?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 9 months ago
انجیل خود را فروخت...
«یکی از راهبان به نام سراپیون کتاب انجیل خود را فروخت و بهایش را به گرسنگان داد و گفت من کتابی را فروختم که به من گفت همهی آنچه را دارم بفروشم و به فقرا بدهم.»(حکمت مردان صحرا: سخنانی راهبان صحرانشین سده چهارم میلادی، تامس مرتن، ترجمه فروزان راسخی، ص۹۷، نشر نگاه معاصر)
انجیل برای یک راهب، اصلیترین نُماد هویت دینی است. اما سراپیون از آن میگذرد تا گرسنهای را سیر کند. در این حکایت ساده با یک رویکرد متفاوت به سنّت دینی روبروییم. آنچه برای سراپیون اهمیت و موضوعیت دارد، نه حفظ انجیل، که شفقت به دیگری است. دین برای او دارایی نیست که برای حفظ آن باید غیرت و حمیّت ورزید. دین برای او آموزه است. خدمت به همنوع اهمیت بیشتری دارد تا حفظ نُمادها. چنانکه عیسی میگفت شنبه برای انسان است و نه انسان برای شنبه:
«و چنین روی داد که در روز سبَّت از میان کِشتهها میگذشت و شاگردان او خوشهها را بر میکندند تا راه را برگشایند. و فریسیان او را گفتند: ببین! از چه روی درروز سَبَّت کاری میکند که جایز نیست؟.... ایشان را گفت: سَبَّت بهر آدمی پدید آمده و نه آدمی بهر سَبَّت؛ بدانسان که پسر انسان حتی صاحب سَبَّت است.»(انجیل مَرقُس، ۲ : ۲۳ تا ۲۵ و ۲۷ و ۲۸)
نُمادها، آیینها و سُنَن باید خرجِ محبت به همنوع شوند. این رویکرد در برابرِ رویکردِ ایدئولوژیک به دین قرار میگیرد. در نگاه ایدئولوژیک، هزار جانِ گرامی را نیز میتوان برای حفظ دین و مجد آن قربانی کرد. اما در مواجههی عارفانه، آموزهی محوری دین «صِدق با حق» و «رِفق و مهر با خلق» است و حفظ دین چیزی جز اهتمام به این دو اصل نیست:
شیخ ما [ابوسعید ابوالخیر] را پرسیدند یا شیخ کَیفَ الطّریق؟ شیخ گفت: الصِدقُ و الرِّفقُ، الصِّدقُ مع الحَقّ و الرِّفقُ مع الخَلق. ای شیخ، راه کدام است؟ گفت: صدق و مدارا. صدق با حق و مدارا با خلق.
در این شیوه از دینورزی، دلنگرانی فرد، پایبندی تمام و کمال به این دو آموزه است (خالص گردانیدن دل برای خداوند و محبت به همنوع) و خود را درگیرِ منازعات فرقهای و دامن زدن به هویتجویی دینی نمیکند. آنچه دغدغه و جدّ و جهد اوست استقامت بر این مسیر است و استغراق او بر این دو اصل مانع از آن میشود که درگیر خصومت با باطل گردد:
گویند که یک روز در حوالیِ خانقاه مشغله میکردند. خمر میخوردند و بانگ [می] زدند و سرود به اصحاب میرسید. همه بشولیدند. و شیخ[ابوسعید ابوالخیر] سخن نمیگفت. عاقبت اصحاب را طاقت برسید. شیخ را گفتند: «چنین میباید؟» گفت: «ای سبحان الله! ایشان در باطل خویش چنان مستغرقاند که پروای حقّ شما ندارند. شما در حقّ خویش چنان مستغرق نمیتوانید بود که پروای آن باطلِ ایشان نباشدتان!»(چشیدن طعم وقت(مقامات کهن و نویافتهی ابوسعید)، تصحیح شفیعی کدکنی، ص۱۸۷، نشر سخن)
این شیوه از دینورزی، فردگرایانه نیست، چرا که محبت به همنوع، اهتمام به خیر عمومی و مشارکت در مناسبات اجتماعی را اقتضا میکند. اما محبت به همنوع چیزی است و غیرت مسلمانی از نوعی که در اسلام سیاسی به چشم میآید چیزی دیگر.
عارفان عموماً نگران جایگاه دین نیستند. در کشمکش با دیگر فرقهها و مذاهب نیستند. نگران پیوند خود با خدا و همنوعاند. از اینروست که سراپیون انجیل خود را میفروشد تا گرسنهای را سیر کند.
?این حضرت مسیح است که فریاد میزند:
«هرگز هرگز! محبت خدا با دوست نداشتن انسان جمع نمیشود.» و صدای او در جانها میپیچد و ندایی دیگر از پیامبر رحمت اوج میگیرد که: «به من ایمان نیاورده است کسی که سیر به بستر خواب رود، اما همسایهاش گرسنه باشد.»
