𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 3 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 days, 19 hours ago
بچهها اگه میخواید راجع به هنر بودن این موز معروف بدونید، این ویدیو رو نگاه کنید.
اینم سه سال پیش نوشتم درمورد محصص.
نامه بهمن محصص به سهراب سپهری
امیدوارم سر به تنات نباشد تا بخواهی شرح «یک جور زندگی خاص» را که نمیدانی کی به آن طرز زندگی دست خواهی یافت، بعد از سه ماه برایم بنویسی!
اگر آن جانور مسخشده که میخواهد بعدها بالای درخت بنشیند و خواهر و مادر مولوی مادرمرده را دربیاورد، از شدت علفخواری نا ندارد که جواب کاغذ بدهد، تو عثمان لنگ که از صبح تا شب توی خانه نشستهای و …. چرا جواب نمیدهی؟! … تو که همیشه «زندگی خاص» میکنی، آخر کمی زندگی عام نیز لازم است.
اگر من فقط برای «زندگی خاص» تو به درد میخوردم، خرجام را بکش و توی اتاقات نگهدار. شماها فقط بلدید ناله کنید، فقط «زندگی خاص» به رخ مردم بکشید.
اگر آنقدر ولنگوواز است که نه سر دارد و نه ته، از زمان بابا آدم تا عصر جنابعالی … هنوز ادامه دارد، هر گوشهاش را بگیری زندگی خاص است: پرواز پرندهای، صدای آبی، مردمی که میگذرند، فلان کرهای که سقط میشود و الی غیرالنهایه، همهشان «زندگی خاص» هستند و هر کدام از اینها، چه آگاه و چه ناآگاه برای خودش «زندگی خاص» داشته و دارند.
ولی مثل اینکه توی این بیابان درندشت، علاوه بر «زندگی خاص» زندگی عام نیز لازم است، نه؟ نظر خودت را بگو. بدون اینکه از بیبیطوطی گوشتخوار چیزی بپرسی. شاید هم این عصبانیتام بیخود باشد. شاید هم تو حق داشته باشی که هر سه ماه یک دفعه نامه بدهی. شاید من حق نداشته باشم که سر تو و خداینکرده اگر گیرم افتاد سر امثال تو حساب کنم. شاید! ولی من نمیتوانم تغییر پیدا کنم. خوب یا بد همین موجود لعنتیای هستم که ملاحظه میفرمایید. و این هم همیشه یادت باشد که من نه حالا و نه هیچوقت چیزی از تو یاد نخواهم گرفت. اگر این آرزوی توست، آن را با خود به گور خواهی برد و اگر آرزویت نیست، خیالات راحت باشد. معلوم نیست که اگر مثلاً بخواهم از تشنگی بمیرم، باید از کدامیک از آشنایان و دوستان تقاضای آب کنم.
من نمیتوانم مهربانیهای تو را فراموش کنم. من هم میل دارم یک بار دیگر با هم همان زندگی را داشته باشیم. من هم میل دارم تو را ببینم. من هم در آن زمان «زندگی خاص» داشتم. ولی هیچوقت این مسئله باعث نمیشود که من همه را فراموش کنم؛ بیاعتنایی نشان دهم. تو مینویسی: «از این که گرفتاریهایی در رم برای تو پیدا شده متأسفام.» جملهای غیردوستانه است. ولی همین تو حاضر نیستی که بخواهی یک نامه برایم بفرستی.
معلوم نیست که در این زندگی روی چه کسی میتوان حساب کرد. امیدوارم که موفق بشوی که به رم بیایی. من از تو یاد نمیگیرم ولی تو از من یاد بگیر و جواب نامه را بده. خیلی دوستات دارم.
اثر زکریا هاشمی تلاش میکند نشان دهد که جنگ نهتنها هیچ چهرهی قدسیای ندارد، بلکه از پسِ آن تنها خون و چرک و بوی تعفن است که بیرون میزند.
با پیشنهاد تلویزیون برای ساختِ مستندی از زندگی خمینی، هاشمی به قم میرود. تأثیر این سفر در صحنهی نخستین، در فضای گورستان و آخوندهایی که قبرها را خطاب قرار میدهند و تمرینِ روضهخوانی میکنند، عیان است. پس از مدتی اما موضوعِ سفارش ساختِ مستند تغییر میکند: «پشت جبهه و کمکرسانی مردم».
