★ حداقلْ کلانشهر ★

Description
حداقلْ کلانشهر، حداقل راه ارتباطی است که می‌شود داشت...
[لطفاً برای استفاده ذکر منبع شود]

اَدمینِ کانال:
@AtLeastAdmin
حمایت مالی از ما:
idpay.ir/Metropolatleast
آدرس سایت:
https://metropolatleast.ir
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 5 months, 1 week ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 7 months, 3 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 3 months, 3 weeks ago

hace 2 meses, 1 semana
***🎎*** [دستِ حبهٔ انگور و دل‌ورودهٔ …

🎎 دستِ حبهٔ انگور و دل‌ورودهٔ شنگول و تئاترِ تهیِ [آب‌هندوانهٔ] مبتذل: هفت سال بعد

🔻باز نشر یک نقد با اضافات مربوط به نمایشی هفت سال پیش دیده و نقد شد و امروز هم دوباره دیده و نقد شد 🔺
📃 در باب «بی‌پدر» از محمد مساوات

🖊 آراز بارسقیان

🔸... تکلیف مفاهیم در چنین نمایشی چه می‌شود؟ مفاهیمی مثل هویت که شالودهٔ اثرش برش آن بنا شده است؟ این طور نمایش‌ها تکلیف مفاهیم خودشان را به خاطر تهی بودن و نابالغ بودن نوشتار و صاحب قلم، اخته می‌گذارند. اتفاقی که در این نمایش هم می‌افتند. کار در واقع پایان‌بندی ندارد نه به این خاطر که «پایانی وجود ندارد» بلکه به این خاطر که چنین داستان‌ها پایانِ مناسبی نمی‌توانند داشته باشند. در آخر نمایش از نظر داستانی همه خودکشی یک فرد که دچار بحران هویت است ـ بحرانی سطحی ـ را می‌اندازند گردن خودش. نمایش با این نتیجه‌گیری که در نهایت همه باید تبدیل به مُرده‌خور شوند تمام می‌شود. از بحران هویت رسیدن به چنین نتیجه‌گیری‌ای حتماً کار یک نانمایشنامه‌نویس خواهد بود. در واقع نمایشی که خودش دارای هویت نیست، نمایشنامه‌نویسی که دارای هویت نیست، چطور می‌تواند بحث هویت گرگ و بز، خودکشی و خودخوری، رابطه با محارم داشتن یا نداشتن را به یک نتیجه برساند و هویت درستی از آن بسازد؟...

📍 شما می‌توانید مطلب را در ⚡️Instant View⚡️ یا ویرگول بخوانید:

https://vrgl.ir/yV1o8

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature

hace 3 meses, 3 semanas
***🔰*** پیشنهاد حداقلْ کلانشهر

🔰 پیشنهاد حداقلْ کلانشهر

🎯 در زمینه‌ی طراحی کارتون‌های روزانه و شخصیت‌پردازی کمتر نمونه‌ی مستمر و پایدار به زبان فارسی توسط سازنده‌ای فارسی زبان داریم. «روزنگاری‌های ژولی» کارتون روزانه‌ای است که می‌شود به خاطر محتوای ساده با پرداختی منحصر به فرد و در عین حال تفکر برانگیز پیشنهاد کرد.

📌 ژولی را هم می‌توانید در تلگرام پیگیر باشید:

🔗 t.me/zhulicomics

📌 هم در فضای اینستاگرام:

📎 instagram.com/zhulicomics?igsh=MWZud2o1MWR4cnF5MA==

🔹امیدواریم از این مجموعه که هر روز در حال تکوین است لذت ببرید و اگر علاقه‌مند بودید آن را به دوستان و عزیزان خودتان هم معرفی کنید.

