ریزوم | عقیل دغاقله

Description
کانال تحلیلی انتقادی با تمرکز بر هنر مقاومت برای تحقق آینده آزاد و عادلانه. ریزوم ساقه رونده است که قطع و پیوندهای مکرر هویتش را می سازد. عقیل دغاقله. پژوهشگر اجتماعی، دانشگاه راتگرز، نیوجرسی.
تماس: @aghilda
وبسایت: adagha.com
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 7 months ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 9 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 5 months, 2 weeks ago

7 months, 2 weeks ago

انتخابات اخیر آمریکا را چگونه می توان فهمید؟
?️ عقیل دغاقله

انتخابات اخیر آمریکا نشان از شکل‌گیری یک ائتلاف جدید اجتماعی دارد؛ ائتلافی که اگر دموکرات‌ها نتوانند راهبردی برای مقابله با آن ارائه کنند، می‌تواند قدرت را برای سال‌ها در اختیار خود نگه دارد. این ائتلاف شامل نیروهای محافظه‌کار مذهبی، فاشیست‌های راست‌گرا که بر برتری نژادی تاکید دارند، طبقه روبه‌گسترش فقیر و طیف سنتی جمهوری‌خواهان است. در این میان، این ائتلاف موفق شده است که حتی از میان مردان سیاه‌پوست و اسپانیایی‌تبارها نیز یارگیری کند. این حمایت غیرمنتظره باعث افزایش رای ترامپ در ایالت‌های آبی نیز شده است. به‌عنوان مثال، ترامپ در نیوجرسی که دموکرات‌ها معمولا با فاصله زیادی پیروز آن می‌شوند، این بار تنها با ۵ درصد اختلاف شکست خورد.

آنچه این نیروهای متنوع را به هم پیوند داده است، تحولات عظیم فرهنگی و اجتماعی است که جامعه آمریکا طی چند دهه گذشته تجربه کرده است. برای درک این موضوع می‌توان به وضعیت جامعه ال‌جی‌بی‌تی‌کیو (LGBTQ) اشاره کرد؛ گروه‌هایی که در آمریکا رشد کرده و قدرت اجتماعی به دست آورده‌اند. اما در عین حال گروه های مذهبی و محافظه کار جامعه هنوز مخالفت جدی با این موضوع دارند، مخالفتی که بیان نمی شود و غایب می ماند.

یک نمونه از این مخالفت ها را می توان در جنبش آموزش خانگی در میان بسیاری از مذهبی ها دید. بسیاری از مسیحیان محافظه کار، برای مثال، فرزندان خود را از مدارس خارج کرده و به آموزش خانگی روی آورده‌اند. در نیوجرسی طی سال‌های اخیر بسیاری از مسلمانان را دیده ام که برای جلوگیری از آنچه «آموزش‌های جنسی خطرناک» می‌نامند به آموزش خانگی یا مدارس مذهبی روی آورده اند. ماهانه صدها دلار می دهند تا کودکانشان در «امان» بمانند. البته، این موضوع محدود به مسلمانان نیست؛ همانطور که گفتم جنبش آموزش خانگی در میان مسیحیان و یهودیان نیز رواج دارد.

همچنین در نیوجرسی، مثالی که با آن روبرو بودم، گروهی از مسیحیان، یهودیان و مسلمانان محافظه‌کار به دعوت یک کلیسا کنار هم آمده اند. هدف این جمع مقابله با «بی‌اخلاقی» و «انحرافات فرهنگی» است. آنها آموزش‌های خانگی را ترویج دهند. و در عمل نگاه منفی به موضوعاتی مانند سقط جنین و حقوق افراد همجنس‌گرا و ترنسجندر، به نقطه‌ی مشترک آنان تبدیل شده است.

حتی حمایت ایلان ماسک از ترامپ را نیز می‌توان در این چارچوب فهمید. ماسک بارها در پیام‌های توییتری خود اظهار داشته است که فرزند ترنسجندر خود را به دلیل همین تغییرات «از دست داده» و تاکید کرده که قصد دارد این «ویروس ووک» را ریشه‌کن کند. این‌ رویکردها را می توان در کمپین‌های ترامپ نیز به‌وضوح دید.