و هر دو صدا در بستر زمان همآوا بودهاند، تا آنکه پژواک آنها بر زبان پاپ بزرگ ظاهر میشود که به مناسبت روزه میگوید: «مسیح و انسانِ فقیر شخصی واحدند.» و در نامۀ معروفش به نام «پیشرفت ملل» برای کرامت انسان خشمگین میشود و مانند مسیح در معبد میگوید: «این تجربه سترگی است که با خشونت، اهانتهایی که در حق کرامت انسانی روا داشته میشود، پایان پذیرد.» و باز میگوید: «نظامهای ستمگر منحطترین نظامها از نظر ارزشهای انسانیاند، که با سوءاستفاده از جایگاه حکومت و پایمال کردن حقوق کارگران و شکستن پیمانها پا گرفتهاند.»
آیا این ندای پاک، با آنچه دربارۀ هدف در متون اسلامی آمده است، تفاوت دارد؟ «من ـ یعنی خدا ـ نزد شکستهدلان هستم؛ آن گاه که مریضی را عیادت، فقیری را یاری و حاجتِ نیازمندی را روا میکنی، من نزد آنانم.»
.
سائلی از [امیرالمؤمنین علی - رضوان الله تعالی علیه-] پرسید که: پاکیزهترین کسبها چیست؟
فرمود: غِناءُ القَلب باللّٰه سبحانه؛ یعنی: هر دلی که به خداوند سبحانه توانگر باشد، نیستیِ دنیا وی را درویش نکند، و به هستیِ دنیا شادان نشود.
? فصل الخطاب
خواجه محمّد پارسا - قدس سره-
آن شهابالدّین [سهروردی] را علمش بر عقلش غالب بود. عقل میباید که بر علم غالب باشد، حاکم باشد.
این شهابالدّین [سهروردی] میخواست که این دِرَم و دینار برگیرد - که سببِ فتنه است و بُریدنِ سرها و دستها - معاملتِ خلق به چیزی دگر باشد.
.شمسِ تبریزی.
كلمات: منسوب بعلي بن أبيطالب
غنا: مشاري العفاسي
قطعه بیست و یکم
@sodqaihaa
معرفی و انتشار قطعه «مالي وقفت علی القبور مسلما»
کلمات الأغنية: منسوب بعلي بن أبيطالب
ملحن: مشاري راشد العفاسي
غنا: مشاري راشد العفاسي
مالِي وَقَفتُ عَلى القُبورِ مُسَلِّماً
قَبرَ الحَبيبِ فَلَم يَرُدَّ جَوابي
أَحَبيبُ مالَكَ لا تَرُدُّ جَوابَنا
اَنَسيتَ بَعدي خِلَّةَ الأَحبابِ
قالَ الحَبيبُ وَكَيفَ لِي بِجَوابِكُم
وَأَنا رَهينُ جَنادِلٍ وَتُرابِ
أَكَلَ التُرابُ مَحاسِني فَنَسيتُكُم
وَحُجِبتُ عَن أَهلي وَعَن أَترابي
فَعَلَيكُمُ مِنّي السَلامَ تَقَطَّعَت
مِنّي وَ مِنكُم خِلَّةَ الأَحبابِ
چه بر من آمده که در کنار قبرها ایستادهام و به مزار محبوبم سلام میدهم و او پاسخم را نمیدهد
آه ای حبیب [من]، تو را چه شده که ما را جوابی نمیدهی
آیا بعد از دوستی دوستداران را فراموش کردهای؟!
محبوب گفت: چگونه پاسخ شما برایم میسر خواهد بود، حال آنکه در گرو سنگریزهها و خاک هستم
خاک، زیبایی و حسن مرا از بین برده است؛ پس شما را فراموش کردهام و از چشم خویشان و فرزندانم پنهان شدهام
پس با شما وداع میکنم که دوستی دوستداران از من و شما بریده شد..
مترجم: علی م
انتشار تراث و موسیقی عربی در:
این قطعه را در ادامه بشنوید ?
فصلی هست میان پاییز و زمستان
من آن را «فصل گریه» مینامم
فصلی که جانِ آدمی از هر زمان دیگر به آسمان نزدیکتر است..
آن هنگام که همه زنها شبیه هم میشوند
آن هنگام که نه توقفگاهی هست، نه عشقی، نه نفرتی، نه رعدی، نه برقی، نه شعری، نه نثری
نه هیچ چیز دیگری..
پی تو سفر میکنم
به همۀ فرودگاهها سرمیزنم
از همهٔ هتلها سراغت را میگیرم
خدا را چه دیدی
شاید ناگهان یافتمت..
#نزار_قبانی
ترجمه #نجمه_حسینیانفر
لابد اگر سلمان ساوجی در زمانهی ما میزیست، بهجای شعر زیر، این آهنگ را میخواند برای دلبرش ?
ما را به جز خیالت، فکری دگر نباشد
در هیچ سر خیالی، زین خوبتر نباشد…
هرکه نقصِ خویش را دید و شناخت
اندر استکمال خود دهاسپه تاخت
زان نمیپرّد بهسوی ذوالجلال
کو گمانی میبَرد خود را کمال
علتی بتّر ز پندارِ کمال
نیست اندر جانِ تو، ای ذو دلال
مثنوی معنوی، نیکلسن، مولی، ۱۳۶۵، دفتر اول: ۳۲۱۲-۳۲۱۴
https://t.me/bozorgmehr_persianlt
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 9 months ago