من مهندس شده‌ام، لیک رقیبم عمله
فرق بسیار بوَد بین تلگرام و بله

انتخاب تو ولی اوست؛ مبارک باشد
سیبِ سرخی و شدی قسمت آن دزدِ دله

#محمدسعیدمرشد
#ازغزلی
#حدیث‌نفس‌عاشق
#رقیب‌دله
@morshedpoem

همین که مدرکم را اخذ کردم
شدم من جانب منزل شناور

سر راهم شیرینی هم گرفتم
و مادر ریخت از چای سماور

پدر اما به نیش طعنه‌ای گفت:
مهندس! قند را فعلا بیاور

#محمدسعیدمرشد
#قطعه
#خاطرات‌روز‌مهندس
#آره‌دوبار
@morshedpoem

فکر این هر روز دارد می‌کند دیوانه‌ام
آن پتوی لعنتی هرشب در آغوش تو اَست

#محمدسعیدمرشد
#تک‌بیت
#هرگز‌نیاسودم
#ازحسرت‌ها
@morshedpoem

یلدا رسید و گفتی: "بی‌عذر و بی‌بهانه
لطفا بخوان برایم یک شعر عاشقانه"

در سفره چیده بودی با ذوق و با سلیقه
آجیل و کیک و حافظ، چایی و هندوانه

گفتی: "انار دان کن" نشنيده گفتمت: "چه؟"
گفتی دوباره: "دان دان" گفتم: "هله یدانه"

#محمدسعیدمرشد
#ازغزلی
#روزترویج‌فرهنگ‌میهمانی‌و‌پیوند‌باخویشان
#یک‌سور‌به‌شوهر‌عمه
@morshedpoem

خوشبخت دلی که فارغ است و سرمست
بیچاره دلی که با محبت پیوست

آنقدر که خسته‌ام ز کار عشقت
یک هفته‌ی تعطیل برایم کمْ اَست

#محمدسعیدمرشد
#رباعی
#ما‌بی‌تو‌خسته‌ایم
#رونوشت‌به‌رئیس‌جمهور
@morshedpoem

"سلام..." صفحه چت وا شد
و مرد پشت همین گوشی
هزار لعنت و نفرین کرد
به دوری و به فراموشی

چقدر شعر گس و نارس
برای از تو سرودن داشت
میان مرگ و جنون اما
چقدر یاد تو، بودن داشت

غم است نام من و شادی
نشد به زندگی‌ام چیره
به دوربین خداوندت
هنوز خیره‌ام و خیره

به رنگ تیره، کلاه و کت
عصای کهنه سنگینم
دوباره نمره این عینک
صعود کرده و غمگینم

به گرمی نفست سوگند
هوای رابطه‌ها سرد است
ولی منم که به لب‌هایم
هنوز خواهش "برگرد" است

شب است باز زدم بیرون
کلید کوش که بردارم؟
کجاست جعبه کبریتم؟
هنوز تو نخ سیگارم

و از قدیم فقط بوده‌ست
همیشه گیر حواشی، عشق
صدای زنگ موبایلم بود
خدا کند که تو باشی عشق

#محمدسعیدمرشد
#چارپاره
#واگویه‌های‌عاشق
#ازپرسه‌نویسی‌ها
@morshedpoem

یونجه یا گندم برایم هیچ معنایی نداشت
کِرم یا کژدُم برایم هیچ معنایی نداشت

مرغ باغِ آسمانِ روم بودم یا دُبی
زندگی در قم برایم هیچ معنایی نداشت

گفتگوها را فقط شفاف و رک می‌خواستم
حرف سردرگم برایم هیچ معنایی نداشت

اهل شک هرگز نبودم در تمام عمر خویش
رکعت چندم برایم هیچ معنایی نداشت

من غلام نمره‌های رُند بودم سال‌ها
نمره‌ی رندُم برایم هیچ معنایی نداشت

حرف تنها حرف من بوده‌ست و از یک‌دندگی
زر زر مردم برایم هیچ معنایی نداشت

#محمدسعیدمرشد
#غزل
#معنای‌زندگی‌دربی‌معنایی‌‌ست
#پارادوکس‌مفهومی
@morshedpoem

با حُسنِ یوسف آمدم شاید بگیرم من
از مجلسِ چشمِ تو، رای اعتمادم را

#محمدسعیدمرشد
#تک‌بیت
#وزیرپیشنهادی‌قلب
#حبیب‌جمهور‌دلم
@morshedpoem

ای دوست ممکن است ببارم، بدو بیا!
سرد است بی‌تو شام و ناهارم، بدو بیا!

سردرد و بیقراری و پادرد و معده‌درد
تا عصر می‌شود بشمارم، بدو بیا!

من مثل اسب وحشیِ چون بادها رها
کردم میان دشت شما، رَم؛ بدو بیا!

من بی تو هیچ چیز نبودم، ندو نرو!
من بی تو هیچ چیز ندارم، بدو بیا!

چون مرده‌ای که بوی سگ از او درآمده‌ست
دیگر کسی نمانده کنارم، بدو بیا

بعد از تو کل زندگی‌ام گشت بی‌نمک
حتی نمک نداشت خیارم، بدو بیا

تا بر بیایم از پس مهریه‌ات، فقط
باید درخت سکه بکارم، بدو بیا!

من‌ از بهانه‌های خودم خسته‌ام عزیز
مگذار تا بهانه بیارم، بدو بیا

#محمدسعیدمرشد
#غزل
#ازروزمرگی‌های‌عاشق
#نه‌به‌امرونهی‌به‌معشوق
@morshedpoem

از شعر پرشده‌ست حواشی دفترم
تو آشیانه‌ای، منِ دل‌خسته کفترم

یک بسته‌ی مسکنِ دیگر تمام شد
بی‌تو عجیب میگرن افتاده در سرم

آن‌قدر یاد و خاطره‌ات در دل من است
اسم تو را گذاشته‌ام روی دخترم

#محمدسعیدمرشد
#ازغزلی
#کفتر‌باغ‌ملکوت
#عاشق‌رد‌فلگ
@morshedpoem