اما در جامعه آمریکا این مخالفت ها به شکل مستقیم امکان بروز ندارد و بنابراین نامرئی می شود. برای مثال، برخی از مسلمانانی که نگرانی اصلی‌شان گسترش گروه‌های LGBTQ است، رای به ترامپ را به‌عنوان اعتراض به سیاست‌های بایدن در خاورمیانه مطرح می‌کنند و از آن به‌عنوان اعتراضی به «نسل‌کشی در غزه» یاد می‌کنند. بخشی از جریان محافظه‌کار یهودیان نیز حمایت از ترامپ را به دلیل «عدم حمایت کافی بایدن از اسرائیل» توجیه می‌کنند. البته این را به همه نمی توان تعمیم داد اما حداقل در میان بخشی که به ترامپ رای می دهند این رویکرد وجود دارد.

این‌ها تنها بخشی از تحولات فرهنگی اخیر هستند. علاوه بر آن می‌توان به افزایش قدرت زنان و تغییرات نژادی نیز اشاره کرد. سفیدپوستان، برای مثال، دل خوشی از این پیام‌های اجتماعی که مداوم به آنها یادآور می‌شوند ثروت و قدرت آنها حاصل ساختارهای نژادپرستانه است ندارند. همچنین، پیش‌بینی می‌شود که تا سال ۲۰۵۰ جمعیت سفیدپوستان از جمعیت اسپانیایی‌تباران کمتر شود. و البته که مهاجرت گسترده از دیگر کشورها مزید بر علت است.

و باز این همه ماجرا نیست. عوامل دیگری هم هستند: از جمله ناکامی تیم بایدن-هریس در مدیریت بحران‌های اقتصادی و اجتماعی. تورم آمریکا طی سال‌های اخیر کمر اقشار فقیر را خرد کرده است و دموکرات ها درمانی برای این مردم نداشته اند. تورم بهبود یافت اما بدن مردم هنوز کبود است. همچنین دموکرات‌ها در موضوع مهاجرت از مرزهای جنوبی نیز ناموفق بودند. بیش از ۶ میلیون نفر، طبق آمار رسمی، وارد کشور شده اند اما بایدن نتوانست یک قانون جدی برای علاج این مشکل بیابد.

در چنین شرایطی است که شاهد ظهور یک ائتلاف نامنتظره میان جریان‌های راست و محافظه‌کار مذهبی می شویم: ائتلافی که بخشی از مسلمانان، یهودیان و لاتین‌تباران را در کنار بخش زیادی از سفیدپوستان محافظه‌کار و راست افراطی قرار می دهد. طبقه رو به گسترش فقیر نیز که از تمرکز دموکرات‌ها بر مطالبات طبقه متوسط و مباحث فرهنگی خسته شده‌اند، پایه دیگری برای این ائتلاف شده اند.

? @adagha

8 months ago

نظرسنجی های صامت و انتخابات شگفتی ساز
?️ عقیل دغاقله

آمریکا سرزمینی با قواعد خاص خود است. شاید همین ویژگی‌ها تاکنون مانع از آن شده که زنی به مقام ریاست‌جمهوری برسد. اما نکته جالب‌تر، قد روسای جمهور این کشور است: از میان ۴۶ رئیس‌جمهور آمریکا، تنها دو نفر قدی کوتاه‌تر از میانگین جامعه داشته‌اند. همچنین، تنها یک رئیس‌جمهور سیاه‌پوست به کاخ سفید راه یافته که او نیز از مادری سفیدپوست متولد شده است.

آلن هورویتز، جامعه‌شناس آمریکایی، معتقد است که قد بلند روسای جمهور و مدیران ارشد (CEOها) بازتابی از تمایلات ناخودآگاه بشر است که در فرایند تکاملی شکل گرفته است: «انسان‌ها تصور می‌کنند هر که قد بلندتری دارد، قوی‌تر و شایسته‌تر است.» اما به نظر می رسد که آمریکایی‌ها به این کلیشه نادرست، که از فرایند تکامل به‌جا مانده، بیش از حد پایبند مانده‌اند.

حال در این انتخابات، زنی سیاه‌پوست با قامتی کوتاه‌تر از رقیب خود وارد میدان رقابت شده است. با در نظر گرفتن شاخص‌های فوق، به‌نظر می‌رسد این رقابت از همان ابتدا برای او دشوار و شاید شکست‌خورده باشد.

