کمیتۀ شعروادب کانون فنی - کاف

Description
کانال رسمی کمیتۀ شعروادب
کانون مهندسین فارغ‌التحصيل دانشکدۀ فنی
دانشگاه تهران
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year, 1 month ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 9 months, 1 week ago

1 year ago

فقر در عرفان نظری با تکیه بر متون فارسی

#گزارش_محفل «شمارهٔ سوم»
#صد‌وششمین_محفل
#ارائه_دهنده #مسعود_موحدی
#مسئول_محفل #شیرین_ابراهیمی

در دیدگاه عرفان اگر انسانی خود را بی‌نیاز از اسباب بداند و توانایی مالی خود را سبب و در پس آن مسبب را ببیند میتواند ببخشد و در صورت تنگدستی می‌تواند راضی باشد، در نتیجه انسان به مقام فقر خواهد رسید.
حتما باید به این موضوع توجه که در بعد اجتماعی سبک زندگی درویشانه اثر سو دارد. به همین دلیل در اواخر دوره صفویه که زندگی درویش مسلک و صوفیانه به شدت باب شده بود، به شدت مورد انتقاد قرار گرفت و افرادی چون علامه مجلسی با آن‌ها مخالفت کرد.
با توجه به مطالبی که تا الان عنوان شد، می‌توان نتیجه گرفت که مسئله فقر ارتباطی با توانمندی مالی ندارد. به عنوان مثال تنگدستی که در فکر پول است فقیر نبوده و ثروتمندی که به فکر حقیقت است می‌تواند فقیر باشد.
در ادامه بررسی خواهیم کرد که میان فقر و غِنا کدام یک فاضل‌تر هستند.
برخی از عرفا معتقد هستند که غِنا بهتر است زیرا غِنا صفت حق تعالی است و همچنین غِنا مقدمه شکر است. اما علی بن عثمان هجویری می‌گوید که غِنا مختص خداوند است. همچنین با استدلال بر دلایلی اعتقاد دارد که در فقر فضیلت بیشتری است. از دلایل آن می‌توان به صبر حاصل از فقط و توانگر شدن بواسطه‌ی با خدا بودن اشاره کرد.
در انتهای ارائه، می‌توان دریافت که در عرفان فقر برابر با تنگدستی نبوده و فقر در عرفان به معنای فقیر الی الله بودن است. یعنی انسان باید بداند هر چقدر هم که توانگر باشد این توانگری اسبابی است که در پس آن مسبب الاسبابی وجود دارد. فقر حقیقی این است که انسان اسباب را فراموش کند و خود را به مسبب نیازمند بداند.

@kanoonfanni_KAAF

1 year ago

فقر در عرفان نظری با تکیه بر متون فارسی

#گزارش_محفل «شمارهٔ دوم»
#صد‌وششمین_محفل
#ارائه_دهنده #مسعود_موحدی
#مسئول_محفل #شیرین_ابراهیمی

با بررسی چهار کتاب در حوزه عرفان، کتاب « کشف المحجوب» نوشته علی بن عثمان هجویری به عنوان اولین کتاب حوزه عرفان که در قرن پنجم قمری نوشته شده است، جهت مطالعه حضار معرفی شد و در ادامه به بخش‌هایی از این کتاب خواهیم پرداخت.
در بخشی از این کتاب آمده است که «فقر را رسمی و حقیقتی است. رسمش افلاس اضطراری است و حقیقت اختیاری.». با بررسی این بخش می‌توان دریافت انسان ضرورتا می‌تواند مفلس و تنگدست باشد و از این وضعیت رضایت نداشته باشد اما در فقر انسان توانایی مالی برای رفع نیازهای خود را دارد اما از انجام آن خودداری می‌کند. در واقع عارفی که به مقام فقر می‌رسد اعتنایی به ثروت خود ندارد. انسان با فراموشی مسبب الاسباب احساس غِنا و توانگری می‌کند. این در حالی است که غِنا از صفات انسان نیست زیرا انسان در ذات خود نیازمند است. در این دیدگاه انسان هر چه ثروتمندتر باشد در واقع فقیرتر و نیازمندتر خواهد بود. توانگری حقیقی از بین بردن نیاز در وجود انسان است.
با توجه به آیه «یا اَیُها الناس اَنتُمُ الفُقَرا اِلی الله» می‌توان دریافت که تنها نیاز وجودی انسان خداوند است و تنها اوست که غنی و بی‌نیاز است. وقتی می‌گوییم انسانی توانگر است به این معناست که او اسبابی را برای خود فراهم کرده است. این در حالی است که خداوند اسبابی نداشته و به تنهایی غنی است.

