نامگذاری میشود، تبدیل به یک نماد میشود. نمادی که هرکس آن را میبیند داستانی از نیکوکاری و خیر در ذهنش تجسم مییابد. جوامع با داستانها و قهرمانان ذهنی زنده هستند. باید داستانهای نیکوکاری به خوبی روایت شوند.
وقتی دولتها دچار مشکلات و ضعف مالی میشوند وظیفه نهادهای مدنی و خیرین، شاخصتر میشود.
من معتقدم در شرایط ایران امروز با ناترازیها و کسریهای به جامانده زیاد، یک مسیر میتواند کاهش هزینهها در کنار آموزش به مردم در خصوص اصلاح مصرف باشد. راه دیگر افزایش بهرهوری است، اما مسیر بعدی به ظرفیتهای اجتماعی بازمیگردد. در زمان کاهش ظرفیت دولت، استفاده از ظرفیت جامعه بیشتر ضرورت مییابد، بنابراین ضروری است نهادهای مدنی در هر حوزهای تقویت شده و ارتقا یایند. بدون بهره بردن از ظرفیت جامعه، حل مشکلات بسیار دشوار خواهد بود.
یکی از برنامههای دولت چهاردهم، افزایش عمق اجتماعی دولت و ارتقای نهادهای مدنی و خیرجمعی است.
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 7 months, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 10 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 6 months, 1 week ago