هریس همچنین شفافیت و قاطعیت ترامپ را ندارد. ترامپ با گفتمان شفاف و قاطع خود – شامل مواضع ضد مهاجرتی و سیاست‌های روشن اقتصادی – پایگاه هوادارانش را حفظ کرده است. در مقابل، هریس هنوز نتوانسته گفتمان مشخصی ارائه دهد. زمانی اوباما با شعار «تغییر» وارد میدان شد؛ اما شعار هریس چیست؟ به‌نظر می‌رسد در هیاهوی رقابت‌ها گم شده است.

این بدان معنا نیست که هریس پایگاه حمایتی ندارد. او همچنان از حمایت‌های قابل‌توجهی برخوردار است: حزب دموکرات و جریان‌های ترقی‌خواه که به دلیل ترس از بازگشت «فاشیسم» ترامپ، متحدتر از همیشه شده‌اند. زنان، که به دلیل سیاست‌های محافظه‌کارانه و مذهبی – از جمله محدودیت‌های سخت‌گیرانه بر حق سقط جنین – به سوی دموکرات‌ها گرایش پیدا کرده‌اند. مردمی که از رفتارهای پر سر و صدای ترامپ خسته شده‌اند. و آخر نباید فراموش کرد که طبقه متوسط که در آمریکا برخلاف ایران نقش پررنگ‌تری در انتخابات دارند و بیش از طبقات پایین در رأی‌گیری شرکت می‌کنند. آنها بیشتر به هریس متمایل هستند. شاید بگویید خوب طبقات پایین به ترامپ رای می دهند. درست است با این تفاوت که آنها در روز رای دهی کمتر مشارکت می کنند و این می می‌تواند به نفع هریس تمام شود.

اما نظرسنجی ها چه می گویند؟ نظرسنجی‌ها نشان‌دهنده رقابت نزدیک و شانه‌به‌شانه میان دو نامزد هستند، علیرغم آنکه روند نظرسنجی‌های اخیر نیز به ضرر هریس بوده است. علاوه بر این، میزان حمایت او در میان سیاه‌پوستان، اسپانیایی‌تبارها و مسلمانان ضعیف‌تر از بایدن و حتی هیلاری کلینتون است. به‌ویژه در میان مسلمانان، هریس به همراهی با سیاست‌های اسرائیل و نسل‌کشی فلسطینیان متهم شده است.

در دست‌کم هفت ایالت چرخشی و کلیدی، رقابت آن‌قدر نزدیک است که حتی اگر آریزونا و جورجیا – جایی که ترامپ حدود دو درصد برتری دارد – به او برسد، باز هم نتیجه تغییر چندانی نخواهد کرد: آرای الکترال ترامپ به ۲۴۶ رأی می‌رسد، اما همچنان از حد نصاب ۲۷۰ رأی فاصله دارد.

اگر آریزونا و جورجیا را تمام شده فرض کنیم نتیجه نهایی انتخابات به پنج ایالت چرخشی دیگر بستگی خواهد داشت؛ ایالت‌هایی که نظرسنجی‌ها در آن‌ها نشان‌دهنده رقابت کاملاً مساوی است. کاملا مساوی. به‌عنوان مثال، در ایالت کلیدی پنسیلوانیا، هر دو نامزد حدود ۴۷ درصد رای دارند. حال، شما این ایالت را به کدام نامزد خواهید داد؟ ایالتی که به شکل تاریخی آبی رای داده است و در ۲۰۱۶ به ترامپ و در ۲۰۲۰ به بایدن؟ در سایر ایالت‌های چرخشی نیز اختلاف آرا حدود ۰.۵ درصد است. هر حدسی بزنید تمایلات درونی را بیان کرده اید.

نکته دیگر اینکه نظرسنجی‌ها از سال ۲۰۱۶ تاکنون با مشکلات جدی مواجه بوده‌اند. گزارش اخیر نیویورک تایمز نشان داد که در انتخابات ۲۰۱۶، نظرسنجی‌ها به نفع هیلاری کلینتون سوگیری داشتند؛ اما در انتخابات ۲۰۲۰، این سوگیری به نفع ترامپ بود. اکنون، پرسش اساسی این است: اگر در این انتخابات نیز یکی از این سوگیری‌ها تکرار شود، چه رخ خواهد داد؟ سه سناریوی احتمالی اینگونه هستند:

- تکرار سوگیری ۲۰۱۶: ترامپ با اختلافی بی‌سابقه به پیروزی خواهد رسید.

