?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 9 Monate her
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 11 Monate, 2 Wochen her
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 7 Monate, 2 Wochen her
دارم فکر میکنم یک لایو در مورد رمانم بذارم و در موردش حرف بزنم. دوستانی که رمان رو تهیه کردن بهم آمار بدن لطفا...
انقدر امروز خسته شدم که یه لحظه نفسم قطع شد و قفل کردم. از صبح که از خونه زدم بیرون اول رفتم چاپ پارچه، بعد رفتم بازار و یک معاملهی فوق سنگین رو جوش دادم. بعد پارچه های خام رو فرستادم به مشتری، بعد سفارشات رو حاضر کردم. ساعت ۶ داغون رسیدم خونه و نهار خوردم و رفتم سر تمرین موسیقی و تا ۱۱ شب اونجا درگیر بودم و وقتی رسیدم خونه نفسم یک لحظه قطع شد.
روز سختی بود. خیلی سخت.
هما خانم👆👆🌸🌸
دیروز به تمام معنا سرویس شدم. یه گروه راک بود که ازم دعوت کردن برم باهاشون ساز بزنم. ساعت هشت و نیم سمت دامپزشکی ... حالا خیابونهای شلوغ به کنار رفتم استدیو و مراسم معارفه و بعد گفتن بریم یه چایی بزنیم و بعد خواستن گل بکشن. منم از بوی گل متنفر رودربایستی گیر کردم و کنارشون نشستم تا زهرماری رو بکشن و بریم سر تمرین. دوساعت تمام باهاشون ساز زدم. بدی نمیزدن ولی خیلی آشفته و بینظم بودن. تازه یه آهنگ رو فیکس کرده بودن و میخواستن بداهه بقیه رو هم در بیارن... با خودم محاسبه کردم که با این فرمون یک سال طول خواهد کشید و اینا بیشتر ساز زدنشون واسه دورهم بودنه و الکی میگن که آی اجرا میذاریم و میخوایم آلبوم بدیم بیرون. خلاصه خداحافظی کردم و اومدم بیرون. بوی این کوفتی هم خورده بود زیر دماغم و حسابی عصبی شده بودم و نکته مهم تر که نمیتونم همون لحظه نظر مخالف یا نه بگم... کی درست میشم خدا میدونه
سالها پیش در زمان جاهلیت با دختری آشنا شدم که بازیگر تئاتر بود. منم هر از گاهی بازی میکردم. واقعا به تمام معنا خوب بود. فن بیان عالی و بدن ورزیده و منعطف و حس عمیقی داشت. یک خورده اخلاقش خاص بود کمی که با هم اوکی شدیم بهم گفت که دوست داره رابطهی جنسیمون تم داشته باشه.
%%از اینجا به بعدش مثبت ۱۸ هستش لطفا خانوادهها متفرق بشن!!!!#
منم هول... توی دلم به به و چه چهی کردم و خلاصه این بازی کثیف و خطرناک بینمون شروع شد. وقتی میخواستم برم خونهاش پیامک میداد و تم رو معین میکرد.
آدم ربا و گروگان...
دختر و پسری که تا حالا لای زر ورق بودن و ازدواج کردن و با معرفی خانواده با هم آشنا شدن و شب اولشون هست و خیلی خجالتی هستن.
دختر نابینا و پسری که دست نداره...
حتی یکبار هم برام پیامک فرستاد که جامون عوض این دفعه تو دختر باش و من پسر و من باید مخ تو رو بزنم.
و...
من اون اول وقتی پیشنهاد تم داد خیال کردم میخواد برام لباس خلبانی یا ملوانی یا پرستاری بپوشه، اصلا فکرش رو نمیکردم که انقدر همه چیزی جدی باشه و اون توی نقشش میرفت و سر تم جاسوس و مامور مخفی برای اعتراف دیگه کفر همه چیز در اومد. یه چند وقتی شکر آب بودیم و زنگ زد منت کشی و گفت که اصلا تو تم پیشنهاد بده و منم نگذاشتم و نه برداشتم و گفتم ... تم دایناسور نر که میخواد جفت گیری کنه و تو هم اون دایناسور ماده باش. گفت قبوله!
دو بامبی زدم توی سرم که این چی بود گفتم!!
خلاصه راه افتادم سمت خونهشون...
