خوب زيستن|بابک عباسی

Description
آموزش ْ پُر کردن ظرف نیست، برافروختن آتش است.

مهر ۱۳۹۶
@BabakAbbaasi
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 7 months ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 9 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 5 months, 2 weeks ago

5 months, 1 week ago

برای تو و خویش
چشمانی آرزو می‌کنم
که چراغ‌ها و نشانه‌ها را در ظلمات‌مان ببیند
گوشی
که صداها و شناسه‌ها را در بیهوشی‌مان بشنود
برای تو و خویش
روحی
که این‌همه را در خود گیرد و بپذیرد
و زبانی
که در صداقتِ خودْ ما را از خاموشی خویش بیرون کشد
و بگذارد از آن‌چیزها که در بندمان کشیده‌ است سخن بگوییم.

مارگوت بیکل/ شاملو

@eudemonia

5 months, 2 weeks ago

*5️⃣جایگاه آموزش در جوامع غیر دموکراتیک و دموکراتیک*
در این بخش، نوسباوم به مقایسه‌ی نظام‌های آموزشی در جوامع غیر دموکراتیک و دموکراتیک می‌پردازد. او اشاره می‌کند که در جوامع استبدادی و اقتدارگرا، آموزش اغلب به ابزاری برای کنترل و هدایت مردم تبدیل می‌شود. این نظام‌ها بر روی تربیت افرادی که به‌راحتی هدایت می‌شوند و تفکر انتقادی ندارند، تمرکز می‌کنند. در مقابل، نظام‌های دموکراتیک به پرورش شهروندانی با تفکر آزاد و خلاقیت نیاز دارند و بنابراین باید به علوم انسانی و هنر توجه کنند.

*6️⃣ تهدیدات پیش‌روی علوم انسانی*
نوسباوم در فصل‌های پایانی کتاب، از تهدیدهایی که علوم انسانی را در سراسر جهان به حاشیه می‌برد، صحبت می‌کند. او اشاره می‌کند که کاهش بودجه‌ها و حمایت از علوم انسانی در دانشگاه‌ها و مدارس، توجه بیشتر به آموزش‌های فنی و شغلی، و حذف دروس مرتبط با هنر و فلسفه می‌تواند جوامع را به سمت از دست دادن ارزش‌های دموکراتیک و انسانی سوق دهد. نوسباوم هشدار می‌دهد که اگر این روند ادامه یابد، جامعه به جای شهروندانی آگاه و مشارکت‌جو، افرادی مادی‌گرا و مصرف‌گرا خواهد داشت که به‌سادگی به سمت اندیشه‌های غیرعقلانی و خودمحورانه گرایش پیدا می‌کنند.

🔸نوسباوم برای مقابله با این مشکلات و تهدیدات، چندین راه‌حل و پیشنهاد ارائه می‌دهد🔸

🔹افزایش بودجه و حمایت از علوم انسانی: دولت‌ها و نهادهای آموزشی باید به علوم انسانی و هنر اهمیت بیشتری بدهند و بودجه‌های لازم را برای توسعه این رشته‌ها فراهم کنند.
🔹تاکید بر تربیت انسانی و اخلاقی در برنامه‌های آموزشی: نوسباوم پیشنهاد می‌کند که مدارس و دانشگاه‌ها باید به‌جای تمرکز صرف بر مسائل فنی، به پرورش تفکر انتقادی، خلاقیت و همدلی بپردازند.
🔹تشویق به مطالعه آثار کلاسیک فلسفی و ادبی: آثار کلاسیک، ارزش‌های انسانی و اجتماعی را به ما یادآوری می‌کنند و به ما کمک می‌کنند که به مسائل اخلاقی و اجتماعی با دید باز نگاه کنیم.
🔹توسعه آموزش هنر و تئاتر: نوسباوم تاکید دارد که هنر، به‌ویژه تئاتر، می‌تواند به عنوان ابزاری برای تقویت همدلی و خلاقیت در کودکان و نوجوانان مورد استفاده قرار گیرد.

