بارو

Description
֎ «بارو» گاهنامه‌ای‌ست که آنلاین منتشر می‌شود. در سایت «بارو» بخش‌های دیگری ازجمله شعر ترجمه، باروی داستان، بی‌ستون و روزن قرار دارد.

֎ وب‌سایت بارو:

www.baru.ir

֎ اینستاگرام:

instagram.com/baru.ir

֎ تلگرام:

@Baruwiki

֎ ارسال اثر:

@Beditor
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 6 months, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 9 months, 1 week ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 5 months, 1 week ago

6 months ago
[‍](http://axnegar.fahares.com/axnegar/9a39ae950e5f148a3fdad8677fb697f7AgACAgQAAxkBCMR8fWdi2J9KOBEuBcMrs6hUY-MmPaWvAAKMwzEb4RoZUzt1VaDh0QjJAQADAgADeAADNgQ.jpg) **در باب عشق

در باب عشق
احمد خلفانی
ـــــــــــــــــــــ
با خواندن سطرهای پروست می‌بینم که این قضیهٔ عشق و بلایا را چه بسا همهٔ ما و هر کدام به شکلی در خودمان پرورانده یا می‌پرورانیم، و نه زلزله و نه هیچ بلای آسمانی یا زمینی دیگری، هیچ چیزی، قوی‌تر از آن عشقی نیست که از درون می‌جوشد. عاشق حتی نیازی به زلزله و طوفان ندارد، او نطفهٔ زلزله و طوفان را در درونش می‌پروراند، و می‌تواند، وقت یا بی‌وقت، خود زلزله و طوفان و بلای آسمانی یا زمینی بشود، از نفرت تغذیه کند و خانه‌ها و شهرها را ویران و نابود سازد.

فرزند تاراس بولبا، شباهنگام، از لشکری که فرماندهی آن را پدرش به عهده دارد می‌گریزد و برای رسیدن به معشوقش به جبههٔ دشمن می‌پیوندد.

آشنباخ، قهرمان «مرگ در ونیز» نوشتهٔ توماس مان، از ترس این‌که معشوقش تاچیو شهر ونیز را ترک کند، او را از شیوع سل در شهر آگاه نمی‌کند و خود او نیز بر خلاف دیگر توریست‌ها که گروه‌گروه از شهر می‌روند، همان‌جا می‌ماند و ترجیح می‌دهد بیماری، هم او و هم معشوقش تاچیو، هر دو را یک‌جا، به کشتن دهد تا با او، دست‌کم در مرگ، یکی شود...

[کلیک کنید: ادامهٔ متن]

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

■ به «بارو» بپیوندید.

Telegram | Instagram

6 months ago
[‍](http://axnegar.fahares.com/axnegar/8d1c4da4213713c72bad68fb02764a55AgACAgQAAxkBCMRpg2dh2DViNjWcE5h33wXx0f0USWO_AALKxDEbY78QUxDxytvTOV-6AQADAgADeQADNgQ.jpg) **حظّ ادبی

حظّ ادبی
[از ریویوهای خورخه لوئیس بورخس]
مریم
پوراسماعیل
ـــــــــــــــــــــ

از رخوت ماست که کتاب‌های کلاسیک جاودانه‌اند. کاش فقط یک کتاب ابدی به جا مانده بود، مایهٔ لذت و خوراک هوس‌های ما، که در صبحِ پُررفت‌وآمدمان به قدرِ انزوای شب‌مان خلاقانه به چشم می‌آمد و مناسبِ هر ساعتِ هر نقطهٔ جهان طرح شده بود. ای خواننده! کتاب‌های محبوب تو پیش‌نویس‌هایی سردستی از چنین کتابی است، آن‌هم بدون مروری نهایی.

اگر آن دستاوردهای کلامی که هنر پیش روی ما می‌نهد لغزش‌ناپذیر می‌بودند آنتولوژی‌هایی بدونِ گاه‌شماری وجود می‌داشت یا دست‌کم آنتولوژی‌هایی که به نام نویسنده‌ها یا مکاتب ادبی اشاره نمی‌کرد: تنها یک شاهد بر زیبایی هر تألیفی بسنده می‌بود تا درباره‌اش داوری کنیم. طبیعتاً این برخورد با اشعار برای آنتولوژی‌های رایج غریب و حتی خطرناک است. چگونه ممکن است غزل‌های خوان بوسکان را بستاییم اگر ندانیم اولین غزل‌هایی‌اند سروده‌شده در زبانِ ما؟ چگونه می‌توانیم فلان و بهمان نظم را تحمل کنیم اگر ندانیم سراینده‌شان مرتکب بسیاری شعرها دیگر هم شده حتی ضعیف‌تر، و ندانیم او دوست نویسندهٔ آنتولوژی است؟...