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature

hace 3 meses, 3 semanas
***🎯*** [به یاد بسپار، به یاد …

🎯 به یاد بسپار، به یاد بسپار، صدای بی‌صدای «خفاش شب» را یا امیررضا کوهستانیِ مناطق محروم چه می‌گوید؟

📃 به بهانهٔ اجرای «غلامرضا لبخندی» از کهبد تاراج

🖊 آراز بارسقیان

🔹اصلاً این‌طوری نیست که بگوییم عوامل نمایش بد هستند یا کم مایه می‌گذارند یا هر چی. همگی در «فرمِ» کار نشسته‌اند. فرمی که مشتمل از تقابل حداقلی (دیالوگ) و پرتاب به بیرونِ حداکثریِ درونیات (مونولوگ) است. اسناد این نمایش مثلاً مستند هم همه واقعی هستند. تنها جایی که «صدای محذوفان» در می‌آید، جایی است که آدم‌های مُرده در مرگ هم از حیثیت خودشان دفاع می‌کنند. درواقع تمام دغدغهٔ آدم‌های نمایش مسائل عوامانه‌ای مثل آبرو و پاکدامنی و معصومیت است. قسمت بصری «تجاوز» کردن از نمایش لابد به دلایل «نظارتی» حذف شده و تنها چاقو و دستکش سیاه قاتل باقی‌مانده است. این رفتن به سراغ مشکلات «محذوفان» با اینکه برخاسته از موضوع است (از نظر مستندنگاری این افراد واقعاً از طبقهٔ نسبتاً پایین جامعه بودند) بناست نشان دهد آدم‌های به‌قول‌معروف «آزادی به پایین» هم حرف دارند (ولو عامیانه) هم بهشان تجاوز می‌شود، هم کشته می‌شوند، هم گناه دارند، هم باید قصاصشان را پس گرفت.

🔸مؤلف اما در تلهٔ «صدای محذوفان» گیرکرده می‌کند و بابتش تشویق هم می‌شود. خودِ قاتل در اصل یک محذوف است. او هیچ کمکی از جامعه نگرفته بلکه یک الگوی شیکِ بالاشهری دارد. قاتل تأکید می‌کند فرایند قتل خودش را با تقلید از «شاهرخ و سمیه» آغاز کرده است. (ماجرای جنایت خیابان گاندی، دی ۱۳۷۵؛ عمده اعتراض به این قتل، «سبک زندگی بورژوایی» و بالاشهری بود.) نکتهٔ جالبِ قتل گاندی امتداد زندگی دو قاتلِ کودک‌کش بود و نوازش‌های بی‌امان «روان‌شناسان». اما جامعه یکی مثل «غلامرضا لبخندی» را نوازش نمی‌کند که هیچی به‌سرعت ۹ بار قصاصش می‌کند.

🔹اینجا امیررضا کوهستانی با فُرم و محتوایش از راه می‌رسد فقط در گذار از او به کهبد تاراجْ شاهد تبدیل‌شدن عناصر نمایش بورژوایی/آب‌هندوانه‌ای به عناصر مناطق محروم/آب‌هندوانه‌ای هستیم. از آن پیکانِ «دو نیم» شده که برای انتقال حس تکه‌تکه بودن «بدن» است (طراحی صحنه حداقلی) تا حالت مونولوگ‌ها و حتی بیان مستندگونه تقلیدی از کوهستانی و تئاتر «گروه ده» است که سال‌هاست پرونده‌اش بسته شده است. اگر هم ته کاسه چیزی مانده باشد سهم همان قشری است که شاهرخ و سمیه را با پنبه نوازش می‌کند و لبخندی را با ساطور سر می‌بُرد.