🔸نتیجه‌گیری🔸*
🔹***نه برای سود کتابی است که از نقش آموزش و علوم انسانی در پرورش شهروندان آگاه و دموکراتیک دفاع می‌کند و به‌ویژه در دنیای امروز که فشار اقتصادی و سودآوری به عنوان معیارهای اصلی آموزش قرار گرفته‌اند، اهمیت زیادی دارد. نوسباوم با نقد نظام‌های آموزشی رایج و تاکید بر ارزش‌های دموکراتیک و انسانی، به ما یادآوری می‌کند که اگر خواهان جامعه‌ای عادلانه و پایدار هستیم، باید علوم انسانی را به عنوان بخش مهمی از نظام آموزشی حفظ کنیم و از آن حمایت کنیم.

5 months, 2 weeks ago

📚معرفی کتاب📚

🔹کتاب نه برای سود: چرا دموکراسی به علوم انسانی نیاز دارد (Not for Profit: Why Democracy Needs the Humanities) اثر مارتا نوسباوم، فیلسوف و استاد علوم انسانی، به بررسی نقش حیاتی علوم انسانی در حفظ دموکراسی و تربیت شهروندان آگاه و همدل می‌پردازد. نوسباوم در این کتاب به نقد نظام‌های آموزشی رایج می‌پردازد که به‌جای پرورش فکر انتقادی و اخلاقی، بیشتر به ابعاد اقتصادی و فنی آموزش می‌پردازند و نتیجه‌اش، جامعه‌ای با شهروندان فاقد همدلی و خلاقیت است.

🔹هدف اصلی نوسباوم در «نه برای سود» این است که نشان دهد نظام‌های آموزشی که تنها به سود اقتصادی و رشد شغلی توجه دارند، موجب تضعیف ارزش‌های دموکراتیک می‌شوند. او استدلال می‌کند که دموکراسی به شهروندانی نیاز دارد که بتوانند آزادانه فکر کنند، دیگران را درک کنند، و به مباحث اجتماعی، سیاسی، و فرهنگی با دید باز نگاه کنند. نوسباوم می‌گوید که این اهداف تنها با استفاده از علوم انسانی قابل دستیابی هستند.

🔸بخش‌های اصلی کتاب و موضوعات کلیدی🔸

1️⃣ آموزش و ارزش‌های دموکراتیک
نوسباوم در ابتدای کتاب به تشریح رابطه بین آموزش و دموکراسی می‌پردازد. به اعتقاد او، دموکراسی به شهروندانی نیاز دارد که بتوانند با دیدی انتقادی و آزاد به مسائل نگاه کنند و آماده‌ی مشارکت در بحث‌های عمومی باشند. او تاکید می‌کند که بدون پرورش این مهارت‌ها و ارزش‌ها، جامعه به سمت خودکامگی و ضعف در همدلی و مشارکت حرکت می‌کند. نوسباوم توضیح می‌دهد که آموزش علوم انسانی به انسان‌ها این توانایی را می‌دهد که نه‌تنها از دید خود، بلکه از دید دیگران نیز به دنیا نگاه کنند. به این ترتیب، افراد می‌توانند احساسات و تجارب دیگران را درک کنند و در نهایت، به تصمیم‌گیری‌های عادلانه‌تری دست یابند.

