?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 8 months, 1 week ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 10 months, 3 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 6 months, 3 weeks ago
گاهی به آخرین پیراهنم فکر میکنم
که مرگ در آن رخ میدهد
پیراهنم بی تو آه
سرم بی تو آه
دستم بی تو آه
دستم در اندیشه دست تو از هوش میرود
-غلامرضا بروسان
«هیچ رابطهای نمیتواند انزوای وجودی را برطرف کند، اما تنهایی را میتوان به صورتی تقسیم کرد که عشق، رنج آن را جبران کند.»
ـ اروین یالوم
خیلی انسان تاچیای هستم، باید در بغل نگهداری شوم.
مثل خوردنِ مسکنهای ضعیف که بعد از مدتی دیگر تاثیری روی درد نمیگذارند، حالا آنقدر غمهای عمیقی داشتهام که دیگر هیچ اندوهی آنطور که باید مرا غمگین نمیکند.
آن وقتها برای آن رنجها، زیادی کوچک بودم؛ و حالا برای این دلخوشیها، زیادی بزرگ شدهام.
داستانم را شروع کردهام با صحنهی خاکسپاری: اسمع افهم. بعد دیگر از پای لپتاپ بلند شدهام، چون یاد بابا افتادم و آن کفن سفید و آن خاک عجیب قهوهای و آن سنگهای سیمانی که بین او و آسمان چیده میشد. دایی بالای سر بابا بلند گفت حاجی نترسیها. و بعد بلند گریه کرد. حالا گریهام گرفتهاست وسط نوشتن این جملات. امروز وسط بحثی بیهوده با یک غریبه، لحظهای از ذهنم گذشت که اگر بابا بود، بحث را دو دقیقهای تمام میکرد. بعد یکمرتبه نفسم بند آمد، و غریبه را بیخداحافظی وسط خیابان رها کردم تا به خانه بیایم، بنویسم، داروهایم را بخورم و خودم را جمع کنم.
دیشب نشد بخوابم و نیمههای شب رفتم کوه. صبح، در کوهستان بیدار شدم. با سگها و گربهها صبحانه خوردم و با سنجاقکها و سنجاب کلهپوک هفتچشمه آبتنی کردم. درکه مرا یاد بردیا و یاد همهی کسانی میاندازد که از دست دادهام. آدم نباید عزیزانش را به جاهایی ببرد که زیاد میرود. خاطرات پفیوز و بیرحمند و چنگ میاندازند بیخ گلویت و پارهات میکنند. در راه برگشت، سگ قهوهای و بزرگی تا پایین کوه همراهم آمد. برایش جوجهکباب خریدم و نوازشش کردم. نجیب گفت آقاسلیمی این سگ مردنیه خیلی مریضه. چیزی نگفتم. نگفتم خودم میدانم. نگفتم مردنیها هم حق دارند نوازش شوند و جوجهکباب کوفتی درکه را به نیش بکشند. سگ قهوهای عزیز من، امیدوارم اگر قرار است بمیری، زودتر خلاص شوی. از من قبول کن دردکشیدن و تمامنشدن خیلی وضع مزخرفی است.
کنار پنجره ایستادهام و به هیچچیز نگاه نمیکنم. شایع دارد در خانهام رپ میخواند دربارهی عصبانیبودن. قبلش صدای زنی زیبا در خانه بود که سعدی میخواند. بعدش صدای زنی زیبا در خانه خواهدبود که وویسی فرستاده تا خبر بدهد بعد از دهسال هنوز دلتنگ است. بعدش کاش وویس من باشد که از زن میپرسد در این دهسال چندبار ناخنهایش را وسط سکس از لذت در کمر آن مرد فرو کرده و اسم او را نالیده، و آیا آنموقع هم دلتنگ بوده؟ بله، خستهام و دیگر نمیتوانم خر مهربان قبل باشم.
بابا اما راحت مرد. بیدردسر و بیدرد. از پنجرهی خانهام فقط بالای توچال معلوم است، و یکلحظه از سرم میگذرد آنجا جای مناسبی است برای کلهپا شدن و مردن. بعد میبینم دایی جانش را ندارد تا آنجا بیاید و به جنازهام بگوید نترس. و اگر قرار باشد بعد از مردن هم بترسم، بهتر است لااقل زندهباشم و بتوانم به آدمهای زیبای کوه یادآوری کنم دیدنی و خواستنی و روشنند.
برگرد به نوشتن داستانت آدم ساده. شروعت را عوض کن و داستان را ببر به خانهی راوی. کمک کن کودکیش را به یاد بیاورد، وقتی که درد نداشت و مادرش زیبا و جوان همانطور که کتلت میپخت پای گاز میرقصید و با مهستی همخوانی میکرد. این شروع بهتری است. قبول کن.
یا بنشین همینجا و به کوه نگاه کن و باز وانمود کن حلزونی هستی که در خانهی خودش گم شدهاست. هرجور راحتی.
فقط نترس. اوضاع از این بدتر نخواهدشد. نترس.
@hamid_salimi59
برای آزادی ...??
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 8 months, 1 week ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 10 months, 3 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 6 months, 3 weeks ago