[کلیک کنید: ادامهٔ متن]

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

■ به «بارو» بپیوندید.

Telegram | Instagram

6 months ago
[‍](http://axnegar.fahares.com/axnegar/5f8ba87eed0a6e5c69fc43a09f8e1ea9AgACAgQAAxkBCMROQWdghrvcrXkwVEDWRBgPeIuHFBALAAJXxTEbY78IU4LO0TIrDe2KAQADAgADeQADNgQ.jpg) **وقتی که ادبیات کسب‌وکار می‌شود

وقتی که ادبیات کسب‌وکار می‌شود
فرشته مولوی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دنیای ادبیات در عصر فناوریِ برتر (های‌تک‌ ــ به زبانِ مُدِ روز) تکان‌های سخت و سهمگینی خورده و درون و بیرونش دارد زیرورو می‌شود: غول‌های انتشاراتی (بنگاه‌های خوشه‌ای ِچندملیتی) خرده‌ناشرانِ ناوابسته‌‌ی ناپایدار را می‌خورند؛ کمپانی‌های تکنولوژیک مثل آمازون و اپل و گوگل پا به میدان گذاشته‌اند؛ ایکتاب در کنار و یا در برابرِ کتاب قد علم کرده؛ خودناشری رو به بالیدن دارد؛ بسیاریِ سرگرمی‌های گوناگونِ آسان‌یاب از میل و وقت خواندن کاسته؛ بت‌نما‌های پرفروش پست‌مدرن در جایگاه غول‌های ادبی کلاسیک و مدرن نشسته‌اند؛ و…

در نهایت کتاب بر پایه‌ی فروش و نویسنده بر پایه‌ی ناموری سنجیده می‌شوند. هم روند پرفروش شدن و هم روند سرشناس شدن، هردو، پیچیده و روی‌هم‌رفته بیرون از اختیار فردِ نویسنده‌ و نیازمندِ هماهنگی مجموعه‌ای از فاکتورها هستند. آشکارترین راه رسیدن به شهرت در دنیای نویسندگی بردن یک جایزه‌ی ادبی اسم‌ورسم‌دار است که آن هم در بهترین حالت بر پایه‌ی فاکتورهایی نسبی داده می‌شود و کم‌وبیش به بلیت بخت‌آزمایی می‌ماند. تکان‌ها و دگرگونی‌هایِ جهان بیرونی و پیرامونی نویسنده بی‌تردید بر جهان ذهنی و نگاه و نگرش او هم تأثیر چشمگیر دارند.

برای نمونه، با رواج و چیرگیِ رسانه و شبکه‌ی الکترونیک که امکان بازخورد فوری از خواننده را هم فراهم می‌کند، حتا خود نویسنده هم کارش را خواسته‌ناخواسته و دانسته‌نادانسته بر پایه‌ی شمار پسند(لایک)ها و نظر‌(کامنت)ها و نُمره‌دهی(ریتینگ)‌ها و بررسی‌(ریویو)ها و ستاره‌‌دهی‌ها می‌سنجد...

[کلیک کنید: ادامهٔ متن]

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

■ به «بارو» بپیوندید.

Telegram | Instagram

6 months ago
[‍](http://axnegar.fahares.com/axnegar/77ebf9225dad70e614db905e50249074AgACAgQAAxkBCMPT0GdZ9jkEOpSTZv-t-EvkZ030l0jpAAJCwzEbjbnRUgW-mgaP19kWAQADAgADeQADNgQ.jpg)**آرژانتین ۱۹۸۵ و دادخواهی

آرژانتین ۱۹۸۵ و دادخواهی
سودابه
اشرفی
ـــــــــــــــــــــ

در طول پروسۀ دادگاه، فرماندهان نظامی هشدارهای سازمان‌های حقوق بشر و وجود هر گونه گزارش و آمار دیگری از این جنایت و نقض حقوق بشر در آرژانتین را انکار می‌کنند. آنها اعمالشان را با تعابیری مثل «امنیت ملی» و «دشمن» توجیه می‌کنند. اما مدارک و شهادت شاهدان، گویاتر و تکان‌دهنده‌تر و، در عین‌حال، دردناک‌تر از آن است که نتواند این توجیهات را شکست دهد. زنان در دادگاه از تجربۀ شکنجه، تجاوز و ربوده شدن کودکان نوزاد خود می‌گویند؛ مردها از شکنجه‌های جنسی مشابه به دلایلی که حتی خود به آن واقف نبوده‌اند می‌گویند، از جرم‌هایی که به‌طور ساختگی به آن متهم شده‌اند، از اعترافات ساختگی و از مقاومت‌های خود و هم‌سلولی‌هاشان. از کشتار دسته‌جمعی زندانیان. و همۀ این‌ها حتی قضات را هم اندوهگین می‌کند.

