you're the thorn in my heart and you're killing me (:

من در روحم، جایی که قبلا بودی ی حفره دارم. تو دلم خاری وجود داره که منو میکشه. کاش میتونستم به عقب برگردم و همه چیزو متفاوت انجام بدم.

2:15 ی حفره تو قلبم، زندگیم و راهم وجود داره. این پر از پشیمونیه و تنها کاری که من کردم این بود که تورو دور کنم. اگه هنوز جایی تو زندگیت و قلبت برای من وجود داره، من هرکاری میکنم پس ازم نخواه که برم.

دیگه آیدا نخواهید داشت.

من معمولا انرژی برای ارتباط گرفتن به هر نحوی رو با آدما ندارم. میبینم چقدر هر روز بیشتر ازشون فاصله میگیرم، هر روز براشون کمرنگ‌تر میشم، هر روز بیشتر عاشق تنهاییم میشم و میتونم بگم رسما یک غارنشین غیر اجتماعیم. همین خصوصیتم باعث شده آدمای اطرافم انگشت شمار باشن چون خیلیاشون فکر میکنن آیدا تو تنهایی حالش خوبه و نیازی بهشون نداره پس باید برن.. یا خیلیا خسته میشن.. ولی در هر صورت کسایی هستن ک با وجود همه اینا بازم میمونن و همونا میشن واقعی ترینا.

خودمو میکشم. نه فورا ولی حتما.

باورم نمیشه بعد کلی مقاومت بالاخره دارم Mr Plankton رو میبینم و تقریبا از همین اولش جیغ جیغ کردنام شروع شده.

):

god no one deserves him. if i could, give him the world And I would kill everyone for his happiness and honey smile ??

یچیزی میذارم فقط گریه کنید. جدی.

یجور بدی دارم با آهنگاش آبسسد میشم.