توی این سه ماه قبل از عید، می‌شه کلیییی کار انجام داد!?

زمستون شروع شد و الان بهترین فرصت، برای یه شروع دوباره‌ست!

امروز کارها رو کنار گذاشتم که خونه بمونم درس بخونم :) دلم برای درس خوندن توی خونه تنگ شده بود!

فردا??دانشگاه??تعطیله??هورااااا??

دیروز داشتم می‌گفتم که وقتی آدم‌ها از چشمم بیوفتن، تقریبا غیرممکنه که بتونن دوباره برگردن همونجایی که بودن و گاهی تلاششون رو می‌بینی اما دیگه نمی‌تونی مثل قبل قلبت رو بهشون بدی، و این خیلیییییی دردناکه! :’)

چقدر بده حس کنی ممکنه یه نفر از شادی‌ت، ناراحت شه :)))))

هی میام درباره‌ی این که چقدر خوشحالم بنویسم هی پشیمون میشم، میفرستمش توی اون چنلی که فقط خودم توش هستم :))))

امروز خیلی عجیب بود

بعضی روزها هم فقط باید تنهام بذارن تا تنهایی سوگواری کنم (برای تمام غم‌هایی که وقت نداشتم براشون غصه بخورم.)