حرف‌ها و شهادت شاهدان، لحظه‌به‌لحظه از درهای دادگاه خارج می‌شود و به وسیلۀ خبرنگاران گزارش می‌شود و از مرزهای آرژانتین فرامی‌رود. حالا نظامیان از هر سویی تحت فشار دادگاه و افکار عمومی جهان قرار گرفته‌اند. با این حال تهدیدات همچنان ادامه دارد. انفجار در میدان می، و تهدید و سوء‌قصد به جان استراسرا و حتی رئیس‌جمهور آلفونسین. فاشیسم همچنان اعلام حضور می‌کند...

[کلیک کنید: ادامهٔ متن]

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

■ به «بارو» بپیوندید.

Telegram | Instagram

6 months, 1 week ago
[‍](http://axnegar.fahares.com/axnegar/a2d5bcaac41e6ffa06a4017d45716e70AgACAgQAAxkBCMPEw2dZZZwbqJVvGq1WkDG8-CeJJAk2AALRwTEbjbnJUsGhm9J0ivXEAQADAgADeQADNgQ.jpg) **شعری که کفارهٔ گذشته است**

شعری که کفارهٔ گذشته است
[**نگاهی به عاشقانه‌های احمد شاملو]
حمید فرازنده
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

عشق** برای شاملو رخدادی است که در حضیض نومیدی روی نشان می‌دهد؛ نومیدیِ حاصل از یک گذشته‌ی تلخ. اما شاملو می‌داند که هیچ‌چیز، حتی عشق، نمی‌تواند آن گذشته را تلافی کند، وگرنه شعری زاده نمی‌شد. شعر تلافی آن گذشته نیست؛ کفاره‌ی آن است. در معنای الهیاتیِ کلمه، بنیامین گفته بود هرچقدر هم که بعدتر خودت را برسانی، این هرگز جای حضور پرشور در درسِ سرِ صبحِ ریاضیات را نمی‌گیرد. آن لحظه تا همیشه از دست رفته است.

این همان چیزی بود که شاملو را که به میانسالی نزدیک می‌شد «بارور» کرد، و یا اگر از واژگان باغبانی وام بگیریم، مثل عملیات قلمه‌زنی، «پیوند» تازه‌ای به حیات شعری‌اش افزود. سخن ما تنها از سر برآوردن یک انرژی لیبیدینال نیست که در حال تخمیر و تحول و جاری‌بودن باشد، بلکه با آن، و مهمتر از آن، دفاع و مقابله‌گذاریِ شاعر است در برابر همین جریان. راز مدرنیسم شعر شاملو، آنچه همچنان آن را خواندنی می‌کند، در این پیچیدگی و چندلایگی است که به طور هم‌زمان از رانه‌های لیبیدو و دفاع ریشه می‌گیرد.

[کلیک کنید: متن کامل]

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

■ به «بارو» بپیوندید.

Telegram | Instagram

6 months, 1 week ago
**از دروغ‌هایی که می‌گوییم

از دروغ‌هایی که می‌گوییم
احمد خلفانی

ـــــــــــــــــــــ

«غیرواقعی» بودن ادبیات داستانی، نقطه‌قوت آن است، چرا که، از راه‌هایی غیر از راه‌های معمول می‌رود و واقعیت‌های ممکن یا ناممکن دیگری در مقابل واقعیت موجود می‌آفریند. آلیس را نه حرکت‌های جهشی خرگوش و آن‌چه در سطح اتفاق می‌افتد، به رؤیا و ماجراجویی داستان‌وار می‌برد، بلکه حفره‌ی تاریکی که در آن می‌افتد. او وقایع را دیگر نه از زاویه دید معمولی، که از دریچه‌ی یک رؤیا می‌بیند.

مهم، بنابراین، انتخاب زاویه‌دیدی است که امکان نگاهی خارج از ساختار معمول را به ما می‌دهد. سفر ماجراجویانه‌ی دن‌کیشوت، سفری معمولی نیست، پس او ناچار است نه از در معمول و همیشگی، که از در پشتی بیرون برود. او نه وارد کوچه و بازار، که وارد داستان‌ها می‌شود. می‌توان گفت که سراسر زندگی ماجراجویانه‌ی دن‌کیشوت محصول همین رفتن از در پشتی است. رفتن کوزیمو بر بالای درختان، در رمان «بارون درخت‌نشین»، نوشته‌ی ایتالو کالوینو، نیز گویای همین نکته است و به ما این امکان را می‌دهد که وقایع را از بالای درخت، از جایگاهی بسیار خاص ببینیم...