2️⃣ علم، سود اقتصادی و تربیت انسانی
یکی از نقدهای اصلی نوسباوم متوجه جوامعی است که نظام آموزشی خود را تنها به سمت رشد اقتصادی و سودآوری شغلی سوق می‌دهند. او معتقد است که این جوامع با تاکید بیش از حد بر آموزش‌های علمی و فنی، ارزش‌های انسانی و اخلاقی را نادیده می‌گیرند و شهروندانی تربیت می‌کنند که تنها به کار و تولید توجه دارند و فاقد حس همدلی و مشارکت اجتماعی‌اند. او همچنین به این نکته اشاره می‌کند که در نظام‌های آموزشی امروزی، رشته‌های علوم انسانی مانند فلسفه، تاریخ، ادبیات و هنر مورد بی‌توجهی قرار می‌گیرند، زیرا مستقیماً به تولید اقتصادی و رشد سریع نمی‌انجامند. این امر از دید نوسباوم به معنای از دست دادن توانایی تفکر انتقادی، خلق و خوی خلاق، و توانایی همدلی با دیگران است.

*3️⃣ نقش فلسفه و ادبیات در پرورش شهروندان آگاه*
نوسباوم بر این باور است که فلسفه و ادبیات دو حوزه مهم در علوم انسانی هستند که می‌توانند به انسان‌ها کمک کنند تا به شناخت عمیق‌تری از خود و دیگران برسند. به عنوان مثال، فلسفه به پرورش تفکر انتقادی کمک می‌کند و افراد را به چالش می‌کشد تا درباره‌ی ارزش‌ها، اخلاق و عدالت بیندیشند. از سوی دیگر، ادبیات با نمایش زندگی و تجربه‌های متنوع انسانی، به افراد امکان می‌دهد احساسات و دیدگاه‌های دیگران را درک کنند و با دنیای انسان‌های مختلف ارتباط برقرار کنند. نوسباوم معتقد است که مطالعه آثار کلاسیک فلسفه و ادبیات، مانند آثار سقراط، شکسپیر، و داستایفسکی، به انسان‌ها این فرصت را می‌دهد که به تجربه‌های انسانی گسترده‌تری دست پیدا کنند و دید خود را نسبت به مسائل اخلاقی و اجتماعی توسعه دهند. این ویژگی‌ها برای ایجاد یک جامعه دموکراتیک و همدل ضروری‌اند.

*4️⃣ نقش آموزش هنر در تقویت خلاقیت و همدلی*
نوسباوم به اهمیت هنر و آموزش آن در تقویت خلاقیت و همدلی تأکید دارد. او بیان می‌کند که هنر به ما امکان می‌دهد دنیا را به شکلی متفاوت ببینیم و از واقعیت‌های مختلفی آگاه شویم که ممکن است در زندگی روزمره به آن‌ها توجهی نکنیم. این توانایی کمک می‌کند تا احساسات مشترکی با دیگران پیدا کنیم و درک بهتری از انسانیت داشته باشیم. هنرهای بصری، موسیقی و تئاتر از نظر نوسباوم، ابزارهای قدرتمندی هستند که می‌توانند ارتباطات انسانی را تقویت کرده و به ما کمک کنند تا به جای نگاه سطحی، عمق زندگی و مسائل انسانی را درک کنیم. او معتقد است که آموزش هنر می‌تواند به پرورش افرادی با دید باز، خلاق و همدل کمک کند که به جامعه خود نه تنها به عنوان تولیدکنندگان اقتصادی، بلکه به عنوان شهروندانی با مسئولیت اجتماعی نگاه می‌کنند.

