تجربه زیسته l امین بزرگیان

Description
آنکه خانه‌ای ندارد، در نوشتن خانه می‌کند. آدورنو

(استفاده، انتشار و به اشتراک گذاری مطالب این صفحه با ذکر نام نویسنده بدون اشکال است)
Contact : aminbozorgian60

https://linktr.ee/amin.bozorgian
We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 2 months ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 4 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 2 weeks, 1 day ago

1 month, 1 week ago

~ چرا نظام سیاسی حاضر نیست موضوع حجاب را بی‌خیال شود؟ چرا با وجود عدم پایبندی مردم و نظام به «حجاب اسلامی»، حکومت رها نمی‌کند؟ چرا اینقدر برایشان مهم است نمایش دهند که در حال کنترل‌اند؟ آیا عقلانی است که حکومت سر این موضوع تا این حد هزینه دهد؟

باید این مسأله را در ساختار پیچیده نظام حکمرانی دید. در واقع بسیاری از مسائل که آن را به سادگی به ایدئولوژی یا احکام فقهی آخوندها و غیره مربوط می‌کنیم، تا این حد ساده نیستند. در واقع از بدویت رفتار نمی‌توان بدویت سیستم را نتیجه گرفت. برای فهم بهتر مسأله باید جایگاه یک پدیده را در نظام حکمرانی فهمید. عقلانیت موجود در آن را باید کشف کرد تا بتوان راه فروپاشی‌اش را پیدا کرد.

درون طبقه حاکم جدالی مدام بر سر قدرت جریان دارد. می‌دانیم که منابع گوناگونی قدرت حکومت را ساخته‌اند. بخشی از آن متکی به معانی، ایدئولوژی و قوانین الهی است که بسیاری از حامیان نظام را همچنان هوادار و محافظ آن نگه داشته است. در واقع بخش بزرگی از قدرت طبقه حاکم به بدنه‌ای مربوط است که به میانجی باورهای دینی و شیعی که توسط روحانیت سنت‌گرایِ حامی‌نظام محافظت می‌شود، از سیستم مراقبت می‌کنند. بخش دیگری از قدرت نظام برآمده از نظم عقلانی، ساختار بروکراتیک، نیروهای نظامی و مدیران اجرایی است که بیش از هرچیزی (از جمله قوانین فقهی و شیعی) حفظ حکومت برایش در اولویت است. بخش بروکراتیک برای اداره امور مدام ناگزیر است که در گفتگو و حتی گاهی نزاع با بخش الهیاتی، به وی امتیازهایی دهد تا بتواند در جاهای دیگر از دین و فقه عدول کند. بخش بروکراتیک، دکورهای اسلامی را سعی می‌کند بخاطر تداوم حمایت بخش الهیاتی حفظ کند تا در مناطق و مواقع ضروری مثل بانک، نظام اقتصادی، امور نظامی و... از احکام فقهی و دینی و معنوی عدول و سرپیچی کند. ولی‌فقیه این نزاع و تنظیمات را اداره می‌کند تا اتحاد طبقه حاکم حفظ شود.

زنان میدان معامله در سازوکار حکمرانی‌اند. قانون حجاب بطور مثال امتیازی است که بخشی از طبقه حاکم به بخش دیگر می‌دهد تا بتواند در جایی دیگر از قوانین مذهبی عدول کند. وقتی قانون حجاب اینقدر هزینه‌زا شود که نتواند به چیزی برای معامله تبدیل شود، از روی میز برداشته می‌شود و چیز دیگری جایگزین آن خواهد شد.
@AminBozorgiyan

1 month, 2 weeks ago

متن حاضر اولین بار در نشستی تحت عنوان « هفتم اکتبر ذیل یک تداوم تاریخی» ارائه شد؛ نشستی بر خط که به همت مؤسسه مدرسه تهران و با همکاری انجمن علمی جامعه‌شناسی دانشگاه تهران و با حضور امید مهرگان، آزاده ثبوت و نگارنده برگزار گردید.