🔸بصیرت در چیست؟ دلسوزی برای قاتل؟ این سال‌ها که مُد شده است که هر «نَفَری با یک میکروفن» پادکَستی دربارهٔ موضوعی جنایی بسازد، بازنمایی قاتلان سریالی، در سریال‌ها بُعد تازه‌تری به خود گرفته است: انتخاب بازیگران برای این نقش‌ها از «جذابیت‌های» بصری پیروی می‌کند و نشان دادن «سایکوپت‌ها و سوسیوپت‌ها» در جامعه، دارد لباس با بازیگرانی خوش‌هیکل و خوش‌تیپ انتقال پیدا می‌کند. (سریال «هیولاها» کار شبکهٔ نت‌فلکیس مُشتی از این خروار است ـ که این به معنای بدساختی اثر نیست). این نمایش حتی به آن سمت هم حرکت نمی‌کند و از خط خارج است، نمی‌خواهد لااقل با بازنمایی چنین جنبه‌های بصری‌ای، ما را با روان‌شناسی و جامعه‌شناسی یک قاتل آشنا کند. داستان‌ها خیلی سریع روایت می‌شوند بعد ما می‌مانیم و لبخندی و یک آلتِرایگو به نام «مجید غلامی». اوست که دستکش سیاه دستش می‌کند و آدم‌ها را می‌کُشد. لبخندی ما بین این شخصیت و شخصیت خودش مانده است. با این اختلال شخصیت روانی که شاید بشود درمانش کرد یا نکرد؛ ولی جامعهٔ دستِ بالا محذوفی را که مسئولیت تجاوز و کشتار محذوفان دیگر را به عهده دارد، گردن نمی‌گیرد و زودتر می‌خواهد از شرش خلاص شود.

🔹اما اثر فقط دنبال «تیک زدن باکس‌های» نمایش مطلوبِ «مناطق محروم» است. پس چه می‌کند؟ برعکس سیاست‌گریزی امثال «گروه ده» (که کوهستانی یکی از اعضایش بو) سیاست‌پذیری‌اش تبدیل به چیزی خنده‌دار می‌شود. در انتها و بعد از اعدام قاتل، یک نفر در هیبت بازنمایی کلیشه‌ای «همیشگی» از حاکمیت، دستکش سیاه قاتل را به دست می‌کند و می‌گوید مجید غلامی اوست و نمایش به سیاهی فرومی‌رود. نسبت‌گیری جامعه‌شناختی و روان‌شناختی در این خلاصه می‌شود که گناه همه چیز گردن حاکمیت است و تمام. گفته‌ای عمیقاً متناقض که درست و غلطش جای ساعت‌ها بحث دارد، نه پنج ثانیهٔ آخر از یک نمایش. و خب بالاخره هر کسی بصیرت فرهنگی و هنری و فلسفی و سیاسی و فلان و فلانش را دارد لابد دیگر. امیررضا کوهستانیِ مناطق محروم هم ایضاً.

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature

hace 4 meses, 1 semana
***?*** [درباره‌ داستان کوتاه «فارسی شکر …

? درباره‌ داستان کوتاه «فارسی شکر است» از محمدعلی جمالزاده

? حاشیه‌ای از محمد امین ارژنگ

?محمدعلی جمالزاده متولد ۱۲۷۰ شمسی از پیشگامان داستان فارسی بی‌شک برای اهالی ادبیات نامِ آشنایی است. وی که به عنوان «پدر» داستان‌نویسی فارسی نیز شهره است کار خود را با مجموعه «یکی بود یکی نبود» شروع کرد که در بین آن داستان «فارسی شکر است» با اقبال و استقبالی درخور مواجه شد. محققان تاریخ انتشار آن را بین سالهای ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۰ حدس می‌زنند (محمدعلی آتش سودا، مجله علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز، دوره هفدهم). از او مجموعه‌های دیگری نیز برجای مانده که هیچکدام به‌اندازه «فارسی شکر است» و یکی دو داستان دیگر همچون «کباب غاز» در طول زمان ماندگاری‌ای چون فارسی شکر است نداشته‌اند. جز آثار داستانی نیز جمالزاده دستی در ترجمه هم داشته است.