7 months, 1 week ago

همه معمولی هستیم

✍? محسن آزموده

بيشتر ما آدم‌های معمولی هستيم. يعنی شناخته شده و نابغه و برجسته و بزرگ و سرشناس و... نيستيم. ما آدم‌های معمولی به جايی حساب نمی‌شويم. ديده نمی‌شويم. اهميت خاصی نداريم، جز برای خانواده و نزديكان‌مان. صدای‌مان شنيده نمی‌شود، مگر وقتی كه دست‌كم ده‌ها نفر از ما جايی جمع شويم و سر و صدا كنيم. اخبار خاصي نداريم. وقتي مريض می‌شويم، يا ازدواج می‌كنيم يا جدا می‌شويم يا از جایی به جای ديگری سفر می‌كنيم، بازتابي در رسانه‌ها نداريم. وقتی هم كه می‌ميريم، اتفاق خاصی نمی‌افتد. ما مثل پيچ و مهره‌ها يا قطعات كم‌اهميت ماشين‌های خيلی بزرگ هستيم، وقتی فرسوده می‌شويم، به راحتی تعويض‌مان می‌كنند. در روزگار جديد به ويژه از سوی سياستمداران و آدم‌های مهم، مخصوصا جلوی دوربين رسانه‌ها، خيلی تحويل‌مان می‌گيرند. به قول قديمی‌ها هندوانه زير بغل‌مان می‌گذارند.‌ ‌ای بسا به روی مبارك نياوريم و از اين تعريف و تمجيدهای الكی خوش‌خوشان‌مان هم بشود، اما خودمان می‌فهميم كه اينها همه از جنس پيزر لای پالان كسی گذاشتن است و هدف ديگری پشت آن. در واقع آنها برای اينكه خودشان بزرگ و در چشم و مهم باشند و بمانند و از مزايای اين جايگاه بهره‌مند شوند، بالا بالامان می‌كنند، وگرنه عاشق چشم و ابروی‌مان نيستند. در گذشته ما معمولی‌ها در تاريخ هم جایی نداشتيم. تاريخ متعلق به شاهان و سرداران و حاكمان و ملكه‌ها و دانشمندان و اديبان سخنوران و... بود. كسی ما را به حساب نمی‌آورد. نهايتا سياهی لشكر بوديم، جزو قشون و خيل سلطان. از ابتداي عصر جديد و با ظهور رمان، نويسندگان به تدريج و بنا به علل و دلايلی به روايت زندگی ما روی آوردند و زيست روزمره و معمولا بدون ماجراي خاص ما را به رشته تحرير كشيدند. از دغدغه‌ها و دلهره‌ها و هراس‌ها و اميدها و آرزوها و خوشی‌هایمان نوشتند، به همين خاطر مخاطبانی گسترده پيدا كردند. ما خودمان را در صفحه‌ها و سطرهاي رمان‌ها باز می‌جستيم. در شخصيت‌هايی كه بسياری آنها را تخيلی می‌خواندند، اما برای ما واقعی‌تر از همه قهرمان‌های به دست نيامدنی تاريخی است.
اما ما روز به روز و قطعا به‌رغم ميل آدم‌های مهم، قدرتمندتر شده‌ايم. به لطف پيشرفت‌هايی كه صورت گرفته، به لطف رسانه‌ها، به لطف دموكراسی يا هر چيز ديگري. به هر حال از آن بي‌زباني قبلي خارج شده‌ايم. گيرم بلد نباشيم مثل آنها روشمند و در چارچوب خودمان را ثبت كنيم، اما به هر حال ما وارد تاريخ شده‌ايم و ديگر منتظر نمی‌مانيم كه درباره ما بنويسند. خودمان بايد دست به كار شويم؛ شده‌ايم. در شبكه‌های اجتماعی، در هر جا كه دست‌مان برسد. از خودمان می‌گوييم و نشان مي‌دهيم كه آدم‌ها تفاوت چندانی با هم ندارند. حتي آنها كه به ظاهر مهم‌تر و بزرگ‌تر و والاترند. همه از يك قماشيم. همه معمولی هستيم.

?منتشر شده در روزنامه اعتماد

▫️▫️▫️
@zamaneyebarkhord

7 months, 2 weeks ago

*▪️ادامه از فرستهٔ قبلی*

?یکی از تجربیات فکری ما که قابل انتقال به نسل جدید است، همین پیچیده‌ دیدن امور و بی‌اعتمادی به ایده‌های رادیکال برای تغییر دنیاست. مسائل انسانی همیشه راه‌حل‌های ساده ندارند و کسی که باور داشته باشد راه‌حل‌های رادیکال برای مسائل انسانی وجود دارد، واقعیت پیچیده را نادیده می‌گیرد.