«پس از جنگ معلوم شد که مسئلۀ یهودیان، که یگانه مسئلۀ لاینحل در نظر گرفته می‌شد، در حقیقت حل شده است، یعنی از طریق مستعمره کردن و سپس تصرف یک سرزمین؛ اما این راه‌حل نه مسئلۀ اقلیت‌ها را حل کرد و نه معضل مردمان بی‌سرزمین را. برعکس و عملاً مانند تمام دیگر رخدادهای قرن بیستم، راه‌حلِ مسئلۀ یهودیان صرفاً گروهی تازه از آوارگان، یعنی عرب‌ها، را پدید آورد؛ بدین‌ترتیب بین ۷۰۰ تا ۸۰۰ هزار نفر به شمار افراد بی‌دولت و فاقد حق‌وحقوق افزوده شد.» هانا آرنت/ نوشته‌های یهودی
@AminBozorgiyan

1 month, 2 weeks ago

~ یک: سقوط‌های زیادی را نسل ما به سبب انقلاب‌های نارنجی، حملات نظامی آمریکا، کودتاها و انقلاب‌های عربی دیده‌ است. اسد آخرین آن نخواهد بود. وقتی از بالا به این دوران نگاه میکنیم، می‌بینیم که ما در منظومه‌ای از تحولات سیاسی و اجتماعی هستیم با دو ویژگی برجسته: اول، پایان‌پذیری ظرفیت‌های موجود، به این معنا که سازوکارهای حکمرانی چون دولت‌ها و اعضای طبقه حاکم نمی‌توانند وضعیت موجود را تداوم دهند. دوم اما، آلترناتیوهایی که برای این وضعیت سر بر آورده‌اند سودای حذف ارزش‌های مدرنیستی را دارند؛ تا حدی که جایگزین‌ها غالباً نیروهایی ارتجاعی‌تر از میانگین فرهنگی و تاریخی جوامع‌شان هستند. این دو ویژگی فقط مربوط به خاورمیانه نیست بلکه با شمولیتی جهانی روبروییم تا حدی که می‌توان این را خصلت سیاسی عصرمان بدانیم. در اینجا دیگر فرقی بین کشور دموکراتیک و غیردموکراتیک یا صنعتی و توسعه‌نیافته نیست؛ از آمریکا تا سوریه، از فرانسه تا افغانستان و از آرژانتین تا لیبی هم صدایی مبنی بر نخواستن وضعیت شنیده می‌شود و هم کنشی در جهت قدرت‌گرفتن چهره‌ها و احزاب ارتجاعی دیده می‌شود: حال یا راستگرایی ضد روشنگری یا بنیادگرایی ضد مدنی. اگر موضوع جهانی و عام است، پس خصلت‌های بومی در درجه دوم اهمیت‌اند. رفتن اسد و آمدن بنیادگرایان محصول هفتم اکتبر یا ضعف حامیان اسد نیست، اینها فقط کاتالیزورهای رویداداند. چیزی جهانی، عمومی و فراگیر سازنده این وضعیت است: وضعیتی که ترامپیسم و بنیادگرایی را برکشیده است، وضعیتی که در آن خود مدرنیسم تحت فشار قرار گرفته هرچند روح‌اش در میل به تغییری که در مردم عادی هست هنوز جولان می‌دهد.

دو: روشن است که دولت ایران با رفتن اسد نیروی مهمی را از دست داده است. اما این موضوع می‌تواند به شانسی بزرگ برای او تبدیل شود: امکانی که در روان جمعی محقق می‌شود. شکست پروژه براندازی اسد، جنگ داخلی، بدتر شدن اوضاع در سوریه و نتایجی شبیه به این، طبقه متوسط ایران را بیش از پیش به این سمت سوق خواهد داد که رژیم‌چنج راه حل وضعیت نیست. تأثیرات روان‌شناختی وقایع سیاسی پیشین از انقلاب ۵٧ تا بهار عربی و عراق و افغانستان و غیره در همه این سالها بسیار به کار دولت ایران آمده است. اگر واقعیت سیاسی و اقتصادی اکنونی در ساخته شدن «سوژه معترض» در ایران بسیار مؤثر بوده، روند وقایع -آنگونه که در تاریخ یا در دانش عمومی از دیگر کشورها تجلی می‌یابد- امکان ساخته شدن «سوژه انقلابی» را سخت و بعید کرده است. همه‌ی اخبار خاورمیانه رویدادهایی به نفع نظام حاکم بر ایران‌اند، هر چند برخی از آن‌ها شکست و تضعیف او را توضیح دهند.
@AminBozorgiyan

