?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated hace 5 meses, 1 semana
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated hace 7 meses, 3 semanas
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated hace 3 meses, 3 semanas
گل گلدون من
«گل گلدون من» بخشی از حافظه و خاطرۀ جمعی ایرانیان، بهویژه متولدین دهۀ پنجاه و شصت شمسی است: نوایی که یادآور همخوانی در طبیعتگردیها و کوهنوردیها و مهمانیها و، بهویژه به سبب ملودی سادهاش، مشقی برای نوآموزان در آموزش موسیقی و تمرین ساز بوده است. این قطعه بر اثر نیم قرن تکرار، وجود دهها اجرا و ریمیکس و بازخوانی و نیروی برانگیزش عواطف نوستالژیک چنان بر ذهن و ضمیر ایرانیان معاصر غلبه دارد که کمتر به محتوای کلام آن توجه میشود؛ اما اگر متن ترانه را بدون دخالت احساسات و تنها از جهت ارزش زبانی و ادبی کلام بسنجیم لابد متوجه ضعف تألیف شدید و سستی شعر خواهیم شد. آنگاه میتوانیم بپرسیم که: چرا این آهنگ اینهمه محبوب بوده است؟
متن ترانه را، با عنوان اصلی «از تو تنها شدم»، فرهاد شیبانی نوشته؛ ترانهسرایی که هرچند کمکار بود و پس از انقلاب عرصۀ ترانهسرایی را ترک گفت، در کارنامهاش شعر موفق کم ندارد: از «نازی ناز کن» ابی تا «تنگنا»ی فریدون فروغی را او نوشته است. اما در ترانۀ «از تو تنها شدم»، که سستترین سطرش همین عنوان آن است، آشفتگی دایرۀ واژگان و عدم انسجام مضمون و فقدان وحدت موضوع و پراکندگی تصاویر آشکار است.
این ترانه چه میگوید؟ پاسخ من این است: هیچ. هیچ مضمون مشخص و واضحی را بیان نمیکند. تصاویری نامتحد و تکهتکه از طبیعتی ساده رسم میکند و با کلمات سالاد قاطیپاطیِ سردی سر هم کرده است.
بند اول ترانه با گزارشی کوتاه، استمداد و طرح یک سوال شروع میشود:
گل گلدون من شکسته در باد
تو بیا تا دلم نکرده فریاد
گل شببو دیگه شب بو نمیده
کی گل شببو رو از شاخه چیده؟
بعد، در بند دوم، این رشته به کل رها میشود. موضوع در شب ادامه نمیگیرد و در عوض ناگهان میرویم به گوشۀ آسمون و رنگینکمون که باید در صحنۀ روز پیدا شده باشد، اما راوی هنوز دارد از شب حکایت میکند و معلوم نیست آسمان شب چگونه میتواند رنگینکمان داشته باشد که تازه آن هم نشانۀ روشنی و شادی است، نه تاریکی و غصه:
گوشۀ آسمون، پُر رنگینکمون
من مث تاریکی، تو مثل مهتاب
و بعد یک جملۀ بیربط به قبل:
اگه باد از سر زلف تو نگذره
من میرم گم میشم تو جنگل خواب
و سپس ترجیعبندی که حاوی ضعف تألیفِ «از ... تنها شدن» است:
گل گلدون من، ماه ایوون من
از تو تنها شدم، چو ماهی از آب
گلِ هر آرزو رفته از رنگ و بو، من شدم رودخونه دلم یه مرداب
اما بند بعدی حاوی کلیدواژههای بیشتری است که شاید ما را به پاسخ پرسشمان نزدیکتر کند:
آسمون آبی میشه، اما گل خورشید رو شاخههای بید، دلش میگیره
دره مهتابی میشه، اما گل مهتاب از برکههای خواب، بالا نمیره
تو که دست تکون میدی، به ستاره جون میدی
میشکفه گل از گل باغ
وقتی چشمات هم میاد، دو ستاره کم میاد
میسوزه شقایق از داغ!
کلیدواژههای خورشید (بهویژه در همین ترکیب استعاری گل خورشید که مرکزیترین استعاره در دفتر شاعران چپ، بهویژه شاعران متمایل به حزب توده مانند کسرایی و ابتهاج است)، ستاره، جنگل، شقایق و داغ دقیقاً مجموعه واژههایی است که پس از واقعۀ سیاهکل و اوجگیری جنبش چریکی در دهۀ پنجاه شمسی سراسر دفتر شعرها و صفحات ترانهها را میپوشاند. به قول شفیعیکدکنی در ادوار شعر فارسی: «عناصر سازندۀ تصاویر و ایماژهای شعری این دوره بیشتر از دریا و موج و صخره و بیشه و ارغوان و شقایق و ستارۀ قرمز و توفان و تفنگ مایه میگیرد و ... شعر این دوره زندگینامۀ شقایقهاست.» از این گذشته، خود کلمۀ «گل» که پس از اعدام خسرو گلسرخی در سال ۱۳۵۲ به استعارۀ غالبی برای اشاره به مبارز شهید تبدیل شد هم از نظر تاریخی با تاریخ سرایش ترانه (۱۳۵۳) تناسب دارد.