?مایلم اینجا از ایدۀ تراژیک‌اندیشی که متفکری امریکایی به نام رابرت کاپلان مطرح کرده است، استفاده کنم. به گفتۀ کاپلان تراژیک‌اندیشی یعنی پی بردن به این که دنیا در ذات خودش بغرنجی لاینحلی دارد و با تلاش‌های انسانی نمی‌شود آن‌ها را یک‌باره حل کرد. او از شوپنهاور که استاد بزرگ تراژیک‌اندیشی است نقل می‌کند که ناکامی قانون کلی زندگی است و تراژدی بیهودگی تمام تلاش‌های بشری را آشکار می‌کند. اصلا آموزۀ جهان دیگر در ادیان بیان دیگری از این حقیقت است که در این جهان نه بهشت داریم نه می‌شود بهشتی ساخت. تراژیک‌اندیشی یعنی اذعان به تضاد بنیادین برخی ارزش‌ها(چنانکه آیزیا برلین می‌گفت). و ناگزیر بودن چشم‌پوشی از خیری در ازای خیری دیگر. می‌شود این را ناگزیر بودن انتخاب میان بد و بدتر هم دانست. و عجیب است که چند سالی است در گفت‌وگوهایمان اگر کسی بگوید سیاست عرصه‌ی انتخاب میان بد و بدتر است، به محض این‌که واژه‌ی «بد و بدتر» را بگوید، چماقی بالا می‌رود که دیگر جلوی ما از بد و بدتر حرف نزن. در حالی‌که در زندگی روزمره و صبح تا شب ما کاری غیر از انتخاب میان بد و بدتر انجام نمی‌دهیم.

?ترجیع‌بند کتاب کاپلان این است که تراژیک‌اندیشی راهی است برای پیشگیری از وقوع تراژدی. جان گری فیلسوف سیاسی معاصر هم در استقبال از کتاب کاپلان مقاله‌ای می‌نویسد و در آنجا می‌کوشد اصلی همانند اصل ویلیام اُکام صورتبندی کند. اُکام می‌گفت در فلسفه‌ورزی و نظریه‌پردازی بکوشید که برتعداد موجودات عالم نیفزایید. جان گری با الهام از ایدۀ کاپلان می‌گوید مراقب باشیم تا بر تراژدی‌های عالم نیفزاییم. واقعیت آن است که برخی تصمیم‌ها و کارهای ما پیامدهای ناخواسته و تراژیکی دارند و تراژیک‌اندیشی به این معنا می‌تواند مانع تکرار تراژدی شود.

از میزگرد «از رادیکالیسم تا تراژیک‌اندیشی» با حضور: حسین شیخ‌رضایی، بابک عباسی، امیر مازیار
اندیشهٔ پویا، ش ۹۲، مهر ۱۴۰۳

@eudemonia

7 months, 2 weeks ago

نظرت درباره‌ی تفاوت کیفی میان دو نسل [دهۀ پنجاه و دهۀ هفتاد] چیست؟ به نظرت نگره‌های متفاوتی میان این دو نسل وجود دارد، و اگر وجود دارد این نگره‌ها چه چارچوبی دارند؟

بابک عباسی:
?در ابتدا بگویم که ما تجربه‌ی فکری خودمان را روایت می‌کنیم که ممکن است تعمیم‌پذیر نباشد اما از دل آن می‌توان به تصویر مشخصی درباره‌ی افکار یک نسل نزدیک شد. من توزیع سنی رأی دهندگان در انتخابات اخیر را مبنای بحث قرار می‌دهم، چراکه به‌نظرم معنادار بود. مطابق این توزیع سنی، هرچقدر سن افراد کم‌تر بود مشارکت‌شان هم کم‌تر بود و با بالاتر رفتن سن، شیب مشارکت هم بالا می‌رفت. برای همین هم این سخن مطرح شد که در ۱۳۷۶، جوان‌ترها دست بزرگ‌ترها را گرفتند و پای صندوق رأی بردند و در ۱۴۰۱ بزرگ‌ترها سعی کردند دست جوان‌ترها را بگیرند و پای صندوق رأی ببرند.