1 month, 2 weeks ago

حافظه (خاطره) جمعی چیست؟

1 month, 3 weeks ago

موضوع وطن‌دوستی امروزه به بخش مهمی از مطالعات علوم اجتماعی و سیاسی تبدیل شده است. این اهمیت ناشی از بحرانی شدن این موضوع در تاریخ مدرن است.
اگر بخواهیم تاریخ اکنون را ثبت کنیم، می‌توانیم به‌روشنی دریابیم که با بحرانی در موضوع وطن‌دوستی در ایران دست به گریبان هستیم. بخشی از معضلاتی که در مواجهه‌ی با وقایع سیاسی و بین‌المللی در جامعه‌ی امروز ایران مشاهده می‌شود ریشه در درک و دریافت جمعی جامعه ما از مفاهیمی چون وطن‌دوستی، حبّ وطن یا به تعبیری کلی‌تر، ناسیونالیسم دارد. در این مقاله سعی می‌کنم در ابتدا کمی درباره ماهیت این بحران در ایران کنونی صحبت کنم و سپس نشان دهم چگونه می‌توان بر آن غلبه یافت.
@AminBozorgiyan

4 months, 2 weeks ago

متن حاضر، مقدمه مترجمان بر کتاب: «تفاوت: گفت‌وگو با ژاک دریدا درباره اسلام و غرب» است که به تازگی توسط نشر افکار منتشر شده است.
@AminBozorgiyan

5 months ago

~ ١. سندروم بنی‌صدر: در دهه نخست و زمان رهبر اول، مقام ریاست‌جمهوری پس از داستان بنی‌صدر به چیزی تشریفاتی بدل شد و رییس دولت، نخست‌وزیری بود که با نظر مستقیم رهبر انتخاب می‌شد.

  1. سندروم موسوی: قانون اساسی در سال ۶٧ به سبب نزاع درازدامنه میان خامنه‌ای و موسوی به سمت حذف جایگاه نخست وزیری تغییر پیدا کرد و رییس‌جمهور (یعنی منتخب مردم) دوباره نفر اول دولت شد.

  2. بازگشت بنی‌صدر: پس از مرگ رهبر اول، به سبب جایگاه رفسنجانی و ضعف کاریزماتیک رهبر دوم، ریاست جمهوری اهمیت مازاد پیدا کرد تا جایی که هم در دوره هاشمی و هم اوایل دوران خاتمی، رییس‌جمهور به مهمترین چهره دستگاه حکومت تبدیل شد.

  3. بازگشت موسوی: نهاد رهبری و نهادهای وابسته، به مرور و با قدرت‌یابی مجدد، باز در فکر حذف بنی‌صدر افتادند. در این مرحله، هرچند از حیث قانونی جایگاه ریاست جمهوری حفظ شد اما شخص رییس‌جمهور به نخست‌وزیر مبدل گردید. نخست‌وزیر کسی شد که با حفظ نام و پوزیشن قانونی فردی بود که توسط مردم انتخاب می‌شود، اما قدرت اصلی در اختیار او نیست؛ او فقط شریک رییس‌جمهور واقعی است. نخست‌وزیر بازگشته است ولی دولت را بطور کامل در اختیار ندارد؛ نخست‌وزیری انتخابی و شریک در دولت.
    به طور خلاصه نتیجه این وضعیت اخیر این بوده است که جایگاه انتزاعی و در سایه‌ی «رییس‌جمهور» (قدرت اول دولت) در رویدادهای اخیر کم‌کم مشروعیت پیدا کرده و بدون لکنت از آن سخن به میان می‌آید.

