[روزها]

Description
https://t.me/TeleCommentsBot?start=sc-31f4515293
Advertising
We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 2 days, 2 hours ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 2 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

Ads : @IR_proxi_sale

Last updated 1 month, 4 weeks ago

1 month, 2 weeks ago

امروز از اون روزهای خیلی طولانی بود یعنی کلی خوابیدم و بعد با دوستام رفتم بیرون و بعد یکم درس خوندم ولی تازه ساعت هشته و بسه دیگه دلم یه صبح تازه می‌خواد.

1 month, 2 weeks ago

‌ ‌ ‌‌‌ ‌ نسترننن تو همونی هستی که پابرهنه‌ها رو داشتی و از سید علی صالحی شعر می‌خوندی؟ 😭😭

1 month, 2 weeks ago

‌ ‌ ‌‌‌ ‌
نسترننن تو همونی هستی که پابرهنه‌ها رو داشتی و از سید علی صالحی شعر می‌خوندی؟ 😭😭

1 month, 2 weeks ago

امروز هلیا دستبند درست کرده بود آورده بود مدرسه بفروشه یکی رو بهم داد ولی بعد پس گرفت گفت می‌خوام روز تولدت کادو کنم‌ بهت بدم.😭

1 month, 2 weeks ago

حالا هم ذوق دارم که بچه‌ها قراره کارهای بامزه کنن و هم می‌ترسم چون مدیر خیلی عصبانیه کلا.

1 month, 2 weeks ago

مدیر گفته نباید به بچه‌ها بگید که تولدتون چه زمانیه ولی من همون روز اول که ازم پرسیدن گفتم، یعنی اول گفتم نگم ولی دلم خواست بگم دلم خوشحالی با بچه‌ها برای تولدم رو می‌خواست انگار.

6 months ago
7 months, 1 week ago

من نسترنم، بیست و سه سالمه. بچه‌تر که بودم دوست داشتم وقتی بزرگ شدم یه آدم غیرمعمولی باشم اون موقع‌ها فکر می‌کردم غیرمعمولی بودن یعنی کلی عدد خوب توی کارنامه داشتن، کلی بیست، کلی رتبه‌ی اول، بزرگ شدم اما چیزها این‌طور پیش نرفت عدد توی کارنامه‌ی کنکورم معمولی‌ترین چیزی بود که تا حالا دیده بودم گریه کردم کلی چون من می‌ترسیدم از معمولی بودن کلی غصه خوردم و یکم چرخیدم و بعدش دور از چشم‌های بقیه تونستم انتخاب کنم یه سری انتخاب‌های غیرمعمولی پر از رنگ.

یه روزهایی می‌خواستم بنویسم برای بچه‌ها قصه می‌نوشتم و می‌خوندم یه روزهایی می‌خواستم زندگی کنم فقط، صبح ها راه برم و راه برم و راه برم و عصرها بستنی شکلاتی بخورم و با آدما دوست بشم و برقصم و بچرخم و بگردم و برقصونم ، یه پاییزهایی بود دنبال قصه‌ی عاشقانه می‌گشتم می‌خواستم معشوقه باشم فقط، یه زمستونی بود می‌خواستم تو یه کافه‌ی قدیمی کار کنم و چای و کوکی و لبخند ببرم برای آدم‌ها، یه بهاری بود دائم به دست‌هام نگاه می‌کردم و می‌خواستم خلق کنم انگار، خواستم نقاش بشم؛ خواستم نجار بشم؛ خواستم ساز بزنم تو همه‌ی این روزها اما، می خواستم آزاد باشم و شاد.

این روزها مربی بچه‌هام. دوست دارم با بچه‌ها نقاشی بکشم، کاردستی درست کنم، آواز بخونیم باهم.

اینجا می‌خوام برای شما کتاب کودک بخونم درباره‌ی کارگاه‌های آموزشی که می‌رم بنویسم و کلا باهم صحبت کنیم از بچه‌ها از بچگی از بچگی‌هامون حتی.

قلب و شکلات و شکوفه‌های گیلاس.

We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 2 days, 2 hours ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 2 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

Ads : @IR_proxi_sale

Last updated 1 month, 4 weeks ago