- تکرار سوگیری ۲۰۲۰: هریس با رأیی چشمگیر و قاطع برنده انتخابات خواهد شد.

- عدم وجود سوگیری (نظرسنجی‌های دقیق): در این صورت، شاهد انتخاباتی بسیار نزدیک و پرتنش خواهیم بود، به‌طوری‌که سرنوشت هر ایالت با اختلاف چند هزار یا شاید چند صد رأی مشخص خواهد شد.

کدام سناریو محقق خواهد شد؟ پاسخ به این سؤال دشوار است. شما می‌توانید بر اساس آرزوها و تمایلات شخصی خود حدس بزنید، یا آنکه منتظر بمانیم و ببینیم کدام گروه‌ها تا روز انتخابات راهی صندوق رأی خواهند شد و چگونه این رقابت حساس را رقم خواهند زد.

? @adagha

8 months, 2 weeks ago
8 months, 3 weeks ago

آرزوی سلطنت بر ویرانه ها
?️ عقیل دغاقله

در روزهای اخیر و با گسترده تر شدن سایه جنگ یک متغیر جدید به متغیرهای گذشته افزوده شد و میدان های پراکنده سیاست را دوباره به دو نیمه تقسیم کرد. این دو نیم شدن های مستمر گرچه مفید نیستند و امکان شکل گیری هر گونه ائتلافی از نیروهای دموکراسی خواه را دشوار می سازند اما ناگزیر هستند و چاره ای از آنها نیست.

جامعه ایران جامعه متنوع و متکثری است: کسی می تواند مخالف جنگ باشد و اقدامات جمهوری اسلامی را خطرناک و بازی با آتش بداند. و کسی ممکن است مخالف جنگ باشد اما معتقد است باید در کنار جمهوری اسلامی ایستاد و کسی ممکن است مخالف جنگ باشد و بر علیه سیاست های حکومت نیز موضع بگیرد. و البته اینها تنها بخشی از دیدگاه های متکثر جامعه ای متکثر است.

اما در این بین شاهد ظهور یک جریان خطرناکی بوده ایم، جریانی که در این وانفسا نه تنها مخالفتی با جنگ ندارد که اسرائیل را رسما دعوت می کند که زیرساخت های اقتصادی کشور را مورد حمله قرار دهد. آنها به صراحت و بدون هیچ شرمی می نویسند و دعوت نامه می فرستند. یکی از آنها لیست از این مراکز تهیه کرده است: پتروشیمی الف صنایع گازی ب، نیروگاه ج. و یک «فعال سیاسی» از او می خواهد که این نام ها را به انگلیسی منتشر کند تا به اهلش برسد.

دیگری می نویسد: این زیرساخت ها فرسوده هستند و چه خوب اگر اسرائیل ما را از شر آنها راحت سازد. و مشاور رضا پهلوی می نویسد: «این ویران کردن ها خسارت چندانی نیست. در فردای آزادی ما اینها را زود بازسازی می کنیم.» و دیگرانی در ایران اینترنشنال می نشینند تا ببینند نتانیاهو باید ضربه به کدام زیرساخت ها یا تجمع های مردمی را در اولویت قرار دهد. و البته تمام مراسم را با خنده و قهقهه می گذرانند. بدن کهیر می زند!

وقتی از زیرساخت ها می گوییم از تامین آب شرب، گاز، برق و اساسی ترین نیازهای مردم می گوییم. آنهم برای جامعه ای که امروز یک روزش را نمی تواند بدون اینترنت بگذراند. آنها نتانیاهو را دعوت می کنند تا این جامعه را به قعر تاریکی بفرستد تا آنها سوار بر آن تانک ها بیایند و بساط سلطنت شان را بگسترانند. احتمالا همانگونه که افغانستان ساخته شد!! و شرمی که نیست!