?درباره‌ی ویژگی‌های دهه‌ی هفتادی‌ها تحلیل‌هایی ارائه می‌شود؛ این‌که مثلاً شجاع و بی‌پروا هستند، و من نمی‌دانم درباره‌ی این مشاهدات جسته و گریخته، پیمایشی انجام شده یا نه. اما ویژگی‌های نسل خودم را بر اساس تجربه‌ی زیسته‌ام می‌توانم روایت کنم. نسل ما با فضای فکری و روشنفکری کشور در دهه‌ی هفتاد و مجلاتی که منتشر می‌شد، رویی به جهان سنت، ایدئولوژي و اسلام‌گرایی داشت و رویی به جهان مدرن؛ و این ما را آستانه‌نشین کرد. هم می‌توانستیم با پدرمان‌مان و نسل قبل همزبانی کنیم و هم با فضای جدید. آن آستانه‌نشینی ویژگی‌ای از جنس کنشگر مرزی به ما می‌داد که این‌روزها درباره‌اش صحبت می‌شود. کسی که می‌تواند میان دو قطب رفت‌وآمد کند و نقشی مصلحت‌گرایانه ایفا کند.

?نسل دهه‌ی پنجاهی به دلیل تجربیات انباشته خصوصاً از دوم خرداد ۱۳۷۶ به بعد، در مقایسه‌ی با نسل بعد، دنیا را پیچیده‌تر می‌بیند. نسل دهه‌ی هفتاد در خانواده‌ای بزرگ شده که تنش‌هایش را پیش‌تر پدر و مادر او گذرانده‌اند. پیچیده‌بینی نتیجه‌ی تحولات فکری بزرگی بود که آن نسل از سر گذراند و شاهدش بود. ما نسلی بودیم که فیلم ساختن و در ادامه تحولات فکری آدمی مثل محسن مخملباف جلوی چشم‌مان بود. ما در تجربه‌ی فکری دکتر سروش حضور داشتیم و قبض‌وبسط‌ها را تجربه کردیم. بنابراین ما مسائل را پیچیده‌تر می‌بینیم و قدرت هم‌سخنی و مصالحه و مذاکره و فهمیدن این‌که در ذهن دیگری چه می‌گذرد در ما قوی‌تر است. تحولات و تجربیات سال ۱۴۰۱ با شتاب‌زدگی و سهل‌وآسان دیدن امور همراه بود، که ویژگی عمومی‌تری در نسل دهه‌ی هفتادی است. اما نسل ما با تجربه‌ای که داشته تخیل فعال‌تری نسبت به بچه‌های دهه‌ی هفتادی دارد و با همین تجربه و تخیل است که می‌تواند همسخن با حافظ بگوید: «مبین به سیبِ زنخدان، که چاه در راه است/ کجا روی همی ای دل بدین شتاب، کجا.»
@eudemonia
▪️ادامه در فرستۀ بعدی..

10 months, 2 weeks ago

به مناسبت وضع و حال زمانه، مرور سخن‌رانی ماکس وبر در سال ۱۹۱۹ با عنوان «سیاست به‌مثابه‌ی مشغله‌ی حرفه‌ای» یا «سیاست به‌مثابه‌ی حرفه» می‌تواند بسیار آموزنده باشد. از جمله این تعبیر او از سیاست که همه‌ی کسانی را که دلی در گرو خیر عمومی دارند، به کوشش بردبارانه و پی‌گیرانه و خستگی‌ناپذیر و پر‌شکست برای گذشتن از موانع گذرناپذیر فرا می‌خواند.

