حس میکنم میتونم خودمو پیدا کنم؛ فقط باید تو همین لحظه ها رو بگردم.

دیگران هم باز بعد از ما روی این زمین اولین آفتاب را جذب می‌کنند، مبارزه می‌کنند، عشق را می‌آموزند و مرگ را می‌گذارند که معما شوند و ناشناخته به خود باز می‌گردند. موهبت زندگی بی‌نظیر است.

نوادگان خورشید؛ آلبر کامو

I love you till tomorrow then i never love you again.

زیباست
لیدی مارس
صد بار گوش کردمش

بریج این آهنگ که میگه
I'm runnin', runnin' just to keep my hands on you
یک حالت کش داری داره و طی این چند سالی که دارم گوشش میدم تصورم اینه که دارم دنبال یکی می دوم. بعد بهش میرسم و حین دویدن دستمو میذارم رو شونه اش، اونم سرش رو بر میگردونه و بهم نگاه میکنه؛
اما تو هر برهه خاصی از این چند سال، اونی که سرش رو برمیگردونه یک چیز متفاوت بوده؛ یک بار آدمی بود که خیلی دوستش داشتم، یک بار بزرگترین رویام بود، یک بار چهره‌ی رهایی بود و حالا هم چهره ی این آدم که به نظر میاد عاشقشم. دارم میمیرم که بدونم در آینده اونی که برمیگرده و بهم نگاه میکنه چیه یا کیه.

"خورده‌ایم، نوشیده‌ایم، با شگفتی به تماشای ستاره‌ها نشسته‌ایم، چند نفری را دوست داشته‌ایم، کمی اعتراض کرده‌ایم، کمی زندگی کرده‌ایم، کمی دیگر نیز زندگی خواهیم کرد."

دلیل وجود داشتن عشق این بود که به تو کمک کند جان به در ببری،برای این بود که معنا را فراموش کنی، دست از جست و جو برداری و شروع کنی به زندگی کردن،معنی اش این بود که دست کسی را بگیری که برایش اهمیت قائلی و در زمان حال زندگی کنی،گذشته و آینده توهم بود...

شور زندگی–ایروینگ استون