? شما می‌توانید مطلب را در ⚡️Instant View⚡️ بخوانید:

? https://vrgl.ir/OI3jC

★ می‌توانید فایل صوتی این داستان را از اینجا بشنوید:

t.me/c/1044020941/1777859

? حداقلْ کلانشهر
? @AtLeastLiterature

hace 4 meses, 4 semanas

? نمایشنامه‌خوانی زنده‌ی: شعاری آویزان از پشت پنجره‌ی خانه‌ی سیدنی بروستین

? نوشته‌ی لورین هانسبری

? مترجم و کارگردان آراز بارسقیان

?نقش‌خوانان: مهرداد ضیایی، گیلدا حمیدی، کیانا سپهری، هستی عربی، مهدی مجنونی، احمدرضا میررجبی، علی ملکی‌جهان، سبحان دانشمند، امیرحسین زارعیان

?«شعاری آویزان از پشت پنجره‌ی خانه‌ی سیدنی بروستین» با ترجمه‌ و کارگردانی آراز بارسقیان در چهارمین جلسه‌ی سومین رویداد «صدای نمایشنامه‌نویس»، در بخش ترجمه، شنبه ۱۰ آذرماه ساعت ۱۸ نمایشنامه‌خوانی شد.

? شنیدن در کست‌باکس:
castbox.fm/vi/758121185

? حداقلْ کلانشهر
? @AtLeastLiterature

hace 7 meses, 1 semana
***?*** [کتک‌کاری شاعرانه! یا ماجرای نزاع …

? کتک‌کاری شاعرانه! یا ماجرای نزاع نصرت رحمانی و دکتر براهنی!

▫️ دوشنبه‌شب گذشته، نصرت رحمانی ۳ سیلی به‌صورت دکتر رضا براهنی زد. محل وقوع حادثه روی پاگرد کافه نادری بود. ماجرا اکنون همه‌جا در محافل ادبی دهان‌به‌دهان می‌گردد. همه از سیلی‌زدن نصرت و از سیلی‌خوردن دکتر براهنی صحبت می‌کنند. طی سال‌های اخیر، شاید این اولین‌بار باشد که دو شاعر این‌گونه با یکدیگر روبرو شده باشند. تاکنون هر چه بوده، از جدال قلمی در مجلات سنگین و نیمه‌سنگین ادبی، فراتر نبوده است. اما این مرتبه نصرت، با کوبیدن ۳ سیلی به بیخ گوش دکتر براهنی در حقیقت به‌زعم خویش پاسخ تمام انتقادات فحش آمیز او را داده است. بد نیست دکتر رضا براهنی را به آن دسته از خوانندگان خود که با ایشان ناآشنا هستند بشناسانیم.

▪️ آقای دکتر رضا براهنی دانشیار دکتر صورتگر در دانشکده ادبیات است و شاعر و منتقد شعر. از چندی قبل ایشان در مجله فردوسی به تجزیه‌وتحلیل شعر شاعران معاصر پرداختند و همه شاعران را از دم ـ شاملو، نادرپور، نصرت، مشیری، کسرایی و خیلی‌های دیگر را ـ با لحنی تند و تقریباً اهانت‌بار از دم تیغ انتقاد گذراندند. بعضی‌ها می‌گویند دکتر براهنی از این راه برای خود شهرتی کسب کرد. وگرنه خیلی مانده بود تا کسی او را توی این ملک بشناسد. اما خودش در یکی از نوشته‌هایش توی فردوسی این را عنوان کرده بود که چون خیلی صریح و بی‌پرده و بدون تعارف و مجامله انتقاد می‌کند، مورد کینه و عداوت شاعران قرار گرفته است.

▫️اما واقعیت این است که جناب دکتر براهنی ظاهراً هیچ‌کدام از شاعرانی را که سال‌ها در گود شعر خاک خورده‌اند، و هر یک وزنه‌ای هستند در شعر و ادبیات ایران، اصلاً شاعر نمی‌داند. یکی‌شان را به کبوتری تشبیه می‌کند که هنوز بال‌هایش در نیامده می‌خواهد پرواز کند و دیگران را نیز هر یک به طریقی نفی می‌کند. این تشبیه «کبوتر» را دکتر براهنی در مورد نصرت آورد. نصرت هم در جواب گفته بود: «بهتر است براهنی برود کفترهای هاشم سعله‌ای را دانه بدهد که بال‌های آن‌ها درآید نه این‌که بیاید راجع به شعر و شاعری اظهارنظر کند.»