«سیاست یعنی کوششی سخت و کند برای گشودن روزنه‌ای در موانع درشت و دشوار؛ گذاری شورمندانه و هم‌زمان سنجیده. این یک‌سره درست است، و همه‌ی تجربه‌ی تاریخی گواه درستی آن است، که اگر کسی پیش‌تر سودای رسیدن به هیچ ناممکنی را در سر نپرورانده و سخت‌رویانه آن را در زندگی پی‌ نگرفته بود، آن‌چه امروز امکان‌پذیر است، هرگز ممکن نمی‌شد.»
(مسؤولیت ترجمه با این قلم است).
Max Weber:
"Politik bedeutet ein starkes langsames Bohren von harten Brettern mit Leidenschaft und Augenmaß zugleich. Es ist durchaus richtig, und alle geschichtliche Erfahrung bestätigt es, daß das Mögliche nicht erreicht würde, wenn nicht immer wieder im Leben nach dem Unmöglichen gegriffen würde."

(Weber, Max. Politik als Beruf. 1919. In Gesammelte politische Schriften, edited by Johannes Winckelmann, 5th edition, pp. 505-560. Tübingen: Mohr Siebeck, 1988, p. 557)

۲۱ امرداد ۱۴۰۳
@mmojahedi

10 months, 2 weeks ago

چندان دخیل مبند که بخشکانی‌ام از شرمِ ناتوانی‌ خویش:
درختِ معجزه نیستم
تنها یکی درختم
نوجی در آبکندی،
و جز اینم هنری نیست
که آشیانِ تو باشم،
تختت و
تابوتت.

احمد شاملو

@eudemonia

10 months, 2 weeks ago

✔️آغوشی باش…
✍️سهند ایرانمهر

شل سیلورستاین، داستانی دارد به اسم درخت بخشنده. در کودکی خواندم دقیق یادم نمی‌آید اما ماجرای کودکی بود که کودکانه‌اش با یک درخت است. از شاخه‌هایش بالا می‌رود. بزرگتر که می‌شود برای کار و‌ تحصیل و ازدواج و … سراغ درخت می‌آید و‌ درخت از میوه تا چوبش را به او می‌‌بخشد تا زمانی که پسرک پیر شده و عصازنان پیش درخت می‌آید و کمک می‌خواهد و درخت که حالا فقط کُنده‌ای از او‌ مانده می‌گوید دیگر کاری از دستم برنمی‌آید جز اینکه بیایی و بر کُنده‌ام بنشینی و در این‌ دم واپسین در آغوش چروکیده‌ و خسته‌ام، استراحتی کنی.

صباح شریعتی کشتی‌گیر ایرانی که برای کشور آذربایجان کشتی می‌گرفت، در رده بندی کشتی المپیک به امین میرزازاده باخت و از دنیای ورزش قهرمانی خداحافظی‌کرد.
در لحظات پایانی تنها بود و دستکم در ویدیو اثری از همراهی تیم آذربایجان نیست اما سه‌ هموطنش میرزازاده، طالب نعمتی و حسن رنگرز به روی تشک می‌روند تا در زمان خداحافظی کنارش باشند و پایان باشکوهی برایش رقم بزنند.

چرایش را دقیق نمی‌دانم اما یاد پسرک داستان شل سیلورستاین افتادم که از درخت جدا شد اما در روزهای پایانی، باز کنده بجامانده از درخت خسته بود که تکیه‌گاهش شد. نمی‌دانم برای پسرک داستان و امیدش به درخت غصه بخورم یا درخت خالی از عطا‌کردن و تحلیل رفته از بخشیدن اما هرچه که هست انگاری در میان آغوش‌هایی‌که ممکن است برای آدمی گشوده شود، آغوش وطن چیز دیگری است ولو دیگر چیزی برای بخشیدن هم نداشته باشد ولو آدمی در پایان کار باشد.

✍️سهند ایرانمهر
@sahandiranmehr

Telegram

attach 📎

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 7 months ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 9 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 5 months, 2 weeks ago