نتیجه: پدیداری که از دو دهه قبل آغاز شده بود به ثمر نشسته است. بلوک‌های بالا دستی در حکومت جایگاه عینی دولت را هرچه بیشتر از خصلت‌های انتخابی خالی کرده‌ و توانستند ریاست‌جمهوری را به شکلی توافقی در دست بگیرند. نخست‌وزیر انتخابی (پزشکیان) با قبول این وضعیت توانسته ایده‌ی محافظه‌کاران جبهه اصلاحات را عملی کند که: سیاست را باید هماهنگ با برآیند وضعیت واقعا موجود تنظیم کرد. در واقع، «جمهوریت» عقب‌نشینی قابل توجهی به نفع «کارآمدی» کرده است.
قماری اصلاح‌طلبان روزنه‌گشا انجام داده‌اند؛ اگر حذف باقی‌مانده‌های ساختار جمهوریت به افزایش کارآمدی حکومت نینجامد، بازگرداندن مناطق اشغال‌شده‌ی جمهوریت دیگر ناممکن است.
@AminBozorgiyan

5 months ago

☝️تابلوی نقاشی، لحظه‌ای از تجربه نقاش را ماندگار می‌کند. امپرسیونیست‌ها تلاش داشته‌اند خصلت‌های این تجربه را در آثارشان به سرحدات خود برسانند. اگر رئالیست‌ها این هدف را داشتند که جهان مادی بیرونی را در دقیق‌ترین شکل خود عرضه کنند به‌گونه‌ای که اثر بیشترین انطباق را با ابژه داشته باشد، امپرسیونیسم ثبت «تجربه»‌ی ابژه بود. آنها دغدغه تطبیق با امر بیرونی را نداشتند و در درجه اول بیان نوع خاص تجربه‌ی شان از امر واقع اهمیت داشت. از دل امپرسیونیسم بود که اکسپرسیونیست‌ها ظاهر شدند. آنها این تجربه سوبژکتیو از جهان بیرونی را مبذول عواطف و حواس انسانی کردند. ابژه آنها کمتر طبیعت که تولیدات انسانی و اثرات آن بر زندگی بود. مثلا نقاشی جیغ اثر ادوارد مونک را به خاطر بیاورید؛ اثری درباره تجربه بار سنگین زندگی برای انسان مدرن. نقاش در اکسپرسیونیسم، تکنیک‌های امپرسیونیسم را مصروف بیان عمیق‌ترین تجربیات وجودی و نیز اجتماعی‌اش می‌کند و تلاش دارد لحظه طغیان بر علیه تمامی نیروهای مرگ را به تصویر کشد.

این نقاشی ویدا ربانی، روزنامه‌نگار زندانی، بر روی ملحفه‌های زندان است. تابلویی است رنگ-روغن از نمای بیرونی پنجره‌های زندان که تپه‌های اوین را نشان می‌دهد.
پیوند نقاش در این اثر با تجربه‌ای خاص و یگانه در زندگی روشن است؛ بیانی است از تجربه یک منظره‌ی ویژه که تنها زندانیان می‌توانند آن را تجربه کنند. نقاشی در وهله اول ویژگی‌های اثری امپرسیونیستی را داراست: تصویری است از یک منظره طبیعی و عناصرش (درخت، برف، روباه و غیره) که با ضربات قلم‌مو جلوه‌ای رؤیاگون بدان بخشیده است.
اما نکته جالب اینجاست که هرچند ما لحظه‌ای اکسپرسیونیستی را در نقاشی پیدا نمی‌کنیم اما به غایت واجد آن است وقتی که می‌فهمیم نقاشی از پنجره بند زنان زندان اوین کشیده شده و متریال اثر از امکانات همان جاست. گویی با دیوارنوشته‌ای در زندان روبروییم. هیچ اثری به اندازه دیوارنگاره‌ی زندان واجد خصلت اکسپرسیونیستی و بیان یک تجربه ویژه نیست.