[کلیک کنید: ادامهٔ متن]

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

■ به «بارو» بپیوندید.

Telegram | Instagram

6 months, 2 weeks ago
[‍](http://axnegar.fahares.com/axnegar/a7931c3d8c47474b2cdf878b377d7d9bAgACAgQAAxkBCMMOv2dQLCkOqJHTqGhowSYCZD8hlSuaAAJOxTEbAAG-gVLc-7egYcc7BQEAAwIAA3gAAzYE.jpg) **هیچ‌چیز مهم نیست، مگر…**

هیچ‌چیز مهم نیست، مگر…
| بررسی داستان «مهم» نوشتهٔ زهرا خانلو |
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حمید فرازنده
روایت در داستان «مهم» اگرچه به شیوه‌ی سوم شخص محدود است، اما دیدگاه راوی بین زن و مرد در رفت و آمد است. و این از حیث ساختاری بسیار حائز اهمیت است: نویسنده اول راوی را نزدیک به زن می‌نشاند، اما بعد روایت از دیدگاه مرد داستان روایت می‌شود و بعد دوباره هرکجا لازم شد بین دو کاراکتر داستان نوسان می‌کند. این موجب می‌شود ما فقط خود را همراه یکی از آنان حس نکنیم تا آن دیگری را غریبه یا دورتر در نظر بگیریم. خواننده با هردو شخصیت انس می‌گیرد. در پس پشت این تکنیک مبتکرانه حسّی مگو از ارتباطی عاشقانه وجود دارد که هرچند شررهایی از آن در خاطره‌ی دور مانده، اما التهاب پربحرانِ زمانه‌ فرصتی برای بربالیدن بیشتر آن باقی نگذاشته است. ما با داستان یک عشق فروکوفته و زیست‌ناشده روبه‌روییم.

آنچه نه سال پیش در اثر ریختن ماموران به خانه پیش آمده، تاثیری به مراتب بیشتر از به هدر رفتنِ نه سال زندگی مرد به همراه آورده است: در آن شب کذایی که ماموران به خانه ریخته‌، و طبق عادت همه جا را زیر و رو کرده‌اند، دست کشیدن به، و زیر و رو کردنِ لباس‌های زیر زن، جلوی چشم مرد، غیرت شوهر را جریحه‌دار کرده، چنانکه در نه سال زمان حبس، بیش از هرچیز دیگری مرد را عصبانی و مستاصل کرده است. زن هرچند از این واقعه چندشش هم شده باشد، اما مثل مرد چنان سهمناک متاثر نشده، و با این همه، برای راحت کردن شوهر، در یکی از ملاقات‌ها به او گفته است که همه‌ی آن لباس‌ها را سوزانده است. این‌جا برای چندمین بار است که به نقش سازنده‌ی زن در این پیوند برمی‌خوریم.

[کلیک کنید: ادامهٔ متن]

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

■ به «بارو» بپیوندید.

Telegram | Instagram

6 months, 2 weeks ago
[‍](http://axnegar.fahares.com/axnegar/de7ff244b91f9b6267eebf2a74fdd588AgACAgQAAxkBCMMLLWdQBmSH_WNhM7-Ixu0eiHCE3AmfAAIhzzEbqQyAUjqDSzEJN5XXAQADAgADeQADNgQ.jpg) **فوّاره‌های پشیمان

فوّاره‌های پشیمان
[خوانشی از شعر میدان ترافالگار، سرودۀ عباس صفاری]
پژمان واسعی

ـــــــــــــــــــ

میدان ترافالگار

فوّاره‌های پشیمان
از ارتفاعی حقیر
باز می‌گردند.
و جهانگردانِ رنگین‌جامه
سکّه‌های سرخ
بر جسدِ سبزِ آب‌ها
پرتاب می‌کنند.
کبوتری چرخ‌زنان
بر دستی گشوده می‌نشیند و
بلغورهای تازه را می‌پوشاند
در چترِ فرسوده‌ی بال‌هایی
که از بوی آسمان و درخت
تهی شده است.

شعر از سه بند تشکیل شده است. بنا بر توجهی که صفاری بسیاری از اوقات به جلوه‌ی بصری چینش سطرهایش دارد، سطربندی شعر و نوع نگارش سطر هفتم و سطر آخر طوری است که شکل حوض و پایه‌ی فواره را تداعی می‌کند.