گل گلدون من هم محصول همان دهه است، سالهایی که کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان یکی از مراکز تجمع روشنفکران چپ بود. آیا میتوان یکی از علل احتمالی شهرت این ترانۀ ضعیف با ملودی ساده و حتی تا حدی کودکانهاش را نه ارزش هنری آن، که همخوانی آن با زبان ادبی روشنفکران چپ در سالهای منتهی به انقلاب ۵۷ دانست؟
از حالها
دیشب غربتزده بودم. اصلاً مدتی است غربتزدهام. دلتنگی نفسم را بریده و جانم را گرو گرفته است. خودم را لعنت میکردم که چرا اسیر اینجا شدهام، اصلاً چه شد که افتادم اینجا، و نقشههای هزاران هزاران بار خودم را برای بازگشتن به دیار قرار از اول تا آخر مرور میکردم. مثل زندانیای که نقشۀ فرار از زندان میکشد، همۀ جزئیاتش را یکی یکی پیش چشم خودم میآوردم. ساعتی بود که گریه میکردم تا که غرق اشک خوابم برد.
صبح بیدار شدم و دیدم ضیا قاسمی، شاعر افغان، که تپش قلب و قلمش را از سالهای دور تهران به یاد دارم، نوسرودهای ناب منتشر کرده و نوشته: «این شعر را تقدیم میکنم به دوست یگانه و ارجمندم سایه اقتصادینیا، که یادداشتی از او انگیزۀ سرودن این نیمایی شد.»
نمیدانم کدام یادداشتم. نپرسیدم. شعرش را که خواندم، دیدم که عجب... آن هم روایت غربت است و تنهایی شاعری شرقی در سرمای سوئد. آوای حزین غریبانهاش مرا یاد نالههای ناچار نادرپور انداخت، نالههای ناچار همان شب خودم.
چطور چنین معجزهای ممکن است؟ من در واشنگتن اشک دلتنگی میریختم و شاعری دلتنگ در سوئد شبم را ستارهباران کرده بود. این شعر را، چون حال صافی صبح از پسِ عبادت شبانه میگیرم، اما هنوز ماندهام که این نشانه را به چه تعبیر کنم.
شعر ضیا قاسمی را در صفحهی اینستاگرامش بخوانید:
https://www.instagram.com/p/DFimt6FK6aE/?igsh=MTBmcnFibm91MGcyOQ==
نوشتهی سیدعلی آلداود دربارهی کتاب احمد سمیعی گیلانی، زندگانی و خاطرات سیاسی در گفتوگو با سایه اقتصادینیا، منتشرشده در جهانکتاب (سال ۲۹، ش ۵، آذر و دی ۱۴۰۳، ص ۱۵-۱۶)
در جدیدترین شمارهی مجلهی تجربه پروندهای برای کتاب "احمد سمیعی گیلانی در گفتگو با سایه اقتصادینیا" منتشر شده است. در این پرونده که به لطف و همت آقای حمیدرضا محمدی فراهم شده، علاوه بر مصاحبهای که با ایشان انجام دادهام، نوشتههای دوستان گرامی، خانم دکتر آرزو رسولی (طالقانی) و دکتر هومن یوسفدهی، نیز روشنگر جنبههای مختلفی از کتاباند.
این پرونده را با اجازهی سردبیر محترم تجربه، آقای پژمان موسوی، در فرستهی بعدی بازنشر میکنم.
نقد و نظر آقای "کاوه بیات" دربارهی کتاب "احمد سمیعیگیلانی در گفتگو با سایه اقتصادینیا".
منتشر شده در تازهترین شمارهی مجلهی جهان کتاب (مرداد و شهریور ۱۴۰۳).
به قلم محسن آزموده در روزنامهی اعتماد.
https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/221016/
"دربارهی عنوانِ یک کتاب" (گفتگوی خانم اقتصادینیا با استاد احمد سمیعی)
روزهای اخیر، خبرِ انتشارِ گفتگوی مفصّلِ سرکار خانم سایه اقتصادینیا با استاد احمد سمیعیِ گیلانی از اخبارِ خوبِ حوزهی کتاب و کتابخوانی بود. کتاب را هنوز ندیدهام اما باتوجه به انسِ دیرینهی گفتگوکننده با استاد و نیز برشهای منتشرشده از اثر، احتمالاً با متنی جذاب روبهرو خواهیمشد. گرچه در اخبار آمده این گفتگو بیشتر حوادثِ عهدِ جوانی استاد سمیعی و حشرونشرشان با حزبِ توده را دربرمیگیرد اما باتوجه به اشرافِ گفتگوکننده به جریانهای فرهنگی و ادبیِ معاصر، امیدوار ام جهتِ سخن بیشتر به سمتِ فرهنگ هدایت شود تا صِرفِ سیاست.
