از طرف تو.

بچه جدید در راه است

حتی اگه درست نشد هم تموم میشه. همه چی تموم میشه
همه‌ی دردا می‌رن، حسای بدشونم می‌ره؛ راستش همه‌ی مسیر و خاطرات و لحظه‌ها، لحظه‌ها هم حتی می‌رن.

هر موقع فهمیدم چرا نصفه شبا یهو دوست دارم ادمارو بکشم ، به شماهم میگم.

انقد زیاد دوستش دارم که میذارم شماهم بشنوید

اینو فرستاد و گفت برای تو،
جادوییه.

انقدر توی زندگی آدم‌ها داستان وجود داره،بعدشم انقد آدم وجود داره..
درنهایت متوجه می‌شی کلی آدم دیگه هنوز هست که تو حتی توی زندگیت باهاشون برخورد هم نمی‌کنی، چه برسه که بخوای به حرفاشون بخندی و بنظرت آدمای جالبی بیان و چه برسه بخوای اونارو وارد حیطه‌ی آدم‌‌های زندگیت هم بکنی!
همه‌چی یه دیدار تصادفیه دیگه. یه دیدار تصادفی اتفاقی که می‌تونه کلی بهترش هم برات اتفاق بیفته، ولی تو زمان محدود دنیا نمیشه ،
به هر حال من وقتی گذشته رو مرور میکنم. اینبار هیچ‌ چیز رو دلم نمی‌خواست با اونا تقسیم کنم؛ هیچ رویایی رو با اونا نتونستم بسازم.
شاید آدم‌ها واقعا، یک‌روز، بدون اینکه بدونی، فراموش میشن.