@kanoonfanni_KAAF

1 year ago

فقر در عرفان نظری با تکیه بر متون فارسی

#گزارش_محفل «شمارهٔ اول»
#صد‌وششمین_محفل
#ارائه_دهنده #مسعود_موحدی
#مسئول_محفل #شیرین_ابراهیمی

در پاسخ به این سوال اساسی که «آیا فقر یک فضیلت است؟» باید اینطور پاسخ داد که با توجه به جوامع مختلف و شاخه‌های مختلف علوم انسانی می‌توان به این سوال پاسخ‌های متفاوتی داد. اما در این جلسه مسئله فقر و در مقابل آن مسئله توانگری از دید عرفان بررسی خواهد شد و نظرات عرفا در طول تاریخ را عنوان خواهیم کرد.
در ابتدا از منظر حافظ مسئله فقر مورد بررسی قرار گرفت. در بخش‌هایی از اشعار حافظ مانند بیت «در این بازار اگر سودی است با درویش خرسند است/ خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی» می‌توان یافت که او انسان را به فقر تشویق می‌کند.
با بررسی در دین نیز یافت می‌شود که احادیث و آیاتی در این باره گفته شده است. برای مثال دو حدیث «الفقرُ فخری» و «الفَقرُ سوادُ الوجه فِی الدّارَین» که منصوب به حضرت محمد هستند، نشان‌دهنده‌‌ٔ دو دیدگاه متفاوت در ارتباط با فقر است.
بررسی نگاه عرفان و دین در ارتباط با موضوع فقط با توجه به این که هر دو بازه‌ٔ گسترده‌ای از تاریخ را در بر می‌گیرند کار پیچیده است. اما در این ارائه سعی می‌شود تا با بررسی بیشتر در عرفان ایرانی یا در اصطلاح عرفان خراسان به این سوال مهم پاسخ داد.
در دیدگاه عرفان مسئله فقر با آن چه که با عنوان تنگدستی یاد می‌شود کاملا متفاوت است. ناتوانی در مسائل مالی با عنوان تنگدستی یا مسکنت عنوان می‌شود این در حالی است که فقر یک مسئله فلسفی در عرفان است. در ادامه به تعریف حالات و مقام در عرفان خواهیم پرداخت.
حالات در عرفان: یک امر گذرا همچون رضایتمندی که لحظاتی می‌توانند وجود داشته باشند و لحظاتی بعد از بین بروند.
مقام در عرفان: یک امر ثابت است و در گذر زمان به راحتی از دست نمی‌رود.
فقر در عرفان یک مقام است. اگر یک سالک یا عارف به مقام فقر برسد به معنی تنگدستی اون عارف نخواهد بود.

@kanoonfanni_KAAF

1 year, 3 months ago

از چند و چون ترجمهٔ شعر: با نگاهی به گزیده‌ای از ترجمهٔ شعر شاعران معاصر
#گزارش_محفل
#صد‌و‌سومین_محفل
#ارائه_دهنده #فؤاد_نظیری
#مسئول_محفل #گرداننده #ایران_زارع

۳ تیر ۱۴۰۳

? صد‌و‌سومین محفل ماهانۀ کمیتۀ شعروادب، روز یکشنبه ۳ تیر ۱۴۰۳ با موضوع «از چند و چون ترجمهٔ شعر: با نگاهی به گزیده‌ای از ترجمهٔ شعر شاعران معاصر» با ارائۀ فؤاد نظیری به‌صورت حضوری (دفتر طالقانی کانون) و مجازی (گوگل‌میت) برگزار شد.

در بخش نخست محفل، تعریفی از شعر، آنچه در جهان شناخته‌ شده و آنچه به گوش شنوندهٔ ایرانی آشناست، ارائه شد. سپس به بررسی ترجمه‌های فارسی شاعران معاصر جهان پرداخته شد. در این ارائه علاوه‌بر تفاوت‌های ترجمهٔ نثر و شعر، تفاوت‌های ترجمهٔ شعر به نثر و شعر به شعر نیز بیان شد.

? بخش دوم محفل نیز مانند گذشته، به شعرونثرخوانی آزاد حاضران اختصاص داشت.در این محفل، طیبه مونسان و اصلان میرفتاحی(عمران، ۱۳۶۸) از نوشته‌های خود خواندند.

سپاس از همۀ عزیزانی که همراه ما بوده‌اند.