شاید تصور کنید که این جریان سلطنت طلب جریانی حاشیه ای است. قطعا اینگونه است. آنها در حاشیه این جامعه هستند. اما این جریان حاشیه ای چند ویژگی دارد: اول آنکه در فضای مجازی پر سر و صدا است و بنابراین صدای آن در افکار عمومی می پیچد. دوم آنکه صاحب رسانه است و تلویزیون ایران اینترنشنال به عنوان بازوی تبلیغی و بسیج کننده آن عمل می کند. سوم آنکه علیرغم حاشیه ای بودن تنها جریانی است که به نوعی صاحب گفتمان شده است.

هسته مرکزی گفتمان سلطنت طلب این است: از طریق خشونت و با تکیه بر قتل و کشتار و ائتلاف با نیروهای بیگانه و حتی نابودی زیر ساخت ها، براندازی را انجام می دهیم و قدرت را به دست می گیریم. پس از آن نیز همه را به تیر برق آویزان می کنیم و حکومت می کنیم.

این گفتمان اما امروز در حاشیه است و در بزنگاه های تاریخی ممکن است این وضعیت تغییر پیدا کند. هیزم های این آتش فاشیسم معلوم نیست که همیشه اندک بمانند. همین جریان دست راستی ترامپ روزی در حاشیه بود. اما امروز به جریان اصلی تبدیل شده است.

اما وجود آنها حتی به عنوان بخشی از اپوزیسیون مخرب، نابودگر و آلوده کننده عرصه سیاست است. جنبش زن، زندگی، آزادی از روز ورود آنها رو به افول گذشته و هر جنبش مترقی و دموکراسی خواهانه دیگری را نیز آنها به زمین خواهند زد. آنها چون انگلی هستند که بر هر جنبش و حرکتی از درون خواهند چسبید و از درون آن را خواهند خورد تا از آن چیزی باقی نماند.

و تنها کاری که می توان کرد معرفی این جریان سلطنت طلب و برانداختن نقاب از آنهاست. با کار رسانه ای، با نوشتن، با صحبت کردن، با سخنرانی کردن، با هر ابزاری که به آن دسترسی داریم. و البته در کنار آن باید سعی کنیم بفهمیم که چگونه می شود کسی برای «نجات میهن» حاضر است به هیتلر دل ببندد.

آخر آنکه شاید بپرسید چرا سلطنت طلب؟ مگر نه اینکه ویرانی طلبان نیز متنوع است. درست است بعضی از آنها خود را مستقل معرفی می کنند، بعضی روزنامه نگار، بعضی جمهوری خواه. اما در نهایت همه آنها حول و حوش گفتمان سلطنت طلبی که مبتنی بر تصرف قدرت با خشونت و از طریق ائتلاف با یک نیروی خارجی هستند گرد هم آمده اند. و همه آنها را می توان با همین نام سلطنت طلب نامید، جریانی که امروز به التماس افتاده اند که تاسیسات زیر بنایی ایران را نابود کنید و از آن ویرانه ای بسازید تا ما سلطنت کنیم.

? @adagha

11 months ago

مهاجران افغان و سیاست «بز بلاگردان»
?️ عقیل دغاقله

افغان ستیزی با افول جنبش مهسا/ژینا رشد عجیب غریبی پیدا کرده است. آیا این یک همزمانی تصادفی است؟

بعید است! به ویژه آنکه یک همپوشانی میان جریان مهاجر ستیز و جریان راست جنبش ژینا/مهسا می بینیم.

شاید بتوان این فرضیه را مطرح کرد که با افول جنبش ژینا و بسته شدن مسیر اعتراض خیابانی، بخشی از جامعه دنبال شیوه های دیگری برای ابراز خشم های فروخورده خود است. راه های جدیدی برای اعتراض به حذف شدگی، به حاشیه رانده شدن، و تحقیر. و البته باید به خاطر سپرد که اعتراضات و نوع بیان آنها لزوما پیشروانه نیستند. انواع مبتذل و خطرناک آن را پس از جنبش ژینا مشاهده کردیم.

در بن بست ایجاد شده، این بخش خسته از جامعه به دنبال یک «قربانی یا سپر بلا» می گردد، گروهی که بتوان آن خشم فرو خورده را به سوی آنان معطوف کرد. و آن سپر بلا علی الظاهر کسانی نیستند جز مردم افغانستان.