ازآنجا که جز برشهایی از کتاب را نخواندهام غرض از این یادداشت نقدی است بر توضیحِ عنوانِ روی جلد. عنوانِ اثر چنین است:
"احمدِ سمیعی (گیلانی)
از زندگانی و خاطراتِ سیاسی
در گفتوگو با سایه اقتصادینیا
آیا بهتر نبود گفتوگوکننده پس از عنوانی همچون مصاحبه/ گفتوگو با احمد سمیعی گیلانی، در توضیح میآورد:
گفتوگوکننده: سایه اقتصادینیا
براساسِ عنوانِ حاضر، گویا این استاد سمیعی است که با خانم اقتصادینیا گفتوگوکرده! حالآنکه میدانیم تمرکزِ گفتوگو بر سخنان استاد سمیعی است و هنرِ گفتوگوکننده در طرح پرسشهایی درخور و نیز اجرای روایتی جذاب است.
با این مقدمه، آیا نظیرِ چنین عنوانی مناسبتر نبوده؟:
گفتوگو با احمد سمیعی گیلانی
همچنین میشد عنوانِ اصلیِ جذاب و مناسبی برگزید و عبارت بالا را عنوانیِ فرعیِ کتاب قرارداد.
عنوانِ کتابهای فراوانی برهمیناساس برگزیده شده:
_ آفاقِ عرفان در سپهرِ ایران: گفتگو با نصرالله پورجوادی، [گفتوگوکننده]حامدِ زارع، نشر ثالث.
_ گفتوگو با وودی آلن، ترجمهی گلی امامی.
نیز چندین جلد کتابی که انتشارات شورآفرین منتشرکرده و چنین عنوان دارد؛ ازجمله، گفتوگو با موسیلینی، امیل لودویک، ترجمهی مهدی تدینی.
چندین مجموعهگفتوگو نیز منتشرشده که همینگونه نامگذاری شده؛ ازجمله، "پروژهی تاریخِ شفاهیِ دانشگاه هاروارد" بهکوششِ حبیب لاجوردی که چندین جلدِ آن (ازجمله با زاهدی و ابوالحسنِ ابتهاج) به فارسی منتشرشدهاست. ذیل عنوان اصلی در این مجموعه چنین آمده:
مصاحبهی حبیب لاجوردی با ...
نیز مجموعهی ارزشمند و چندین جلدیِ "تاریخِ شفاهیِ ادبیات معاصرِ ایران" که به همت نشر ثالث منتشرشده و دبیریاش بر عهدهی جنابِ محمد هاشمی اکبریانی بوده؛ برای نمونه در عنوانِ یکی از این مجموعه چنین آمده:
تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران: مهدی غبرایی، دبیر مجموعه محمد هاشمی اکبریانی، گفتوگو: کیوان باژن.
چندین جلد از گفتوگوهایی که جناب مهدی مظفری ساوجی انجامدادهاند و اغلب در انتشارات مروارید و نشر ثالث منتشرشده نیز چنین عنوان دارد:
گفتوگو با اکبرِ رادی
گفتوگو با نجف دریابندی
گفتوگو با ایران درودی
غرض از این نمونهها آن است که بگویم خانم اقتصادینیا قاعدتاً میبایست در ذیلِ عنوانِ کتاب میآوردند: در گفتوگو با احمد سمیعی گیلانی و نه در گفتگو با سایه اقتصادینیا.
عنوانِ کنونی باتوجه به جایگاهِ استاد سمیعی، اگرچه ممکن است گمراهکننده نباشد اما خالی از اشکالی نیست. تو گویی این اثر کتابی است که استاد سمیعی در آن به گفتگو با خانم اقتصادینیا نشسته! حالآنکه مطلب کاملاً برعکس است.
بهیاددارم حدود بیست سال پیش، زمانی که کتابِ "مکالمات" (گفتوگوی ملکابراهیم امیری با استاد اکبر رادی) منتشرشدهبود، با جناب امیری در مرکزی همکار بودم. روزی به ایشان گفتم، اولا چرا نام خودتان را روی جلد نیاوردهاید؟ (چون روی جلد فقط آمدهبود: مکالمات، اکبرِ رادی)؛ و چون در صفحهی نخست ذیلِ "مکالمات" آمده بود: گفتگو با ملکابراهیم امیری، پرسیدم آیا نمیبایست چنین میآمد: گفتوگو با اکبرِ رادی؟
اکنون پاسخِ ایشان را بهیادنمیآورم. البته این را هم بگویم که ایشان همان کسی هستند که حاصلِ گفتوگوی مفصلشان با دکتر رضا براهنی کتابی خواندنی شده با عنوانِ "بحران رهبریِ نقد ادبی و رسالهی حافظ". البته بخشِ اخیر کتاب (رسالهی حافظ)، صرفاً تألیفی است. اینجا هم نامی از گفتوگوکننده روی جلد نیامده و تنها در صفحهی نخست در کمانک آمده: "بحران رهبری نقد ادبی: گفتگوی ملکابراهیم امیری".
بیتابِ خواندنِ گفتوگوی خانم اقتصادینیا با پدرِ ویراستاریِ نوین ایران دربارهی عهدِ جوانیِ استاد و نیز حواشیِ عضویتشان در حزبِ توده هستم.
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated hace 5 meses, 1 semana
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated hace 7 meses, 3 semanas
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated hace 3 meses, 3 semanas