کمیتۀ شعروادب
کانون مهندسین فارغ‌التحصيل دانشکدۀ فنی
دانشگاه تهران

@kanoonfanni_KAAF

1 year, 3 months ago

خاندان‌های پهلوانی در شاهنامه
#گزارش_محفل «شمارهٔ دوازدهم»
#صد‌و‌دومین_محفل
#ارائه_دهنده #مهرداد_عبادی

مرگ پهلوانان هم‌زمان با عروج کیخسرو
بخش پهلوانی شاهنامه با ازبین‌رفتن خاندان سام تمام می‌شود؛ اما نقطه عطف بخش پهلوانی، ازبین‌رفتن پهلوانان مهم شاهنامه هم‌زمان با عروج کیخسرو است. کیخسرو بعد از کشتن افراسیاب و یکپارچه‌سازی و آبادکردن ایران، برای اینکه دچار غرور نشود، از پادشاهی استعفا می‌دهد و از خدا می‌خواهد که او را نزد خود بخواند. به بالای کوهی می‌رود و به پهلوانان توصیه می‌کند که همراه او نروند. زال و رستم و گودرز به فرمان او گوش می‌کنند؛ ولی چهار نفر اطاعت نکردند و با کیخسرو رفتند:
?نگشتند ز او باز چون طوس و گیو/ همان بیژن و هم فریبرز نیو
بعد از اینکه کیخسرو ناپدید می‌شود، برف سنگینی شروع به باریدن می‌کند:
?هم آنگه برآمد یکی باد و ابر/ هوا گشت بر سان چشم هژبر
?چو برف از زمین بادبان برکشید/ نبد نیزۀ نامداران پدید
?یکایک به برف اندرون ماندند/ ندانم بدان جای چون ماندند
?نماند ایچ کس را از ایشان توان/ برآمد به فرجام شیرین‌روان
وقتی لهراسب به‌جای کیخسرو به تخت شاهی می‌نشیند، از پهلوانان می‌خواهد که با او پیمان ببندند. زال چنین می‌گوید:
?من و رستم و زاولی هرکه هست/ ز مهر تو برنگذرانیم دست
بعد از زال، از گودرز می‌خواهد که سخن بگوید. در جایی که دیگر خبری از طوس و فریبرز و دیگران نیست و گودرز که «نبیره‌پسر داشت هفتادوهشت»، همه «هفتاد پور گزین» خود را از دست داده است. پاسخی که گودرز می‌دهد بسیار غم‌انگیز است:
?به گودرز گفت آنچه داری نهان/ بگوی از دل ای پهلوان جهان
?بدو گفت گودرز من یک تنم/ که بی‌گیو و بهرام و بی‌بیژنم
?بر آنم سراسر که دستان بگفت/ از او من ندارم سخن در نهفت
برای گودرز بزرگ دیگر خاندانی باقی نمانده و به قدری اندوهگین و بی‌رمق است که فقط می‌گوید: همان که زال گفت!

@kanoonfanni_KAAF

1 year, 3 months ago

#صد‌و‌سومین محفل ماهانۀ #کمیته_شعروادب کانون فنی

بخش اول:
ارائه با موضوع «از چند و چون ترجمهٔ شعر:
بانگاهی به گزیده‌ای از ترجمهٔ شعر شاعران معاصر»
ارائه‌دهنده: فؤاد نظیری

بخش دوم:
شعرونثرخوانی آزاد

زمان: یکشنبه ۳ تیر،
ساعت شروع برنامه: ۱۷:۳۰
ساعت شروع ارائه: ۱۸:۰۰

برای کسب اطلاعات بیشتر و هماهنگی با شناسهٔ زیر در ارتباط باشید.

@sara80heydari

@kanoonfanni_KAAF

1 year, 5 months ago

خوانش رمان‌های برجستۀ معاصر از منظر اجتماعی‌سیاسی
#گزارش_محفل
#صد‌و‌یکمین_محفل
#ارائه_دهنده #محسن_فراهانی
#مسئول_محفل #سارا_حیدری
#گرداننده_ایران_زارع