▪️حاصل تمام این حرف‌ها این شد که دکتر براهنی یک «موج نو» به وجود آورد. «موج نو»ای که کارشان از آن حرف دیرین که جیغ بنفش می‌کشید و در غار سبز می‌دوید گذشته و واقعاً گاه لاطائلاتشان تهوع‌آور است. که این را اگر یواشکی از خودشان بپرسید، به علامت تصدیق سری تکان می‌دهند. بگذریم، قصد اینجا معرفی موج نو و بررسی کار آن‌ها نیست (که مسلم این از عهده حقیر خارج است اما خوب این حرف‌ها را هم به‌حساب آن قول معروف بگذارید که هر کس به‌قدر فهمش فهمید مدعا را) صحبت سر سیلی‌های آبدار بود و پاگرد هتل نادری و بعد هم کلانتری رفتن.

▫️ساعت تقریباً هشت بود نصرت از راه رسید. مثل همیشه توی خودش بود. موهایش که حالا کاملاً خاکستری شده روی پیشانی‌اش ریخته بود. همان ژولیدگی صمیمانه همیشه را داشت. یک پیراهن سفید نازک تابستانی و شلواری خاکستری‌رنگ تنش بود. درست روی پاگرد پله‌های کافه نادری بود که دکتر براهنی با کت‌وشلوار و کراوات، خیلی تمیز و مرتب با نصرت برخورد کرد.

▪️آن‌ها که نزدیک بوده‌اند می‌گویند: دکتر براهنی به نصرت گفت: پوست ترا هم می‌کنم! (منظورش تجزیه‌وتحلیل و انتقاد از کارهای نصرت بوده است) و نصرت در جواب می‌گوید: مرد، کاری را که می‌خواهد بکند، هیچ‌وقت قبلاً نمی‌گوید! و بعدازاین گفتگوی کوتاه معلوم نیست چه سخنانی ردوبدل می‌شود که یک‌مرتبه نصرت ٣ سیلی پی‌درپی به‌صورت دکتر براهنی زد. با سیلی اول کتاب‌ها از زیر بغل دکتر براهنی روی زمین پخش شد، و سیلی دوم و سوم بلافاصله روی گونه‌های دکتر فرو آمد. جنجال در گرفت. دکتر براهنی پاسبان صدا کرد، و لحظه‌ای بعد نصرت و دکتر به کلانتری ۹ رفتند. جماعت شاعران و آشنایانی که بودند دکتر براهنی را دوره کردند که از رفتن به کلانتری منصرف شود اما قبول نکرد، و بالاخره به کلانتری رفتند. خیابان نادری در مقابل این وضع شلوغ شد. هر کس می‌شنید نصرت به کلانتری رفته، راه کلانتری را در پیش می‌گرفت رفیق عزیزمان منوچهر اشتهاردی هم شاهد قضایا بود.

▪️طرفین به کلانتری رفتند. از آغاز معلوم بود که ماجرا سو تفاهمی بیش نیست حرفی نبود. شاید عمل نصرت سیلی‌زدن به‌صورت دکتر براهنی واقعاً کار صحیحی نبود اما هر آدمیزادی ممکن است در یک‌لحظه کنترل خود را از دست بدهد و نصرت هم یک آدمیزاد است. و مهم‌تر اینکه حساس‌تر از تمام کسان است که احساس دارند. در کلانتری، موضوع فیصله پیدا کرد. طرفین با هم آشتی کردند، دست همدیگر را فشردند و بدین ترتیب حادثه در نادری پایان یافت.
ــــــــــــــــــــ
? مجله‌ی روشنفکر:
t.me/AtLeastFiles/46

? نمایندگان امر/ نمایندگان کلام:
https://fidibo.com/book/170032-نمایندگان-امر-نمایندگان-کلام

? درباره‌ی براهنی:
t.me/AtLeastLiterature/867

? حداقلْ کلانشهر
? @AtLeastLiterature

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 5 months, 1 week ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 7 months, 3 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 3 months, 3 weeks ago