من بامزه نیستم از شدت فشار زندگی کصخل شدم.

برای ما معمولیا پنجشنبه شب، فرقی با غروب جمعه نداره.

پرودگارا منو تو موقعیتی قرار بده که همه ازم شیرینی بخوان:)

همه تا وقتی كه رقيب براشون محسوب نشی دوستت دارن.

یه روز می‌بینیم همو دوباره
شاید یه بچه بغل تو باشه
شاید یه بچه هم رو پای من
لم داده بود لاینش می‌کرد رو آینه
رو صورتش ببینم چشم تو رو
بشنوم یه صدایی مث تو رو

بودی ستاره وسط کویر
ولی نور تو از همه‌شون بیشتره
این بار آخره میرم
ولی اون همیشه صدامو می‌شنوه
بی من هرجایی بره سفر
خاطراتمو با خودش می‌بره
زخمش موند ولی می‌گذره
قلبت زود برام می‌شکنه

واسه بغلت می‌کُشم آدم
فقط چون خوب منو فهمیدی
می‌کشی سیگار، می‌سوزه ریه‌ام
می‌کوبی سرو رو قفسه سینه‌ام
چون می‌دونی اگه بخوابی
می‌زنم زیرش و می‌ذارم میرم
فردا رو پیشه یه آدم دیگه‌ام
رو صورتش عکس تو رو می‌بینم
می‌کنم مست با گری گوس
اونقد که یادم بره کی‌ام
چشمای تو بود خونه‌ام
می‌شستی رو پام تو جمع
می‌کردی منو دیوونه‌ام
ولی باید برم اَ خونه‌ام

حتی به نظرم تجربه‌ی بد، بهتر از تجربه نکردنه. پس دلتو بزن به دریا