۲ اردیبهشت۱۴۰۳
? صد‌و‌یکمین محفل ماهانۀ کمیتۀ شعروادب، روز یکشنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۳با موضوع «خوانش رمان‌های برجستۀ معاصر از منظر اجتماعی‌سیاسی» با ارائۀ محسن فراهانی به‌صورت حضوری (دفتر شاهین کانون) و مجازی (گوگل‌میت) برگزار شد. در بخش نخست محفل، رمان‌های معاصر ایرانی از منظر سیاسی‌اجتماعی و با درنظرگرفتن سیر تاریخی بررسی شد. در ادامه، به معرفی و توضیح آثاری چون «بوف کور» اثر صادق هدایت به‌عنوان مهم‌ترین اثر رمان تا سال ۱۳۲۰، «کلیدر» اثر محمود دولت‌آبادی، «مدیر مدرسه» اثر جلال‌ آل‌احمد، «داستان یک روح» اثر سیروس شمیسا و... پرداخته شد. همچنین از سیمین دانشور با اثر ماندگار «سو‌وشون» به‌عنوان اولین زن برجستهٔ داستان‌نویس ایرانی یاد شد.
? بخش دوم محفل نیز مانند گذشته، به شعرونثرخوانی آزاد حاضران اختصاص داشت. در این محفل، محمد امان‌نژاد (معدن، ورودی ۱۳۹۹ دکتری) شعری از سروده‌های خود را خواند.

سپاس از همۀ عزیزانی که همراه ما بوده‌اند.

کمیتۀ شعروادب
کانون مهندسین فارغ‌التحصيل دانشکدۀ فنی
دانشگاه تهران

@kanoonfanni_KAAF

1 year, 5 months ago

#صد‌و‌یکمین محفل ماهانۀ #کمیته_شعروادب کانون فنی

بخش اول:
ارائه با موضوع «خوانش رمان‌های برجسته معاصر از منظر اجتماعی سیاسی»
ارائه‌دهنده: محسن فراهانی

بخش دوم:
شعرونثرخوانی آزاد

زمان: یکشنبه ۲ اردیبهشت،
ساعت شروع برنامه: ۱۷:۳۰
ساعت شروع ارائه: ۱۸:۰۰

برای کسب اطلاعات بیشتر و هماهنگی با شناسهٔ زیر در ارتباط باشید.

@sana_rozei

@kanoonfanni_KAAF

1 year, 5 months ago

نسبت فلسفه و ادبیات باتوجه‌به مدرنیسم

#گزارش_محفل «شمارۀ هشتم»
#صدمین_محفل
#ارائه_دهنده #بابک_احمدی
#مسئول_محفل #فرهاد_بوترابی #مهرداد_عبادی

اگر این دو تعریف را تا اینجا بپذیریم، یعنی تعریف کارکردی کانت از فلسفه و مجموعه‌ای که ادبیات را شکل می‌دهد، باید دید چه چیزی در این دو مشترک است؟ اولین و مهم‌ترین چیزی که به نظرمان می‌رسد «زبان» است. ما متن فلسفی را می‌نویسیم یا درس می‌دیم. ما باهم یا بحث فلسفی می‌کنیم یا می‌نویسیم. پس زبان است. ادبیات هم زبان است. قصه‌ای که مادر برای بچه‌اش می‌گوید، نمایش‌نامه‎‌ای که اجرا می‌شود و... .

به این ترتیب، زبان در ادبیات و فلسفه مشترک است. فلسفه با تنها هنری که این اشتراک را دارد، ادبیات است. با هنرهای دیگر از طریق زبان ارتباط می‌گیرد؛ یعنی یک فیلسوف کتاب مثلاً هایزنبرگ را می‌خواند؛ بنابراین از طریق زبان با او ارتباط می‌گیرد. عقاید هایزنبرگ را سر کلاس می‌شنود. بنابراین از طریق زبان تماس می‌گیرد؛ ولی فقط در ادبیات است که زبان مادۀ خام است. در فیزیک مادۀ خام نیست. در تئاتر نیست. در سینما نیست. در ادبیات هست. در قصه هست. در شعر هست.

بنابراین، ادبیات و فلسفه نزدیک‌ترین قوم و خویش هم‌اند. برای اینکه حرف هم را می‌فهمند. زبان مشترک دارند. ابزار یکسانی را به کار می‌گیرند. برای همین است که این همه ادیب پیدا می‌شوند که می‌شود کارهایشان را فلسفی خواند، بدون اینکه ادعائی داشته باشند. «برادران کارامازوف» یک شاهکار تاریخ فلسفه است. می‌شود با اطمینان گفت که شاید بزرگ‌ترین بحث فلسفۀ اخلاق است که بعد از کانت در قرن نوزدهم ارائه شده است. یعنی خیلی‌وقت‌ها لازم نیست که حتماً سارتر باشی که از یک طرف «تهوع» را نوشته باشی و از طرف دیگر «نقد خرد دیالکتیکی» را. لازم نیست کامو باشی. نویسنده‌ای که ادعایی هم در فلسفه ندارد، خیلی‌وقت‌ها مثل بکت به فلسفه نزدیک می‌شود. مثل داستایفسکی نزدیک می‌شود. در نتیجه شما متوجه می‌شوید که این قرابت و نزدیکی ناشی از یک اتفاق است که برای هر دو مادۀ خام محسوب می‌شود و آن زبان است.