در شعر میدان ترافالگار، فواره‌ها از ارتفاعی «حقیر» بازمی‌گردند، و کاربرد صفت «پشیمان» برای آن‌ها ذهن را به جست‌وجوی نوعی عاملیت انسانی وامی‌دارد.

در بند بعدی «جهانگردانِ رنگین‌جامه» را می‌بینیم که مشغول سکه انداختن در حوض‌ها هستند. بر پایۀ باوری خرافی، انداختن سکه در پای فواره‌ موجب برآورده شدن حاجت می‌شود. سکۀ سرخ معادل red cent به معنی سکه‌ای ناچیز یا نقدی مختصر است. از طرفی، رسم خرافی دیگری هم هست که بر جنازه‌ای که در معبر عمومی افتاده، به عنوان کفاره، پول خُردی نثار می‌کنند و اشاره به «جسد سبز آب‌ها» این رسم را هم تداعی می‌کند. علامت جمع در «آب‌ها» به جداافتادگی و ساکن بودن آن‌ها اشاره دارد و «سبز» نه نشانۀ زنده بودن و جاری بودن بلکه دقیقاً به‌عکس حاکی از ماندگی و خزه‌بستگی (و شاید لجن‌آلودگی) آب است...

[کلیک کنید: ادامهٔ متن]

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

■ به «بارو» بپیوندید.

Telegram | Instagram

6 months, 2 weeks ago
[‍](http://axnegar.fahares.com/axnegar/314ff05681590a572663d4f91601ed6dAgACAgQAAxkBCMLlOmdODiigmpSVssdmkcHPcupxSYELAAKcyTEb3WFwUsK0-bRdMrzOAQADAgADeAADNgQ.jpg) **از گراهام گرین تا ایرج …

از گراهام گرین تا ایرج پزشکزاد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
رامین احمدی
شخصیت‌های تراژیک می‌توانند در نحوهٔ تراژیک بودن با هم متفاوت باشند. به‌عنوان مثال شخصیت دُن کیشوت تراژیک است اما نه به گونهٔ هاملت. کاپیتان «اهاب» در موبی دیک هم تراژیک است اما مخلوطی‌ست (نه‌چندان مساوی و پنجاه ــ پنجاه!) از دُن کیشوت و هاملت.

شخصیت دایی جان ناپلئون تراژیک است اما نه مانند شخصیت مشابه غربی‌اش دُن کیشوت. اساساً نوول دُن کیشوت همزمان هم تراژدی و هم کمدی‌ست. چرا که در بعد هستی‌شناسانه، زندگی بشر هم تراژیک و هم کمیک است. هارولد بلوم به ما یادآوری می‌کند که یکی از اهمیت‌های سروانتس (و نیز گراهام گرین) این است که مانند شکسپیر بیرون از ژانر می‌نویسد.

دایی جان ناپلئون پزشکزاد اما در ژانر کمدی باقی می‌ماند حتی در بی‌رحم‌ترین لحظات داستان وقتی آقاجان از بیماری پارانویای دایی جان سوءاستفاده می‌کند «زیرداستان‌های» داستان با کمک شوخی‌های اسدالله میرزا و زن شیرعلی قصاب و ماجراهای سکسی و حماقت‌های بقیهٔ کاراکترها داستان را در ژانر کمدی حفظ می‌کنند.

شخصیت و سرنوشت تراژیک دایی جان در دریایی از طنز و شوخی تبدیل به بخشی از پس‌زمینهٔ قصهٔ عشق تینیجری ناکام می‌شود. شخصیت دایی جان کاریکاتوری از یک شخصیت تراژیک است. آیا عادت فرهنگ ایرانی‌ست که تراژدی‌های بزرگ خود را در لباس طنز و جوک و شوخی قابل تحمل سازد؟

[کلیک کنید: ادامهٔ متن]

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

■ به «بارو» بپیوندید.

Telegram | Instagram

6 months, 3 weeks ago
**رمزآلود**

رمزآلود

تو هماره رمزآلود و نو هستى،
من هر روز بيش از پيش رامت مى‌شوم،
اما، آه اى دوست سخت‌دل!
عشق تو شکنجهٔ آهن است و آتش.
نه گلوى آوازى نه لب لبخندى
و نه رخصتى براى دعا مى‌دهى
فقط كاش ميان من و تو جدايى نباشد.
چيز ديگرى برايم مهم نيست!

آنا آخماتووا | نرگس سنائی

◄ شعرهای دیگر در: شعر ترجمهٔ سایت بارو

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

شعر و داستان کوتاه جهان را در کانال تلگرام بارو بخوانید.
B A R U

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 6 months, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 9 months, 1 week ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 5 months, 1 week ago