( یه لحظه صبر کنید)
آی بچه چرا داری این پست رو میخونی ... مگه نگفتم مثبت ۱۸ هستش؟!!!)???
ببخشید دوستان حالا بعدا بقیه اش رو موقعی که خانوده نبود تعریف میکنم?
ببخشید که همهی کامنتها رو جواب ندادم???
دو تا جمله هستش که آرزو دارم که هیچ وقت به خودم دیگه نگم.
۱_ وای! چی فکر کردم که من با این آدم وارد رابطه شدم!!!
۲_ وای! چطوری تا حالا این آدم رو تحمل کردم و نریدم بهش!!!
ولی متاسفانه هر از گاهی اینو به خودم میگم.
امیدوارم هیچ وقت شما نگید.
خسته و کوفته نشستم ساز تمرین کردم. فردا با گروه تمرین دارم. دلم میخواد روزانه ۶ ساعت بشینم ساز تمرین کنم ولی از صبح انقدر بالا و پایین میشم که دیگه نایی نمیمونه. فقط در حد رفع تکلیف که آبروم پیش نوازندههای دیگه نره، تمرین میکنم. هیچوقت فکرش رو نمیکردم که زندگیم به اینجا برسه که موسیقی در حاشیه قرار بگیره. جمعهی هفتهی دیگه ساعت ۲ پاپا توی فرهنگسرای خاقانی یه اجرای کوچیک داره و از من خواسته که با تار همراهیش کنم. اونم دستگاه سهگاه که برای من سخته زدنش و بهش زیاد مسلط نیستم و گوشههاش یادم رفته. باید تا هفتهی دیگه اون رو هم تمرین کنم و یه چیزی آماده کنم. یه پیشنهاد هم شده که توی مراسم ختم سهتار بزنم پول خوبی هم داره ولی توی خودم نمیبینم با اینکه پول لازمم.
اصلا حال ندارم برم بازار. لاجونم.
دلم میخواد همینطور بیحرکت روی تخت بمونم و فقط نفس بکشم. این روزها دارم بحرانهای مالی رو پشت سر هم رد میکنم. از مردم طلب دارم و پولم رو نمیدن. خودم هم سنگین بدهکارم و وقتی بابتش بهم زنگ میزنن بهم فشار مییاد. خیلی کم پیش اومده که بابت پول کسی بهم زنگ بزنه و خودم سر موعد رفتم تسویه کردم. یک زمانی برای یک کاسب یهودی به نام کامران کار میکردم. توی میدون ولیعصر بغل سینما قدس مغازه داشت و خیلی دارا بود و توی کنیسه خیابون زرتشت پیشنماز بود. یه بار بهم گفت خوش حساب باش، شریک مال مردم باش.
این حرفش آویزهی گوشم شد. الان با یه تلفن میلیارد جنس میریزن توی مغازم. خودم چهار سال پیش با ۱۵ میلیون تومن سرمایه اولیه شروع کردم. حتی التماسم میکنن که جنس ازشون بردارم. فقط بخاطر این که سر موعد یا زودتر تسویه کردم یا اگه هم نتونستم رفتم خودم رو به طلبکار نشون دادم و یه سلامی دادم و به شوخی گفتم من اینجام، هنوز فرار نکردم ترکیه!!!
من آدم کم حرفی بودم و الان کم حرفتر شدم. صحبت کردن در مورد موضوعهای روزمره و همچنین شنیدنش برام عذاب الیم هستش. در مورد موسیقی و ادبیات و تاریخ اگه مطلبی باشه که بلد نباشم یا نشنیده باشم ساعتهای متوالی با اشتیاق گوش میدم و در موردش حرف میزنم. عاشق مطالب روانشناسی، فلسفه، نجوم و کامپیوتر، مخصوصا بازیهاش هستم. عاشق سفرنامه و شنیدن خاطراتش هستم. عاشق شنیدن تجربههای ناب زیستی آدمها هستم.
هیچی مثل پر حرفی منو دشارژ نمیکنه. الان تنها معیارم برای رابطه با آدمها اینه که حرفی برای گفتن باهاش داشته باشم و اگه هم صحبتی میکنه با اشتیاق گوش بدم.
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 9 Monate her
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 11 Monate, 2 Wochen her
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 7 Monate, 2 Wochen her