این مادۀ خام، در عین حال که به آن‌ها کمک می‌کند که نظریات بیان شوند یا هنر ارائه شود، مشکل‌ساز هم است. مشکل‌ساز است برای اینکه محدود می‌کند. برای اینکه قاعده‌مند است. اگر می‌خواهی کسی حرفت را بفهمد، باید قواعد زبان را رعایت کنی. به قول ویتگنشتاین فیلسوف، زبان خصوصی و شخصی وجود ندارد. من نمی‌توانم به اینکه اسمش لیوان است، به جای اینکه بگویم لیوان، بگویم شتر و توقع داشته باشم که تو بفهمی که وقتی می‌گویم «میشه اون شتر رو به من بدی؟» منظورم لیوان است. در این صورت هیچ ارتباط انسانی‌ای برقرار نمی‌شود. برای همین رولان بارت، ناقد بزرگ ادبی قرن بیستم، می‌گوید زبان فاشیست است. زبان قاعده می‌سازد و می‌گوید باید اجرایش کنی. آیا واقعا این هست یا نیست؟ ادبیات می‌گوید نه.

عظمت ادبیات در این است که می‌تواند زبان را دفرمه کند. می‌تواند از شکل بیندازد. مثل شعرهای یداله رویایی که زبان معاصر فارسی را از شکل انداخت. در نتیجه، این طور به نظر می‌رسد جایی که بشر علیه زبان طغیان می‌کند، ادبیات است. ادعای من این است که فلسفه هم چنین کاری می‌کند.

@kanoonfanni_KAAF

1 year, 7 months ago

ساختارگرایی در ادبیات 
#گزارش_محفل «شمارهٔ هفت»
#نودونهمین_محفل
#ارائه_دهنده #محمد_رزمی
#مسئول_محفل #حسن_فوادی

اما ساختارگرایی در ادبیات چگونه بروز پیدا کرد؟
در تعریف، ساختارگراها معتقد هستند که متون ادبی فارغ از ملت، زبان، جغرافیا، فرهنگ و زمان، ساختار مشترک دارند، دال و مدلولی وجود دارد؛ همان‌طور که زبان‌های بشری این‌گونه هستند؛ یعنی در ادبیات یک‌سری عناصر ادبی وجود دارد که شکل‌دهندۀ فرمی کلی‌تر هستند و از مجموع آن فرم‌ها، مفهوم ادبیات شکل می‌گیرد.

به‌عنوان‌مثال، در قصاید مدحی یک سری عناصر مشترک وجود دارد: ممدوح همیشه دارای قدرت و ثروت و بخشش، با یک کیفیتی، است. یک سری عناصر مشترک هستند که از شناخت آن‌ها به یک پدیدۀ بالاتر می‌رسیم.
رویکرد ساختارگرایانه خیلی شبیه رویکرد مهندسی است به ادبیات. یعنی یک‌سری عناصر مشترکی هستند که از شناخت آن‌ها و از روابط بین آن‌ها به شناخت یک پدیدۀ کلی پی می‌بریم.

مسئلۀ مهم دیگر در ساختارگرایی، تقابل‌های دوگانه است. لویستروس مطرح می‌کند که همۀ ساختارها بر اساس یک سری تقابل‌های دوگانه شکل می‌گیرند. در ادبیات، قطب‌های دوگانه بسیار داریم: جبرگرایی یا اختیارگرایی؛ خردگرا یا عشق‌گرا؛ به جهان درون نظر دارد یا برون. از نظر ساختارگرایان، همۀ پدیدها قابل‌تقلیل به این پدیده‌های دوگانه هستند. این دوگانه‌ها متضاد دیگر هستند و از برهم‌کنش آن‌ها می‌توانیم به یک شناخت کلی‌تری برسیم.

در آخر، ساختارگرایی روی ساختارهای کلان تمرکز می‌کند و فردگرایی و نمونه‌های منفرد یا حتی معنی خیلی مطرح نمی‌شود.

@kanoonfanni_KAAF

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year, 1 month ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 9 months, 1 week ago