بنابراين زکریا هاشمی با دوربینش به مناطق درگیرِ جنگ میرود و این تجربهی بیواسطه، تأثیر عمیقی بر او و اثر پیشِ رو میگذارد.
هاشمی در این اثر با نثری گزارشگونه میکوشد واقعیت را همانگونه که میبیند ثبت کند. اما این رَویهای پایدار نیست؛ در موقعیتهای اضطراری و دهشتناک، نثرِ اثر کُند میشود، گویی هاشمی دوربینش را بسیار آهسته حرکت میدهد مبادا هیچیک از جزئیات و مناسبات نامرئیِ پشت جبهه از قلم بیفتد.
دخالتهای سوبژکتیو نویسنده بهواسطهی نیروی عاطفیاش، ضمن دراماتیزهکردن موقعیتها، نشان از تباهی و ویرانی و چهرهی شومِ جنگ دارد.
«چشم باز و گوش باز» نهتنها زیرِ پای پروپاگاندای حکومت از جنگ ایران و عراق را با موضعی رادیکال خالی میکند، بلکه بیش از آن، مخاطب را در موقعیتی انتقادی نسبت به مفاهیمی همچون ایثار، شجاعت، عشق و از این قبیل قرار میدهد، مفاهیمی که ممکن است آنرویشان چیزی جز چهرهی ترسناکِ تاریکی و تباهی نباشد.
#چشم_باز_و_گوش_باز
#زکریا_هاشمی
کودکیام. روستایی دورافتاده اطراف شهریار. آفتاب غرهی مرداد پهن شده بود روی ماندهآبی لجنآلود و من نشسته بودم به تماشا. در دل آب لزج هزار بچه قورباغه میلولیدند؛ میدانستم دیر یا زود هر چه آب بخار خواهد شد و این جانورکان مضحک مثل پارسال و سال قبلترش ناتمام خواهند مرد.
و این تصویر زندگی امروز من است. بیهیچ کم و کاست.
همیشه از بهترینهای موسیقی ایران.
داس - کوروش یغمایی
©شماره ۱- لباس پالادیوم اثر Gianfranco Ferré
©شماره ۲-Zuhair Murad (2013) درخت کلاغها اثر کاسپار دیوید فردریش(1822)
©شماره۳-Carven's Guillaume Henry (2012) باغِ لذتهای زمینی اثر هیرونیموس بوش (1503- 1515)
©شماره ۴- لباسِ اثر ایلی صعب (2015) - برکه نیلوفرهای آبی اثر کلود مونه(1899)
©شماره ۵- اثر Rodarte (2012) شب پرستاره اثر ونسان ونگوگ (1889)
«به سهم خود، من هیچ چیز را با قطعیت نمیدانم، اما دیدن ستارهها باعث میشود رؤیا ببینم» نقل قولی منسوب به ونگوگ.
©شماره ۶- پرتره مادام دو پومپادور اثر فرانسوا بوچر (1758) - ویوین وست وود (1990)
©شماره ۷-گلهای آفتابگردان اثر ونسان ونگوگ (1888) - ژاکت ایو سن لورن که اولینبار نائومی کمبل در سال 1988 پوشید.
©شماره ۸- لباسی اثر ایو سن لوران (1965) - ترکیب دوم با استفاده از قرمز، آبی و زرد.
«آثار موندریان خالص هستند. من فکر نمیکنم در دنیای هنر چیزی خالصتر وجود داشته باشد.» -ایو سن لوران
©شماره ۹- ساخت کریستین دیور (2007) - موج بزرگ کاناگاوا اثر کاتسوشیکا هوکوسای (1831)
©شماره ۱۰-مجموعهی سال 2013 دولچه و گابانا - موزاییکهای سبک بیزانسیِ کلیسای جامع مونرئاله، سیسیل (قرن سیزدهم)
عجیبه این اولین نقاشی از ویلیام ترنره که اینجا گذاشتم. درصورتی که از نقاشهای موردعلاقهمه.
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 3 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 days, 19 hours ago