پشمام
خیلی خواب عجیبی بود. آخر‌الزمانی بود با یه داستان عجیب‌ غریبتر :|
فکر کن ریک‌اند‌مورتی رو با آرکین ترکیب کنی.

گاهی اینقدر خوددرگیریم زیاد میشه و‌ گیرای الکی به خودم میدم که تبدیل به لوپ بی‌نهایت افکار خودتخریبگر میشه.

چرا اینقدر راحت بنظر میاد؟ دلم خواست.

وقتی یکی خیالش راحته بابت بودنت>>>>>>

چالش یه ماهه بعدی ۵ روز‌ دیگه شروعش میکنم. ایده‌هاتو بنویس و حتی شده یه قدمم براش برداری، بردار. هدفش اینه که فیزیکالی هم به حرکت دربیای تا جایی که به یه تعادل خوبی بین تحرک بدنی و‌ مغزی برسی!

ازونجایی که اضطراب اجتماعیم خیلیییی کم شده میخوام هدف بعدی امسالمو بذارم: تفکر نقاد داشته باشم + مثل بچه‌ها همش بپرسم چرا

وقتی یهویی حس میکنی خوشگلی

من فکر میکردم بحران هویت فقط مال دوره تینیجریه :)

فکر کن یه ماشین خریدی و طی استفاده ازش متوجه میشی، جاهای مختلفش مشکل داره. همش مجبوری ببری تعمیرگاه و براش هزینه‌های عجیب غریب کنی.

کرکتر تک تک آدما هم همینه. یکی کیفیت ماشینش بخاطر کارخونه‌ای که ازش اومده، اصلا قابل مقایسه با کارخونه تولید کننده ماشین تو نیست. اما فعلا همینو داری پس مجبوری ببری تعمیرش کنی تا کارتو راه بندازه.
خانواده، مدرسه، شهر و ... انتخابمون نبوده اما مارو ساخته. نمیشه کلا تغییرشون داد اما تا حد خوبی میشه کارآمد و بهینه‌شون کرد.