در زبان انگلیسی کلمه خوبی برای این موضوع وجود دارد: "scapegoat". این اصطلاح به شخص یا گروهی اطلاق می شود که به ناحق مسئول مشکلات یا شکست‌های دیگران معرفی می شود و باز گناهان آنان را به دوش می کشد.

واژه "scapegoat" یا بز بلاگردان از مراسمی در میان یهودیان باستان به نام «یوم کیپور» گرفته شده است. در این مراسم، دو بز نر استفاده می‌شدند. یکی از این بزها قربانی می‌شد و خونش به عنوان کفاره گناهان مردم ریخته می‌شد. بز دوم (که بز بلاگردان نامیده می‌شد)، به صحرا فرستاده می‌شد تا به صورت نمادین گناهان و تقصیرات مردم را با خود ببرد و از جامعه دور شود.

این نیاز به گروه یا فردی که بار گناهان ما را به دوش بکشد گرچه در میان یهودیان شکل نمادین به خود گرفته است. اما دیگر جوامع نیز در عمل همیشه نیاز به به بز بلاگردان دارند. کسانی که بتوانند گناهان خود را به گردن او بیندازند. مهاجر ستیزی یکی از این شیوه هاست.

علاوه بر این به نظر می رسد که بخش هایی از حکومت نیز بر این سیاست «بز بلاگردان» سرمایه گذاری کرده اند. آنان احساس می کنند می توانند با حمله به مهاجران افغان به مردم معترض و خسته از تحقیر نزدیک شوند و موج سواری مجانی بگیرند: نامزدهای انتخاباتی چنین کاری کردند و بخشی از نیروهای اصولگرا و حامی حکومت نیز چنین مسیری را می روند. به عبارتی، به نظر می رسد، هر نیروی بی پرنسیبی که می خواهد بر انبان خشم مردم معترض سرمایه گذاری کند به سیاست افغان ستیزی روی می آورد: حمله کردن به اقلیتی که قادر به دفاع از خود نیستند، اما می توانند بار گناه جامعه را به دوش بکشند. و با افول جنبش ژینا این سیاست پیدا کردن «بز بلاگردان» گسترش بیشتری نیز پیدا کرده است.

@adagha

11 months ago

جنبش محتمل پیرامون و مسیر پر خطر آینده
?️ عقیل دغاقله

محتمل است آمدن مسعود پزشکیان به خیزش پیرامون کمک کند. این بدان معنا نیست که او قدمی در این مسیر بردارد یا سیاست های نظام در این خصوص تغییری پیدا کند. این انتخابات فی نفسه واجد شرایطی بود که به شکل غیر مستقیم می تواند به این بحث دامن بزند و طرح مسئله کند، به ویژه آنکه پیرامون نیز رشد کرده است. این فرصت را هم باید دموکراسی خواهان مرکز جدی بگیرند و هم نیروهای پیرامون. و مخاطب این متن نیروهای پیرامون است.

باید بدانیم اگر مسیر و فضایی ساخته شود این مسیر پر مخاطره است. میدان مین است که ایمن تر قدم گذاشتن در آن نیازمند یک شرط جدی و حیاتی است: گفتگو. بدون گفتگو هر فرصت تاریخی ممکن از دست برود و به عقب بر می گردیم. اما این گفتگو چند مانع جدی دارد: اول و مهمتر از همه تمامیت ارضی.

بسیاری از دموکراسی خواهان مرکز این دغدغه را دارند که مبادا مطالبات پیرامون خطری برای تمامیت ارضی ایران باشند. شاید بگویید این مدعا بهانه ای برای به حاشیه راندن مطالبات پیرامون است. می پذیرم. بخشی از آن تلاشی برای ممتنع کردن گفتگو است. قبلا درباره آن نوشته ام. اما این تمام ماجرا نیست.