ما با درختی که درخت نیست، برفی که برف نیست و روباهی که روباه نیست روبرو می‌شویم و مدام به این وسواس فکری می‌افتیم که از تجربه‌ی نقاش ازین عناصر آگاه شویم. اما این فاصله با تجربه‌ی نقاش همیشه باقی می‌ماند، و اثر بیش از هر چیز تصویری می‌شود از این فاصله‌ی باقی‌مانده.

@AminBozorgiyan

7 months, 1 week ago

~ مخالفت با ایده «براندازی» و کارگزاران آن یعنی مجموعه اپوزیسیون راست‌گرای سلطنت‌طلب و غیره متکی بر این دیدگاه بود -حداقل از جانب من- که براندازان با دستکاری در مفهوم «انقلاب» آن را بر عکس کرده و می‌خواهند از بالا و با کمک قدرت‌های دیگر، نه برای تحقق دموکراسی و عدالت که به هدف جانشین کردن کسی با کسان دیگر، نظام سیاسی موجود را ساقط کنند. آنها در واقع در همه این سال‌ها از انقلاب سیاست‌زدایی کرده‌اند. برای نیروی رهایی‌بخش، سیاست تغییر تمام مناسباتی است که سلطه کنونی را ساخته‌اند. نیروی رهایی‌بخش شاید انقلاب را در لحظه حاضر ناممکن بداند اما ایده‌ی انقلاب را موتور پیش‌برنده هر نوع سیاست راستینی می‌داند.

انسداد در تحقق انقلاب افراد را به سمت شکل‌های جعلی آن همچون براندازی می‌کشاند. پیشتر در گفت‌وگویی توضیح داده‌ام که گرایش به سلطنت‌طلبی چگونه محصول استیصال شهروندان بوده است. تصویر کلی امروزین درباره انتخابات نیز جلوه‌ای دیگر از این سیاست است؛ وضعیت استیصالی که می‌تواند افراد را به انتخابات بکشاند. در انسداد واقعی و مادی «اصلاحات» ما با گرایشی روبروییم که تفسیری کاملاً محافظه‌کارانه از اصلاح را جایگزین «جنبش» اصلاحات کرده است. در انتخابات اخیر نیروهای سیاسی اصلاح‌طلب حول‌وحوش چیزی اجماع کرده‌اند که به وضوح نه «اصلاحات» که -همانطور که در گفتارشان برجسته شده- «بدتر نشدن اوضاع» است. استیصال جمعی ممکن است افرادی را به رأی دادن بکشاند، همانطور که به «وکالت» دادن کشاند.

انتخابات و جرج تاونیسم صحنه‌ی بازی حامی سیاست رهایی‌بخش نیست حتی اگر رأی و وکالت دادن اطرافیانش را بتواند بفهمد یا حتی رأی بدهد. اگر جامعه‌ای چشم در آن معنای بنیادین از سیاست داشته باشد، رأی دادن یا ندادن در این وضعیت نمی‌تواند عامل چندان مؤثری در چشم‌انداز کلی او برای استراتژی جامعه در مسیر تحقق سعادت جمعی باشد.

مجادلات اخیر در معنادهی به مشارکت یا عدم مشارکت در انتخابات، ادبیات استیصال است؛ بیانی است برای بحران‌ موجود که چندی پیش در شکلی دیگر نیز با حمایت از شاه و اسراییل و علی‌نژادها ظاهر شده بود.

اگر کسی می‌گوید رأی دادن به پزشکیان «خیر» یا «شرّ» است، فراسوی این صحنه را به یاد بیاورید، جایی که همه ما حداقل یکبار تجربه کرده‌ایم: لحظه تخیل رهایی؛ دوم خرداد ٧۶ یا بیست‌وپنجم خرداد ٨٨ و یا لحظه‌ی بالا رفتن ویدا موحد از آن جعبه برق.
@AminBozorgiyan

We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 2 months ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 4 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 2 weeks, 1 day ago