در جهانی احاطه شده با کشورهای استعماری این خطر جدی است. باید به یاد آوریم ناسیونالیسم، حداقل در کشورهای جنوب، پاسخی بود به خطر استعمار. راهی برای مهار قدرت های استعماری و دست درازی های آنان. بسیاری از این پروژه های ناسیونالیستی ضد استعماری در مرحله بعد، متاسفانه، خود به پروژه های سرکوبگر بدل شدند و از دل آن استعمارهای درونی متولد شد. با این همه هنوز ناسیونالیسم یکی از تنها راه های موجود برای مقابله با آن استعمار بیرونی است. البته در اینجا صحبت از ناسیونالیسم مدنی در برابر ناسیونالیسم قومی است. بدون توجه به این نکته رفتن به مبارزه با استعمار درونی نمی تواند فی نفسه رهایی بخش باشد.

علاوه بر دغدغه «تمامیت ارضی» ما با یک سکوت صد ساله درباره مسئله قومیت ها روبرو هستیم. این عامل دوم است که گفتگو را دشوار می کند. مسئله پیرامون در دل شکل گیری دولت مدرن در ایران قرار دارد. در عین حال آن سکوت به تدریج باعث شده است شکاف و دره ای عمیقی مرکز و پیرامون را جدا کند و دیوار بی اعتمادی سخت تر و بلندتر شود. دموکراسی خواهان مرکز قادر به دیدن جهان پیرامون نیستند. درک اندکی از آن دارند. اما همه این را نمی توان به پای ساخت قدرت گذاشت.

دموکراسی خواهان مرکز مشکلی در دفاع از حقوق زنان ندارند، مشکلی در دفاع از اقلیت های دینی ندارند، مشکلی در دفاع از حقوق بهایی ها ندارند. اما به پیرامون که می رسند سکته می کنند. تمام نیروی وجودشان را به کار می گیرند تا این بحث باز نشود، تا گفتگویی رخ ندهد. چرا؟ یک بخش همان خطر تمامیت ارضی است و بخش دیگر همان سکوت یکصد ساله است که به نوعی استثناگرایی منجر شده است که ملت ایران را ازلی تصور می کند. بسیاری از ایرانیان با این تصاویر ازلی و «طبیعی شده» زیسته اند. زمینی کردن این تصاویر ازلی و طبیعی شده، اگر نه غیر ممکن، که بسیار سخت است.

مهمتر آنکه، ما باید بدانیم راه حل ساده ای نیز وجود ندارد. ناسیونالیسم قومی در طی یکصد ساله اخیر با هدف ادغام پیرامون و به تدریج مضمحل کردن آن در یک دولت-ملت پارسی شکل گرفته است. این پروژه ناسیونالیسم قومی بنیانی را فراهم آورده که دولت-ملت مدرن ایران بر آن بنا شده است. اما پیرامون ادغام و مضمحل نشد و اکنون سوالات جدی بر بسیاری از مفروضات آن پروژه ناسیونالیسم قومی مطرح شده است. پیرامون نیز آمده است و به صراحت می گوید ایرانی که شما ساخته اید نمی تواند برای همه ایرانیان باشد. ما هم هستیم!

بنابراین لاجرم تنش و اصطکاک در راه است. گریزی نیست. و این نیروهای پیرامون هستند که باید تلاش کنند در میان این تنش و اصطکاک ها این نهال بازتعریف ایران زنده بماند و تداوم پیدا کند.

نیروهای پیرامون می توانند بخشی از پروژه دموکراتیزاسیون شوند و به پیشبرد آن کمک کنند اگر خود بتوانند از پروژه های ناسیونالیسم قومی فراتر بروند و شرایط فوق را درک کنند. آنها باید این پیام مستقیم و روشن را بدهند که برای همان آروزی «ایران برای همه ایرانیان» آمده اند. شعاری که در آن «ایران» نه برای یک گروه که برای همه «ما» تعریف شود: فارس، ترک، کرد، عرب، بلوچ، گیلک و دیگر گروه های به حاشیه رفته.

پیرامون باید با صدای بلند بگوید که ما برای بازتعریف ایران، استعمار زدایی از ایران و حفظ ایران آمده ایم: برای ایرانی دموکراتیک که سعادت همه ایرانیان را تضمین کند. این مهمترین رسالت پیرامون است. و باید متوجه بود که راه حلی وجود ندارد. راه حل ها متولد خواهند شد از همین کشاکشها و تضادها و اصطکاک های روزانه و مستمر.

@adagha

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 7 months ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 9 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 5 months, 2 weeks ago