?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 7 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 9 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 months, 1 week ago
.
هشدار لو رفتن داستان ⚠️
رده سنی NSFW 🔞
وقتی شریک زندگیِ کسی، آدم خوبی باشد ولی مطلوبِ دل نباشد، آدم داخل یک ماتریکس گیر میافتد که شبیه برزخ است ولی نمیشود صدایش را درآورد. یا بهتر بگویم وقتی شریک زندگی خصوصیات انسانی کافی و امتیازات لازم برای تامین یک زندگی مرفه را دارد ولی آن کلید جادویی رضایت را در قلب آدم روشن نمیکند، زندگی به طرز عجیبی آزار دهنده میشود. یک جور آزاردهندگیِِ پنهان که نه میشود آن را فریاد زد ( چون از بیرون همه چیز زندگی نرمال و موجه است ) نه میشود از آن رها شد. در این ماتریکس عجیب معمولا یک طرف ماجرا از زندگی کاملا راضی است و بقدری خوب و شریف است که شریک زندگیاش را در یک دامِ اخلاقی گرفتار میکند. من خیال میکنم شریک زندگی اینجور افراد گاهی آرزو میکنند کاش طرف بقدری بد بود که میشد بدون عذاب وجدان به او خیانت کرد یا از او طلاق گرفت... ولی اینگونه نیست. معمولا زندگی با چنین آدمهایی ادامه پیدا میکند ولی احساسات، وسوسهها و نیازهای شریک زندگی آنها معمولا زیر تعهدات اخلاقی مدفون و پاسخ داده نشده باقی میمانند...
فیلمِ " خارج از فصل " درباره چنین موقعیت بغرنجی است. یک بازیگر مشهور فرانسوی که به خاطر مشکلات روحی یک پروژه مهم نمایشی در پاریس را رها کرده و در شهر ساحلی کوچکی اقامت دارد، به طور اتفاقی با عشق پانزده سال پیش خودش در سالهای ماقبلِ مشهور شدن ملاقات میکند. واکاوی یک رابطه خوب تمام نشده، فاش شدنِ تنهایی عاطفی هر دو و کشش جسمی و روحیِ شدیدی که هنوز بین آنها وجود دارد ماحصلِ دیدار مجدد این دو است. OUT OF SEASON فیلمی بسیار زیبا و عمیق درباره ناآرامی انسان مدرن و مفقود بودنِ حس خوشحالی و رضایت واقعی در زندگی است. فیلمبرداری فوق العاده زیبا، استفاده هنرمندانه از سکوت ( مخصوصا در سکانسهای کنار امواج خروشان ) موسیقی مناسب، دیالوگهای بهاندازه، موجز و موثر و بازی جذاب دو بازیگر این فیلم، این اثر را به یاد ماندنی و تاثیر گذار میکند...
https://www.instagram.com/p/DFfPbvPi9s9/?igsh=ajVpdDJiZTV4YWU0
میخواستم درباره وقایع بازی دیروز پرسپولیس و تراکتور چند کلمه بنویسم که خبر و تصاویر دعوا و درگیری در مسابقات بدنسازی در گیلان روی کانالهای ورزشی آمد. فحاشی، چاقو کشی، هوچیگری و توحّش عیانِ کلامی و فیزیکی، با فاصله زمانی کم در استادیومهای کشور تکرار میشود. این داستان محدود به فوتبال هم نیست. همین یکی دو هفته پیش در یک مسابقه والیبال هم زد و خورد و اوباشگری روی داد. مشابه این اتفاقات را در مسابقات کشتی و فوتسال و در تمام ردههای سنی میشود دید. آنچه که دیروز در بازیِ به اصطلاح بزرگ هفته در تهران روی داد جشنوارهای از کثافت بود. پرتاب سنگ و کیسه فریزر و بطری پر از شاش به سر و کله هواداران رقیب تا حواله کردنِ آلتِ مردانه به خانواده بازیکنان، حتی توسط برخی از تماشاگران زنِ حاضر در استادیوم سکانسهایی از یک نمایشِ تهوعآور بودند... گفتن اینکه اوباشگریِ فوتبال در همه جای جهان وجود دارد توجیه خوبی برای اتفاقات کریه دیروز نیست. من یکی صادقانه بگویم اصلا از بیرانوند خوشم نمیآید، ولی آنچه که دیروز در استادیوم آزادی علیه او جریان داشت، قابل دفاع نیست... این حجم از فحاشیِ به اصطلاح ناموسی با صدای بلند و لاینقطع شرمآور است. سوی دیگر استادیوم هم دستکمی از سمتِ سرخِ تهرانی نداشت. پرتاب سنگ به سر و صورت تماشاچیان که موجب مصدومیت چند کودک و زن هم شده و گویا چشم یکی از مصدومین تحت عمل جراحی قرار گرفته به هیچ وجه قابل ماله کشی نیست... البته پس از همه این حرفها نمیشود انکار کرد که کیفیت اخلاقی سکّوها در ورزش این مملکت بیربط به کیفیت اخلاقی دست اندرکاران و بازیکنان تیمها نیست. اگر دنبال مقصّر هستیم تماشاچیها در رده چندمِ این آشفته بازار قرار میگیرند... یک چیزی در کشور ما خسارت جدی دیده که جبران آن کار بسیار دشواری است. اخلاق و فرهنگ در مملکت ما در حال احتضار است و اتفاقات استادیومهای ورزشی بخش کوچکی از این خسران را به نمایش میگذارد... خشونت کلامی و فیزیکی در میادین ورزشی ایران را نمیشود با نمونههایی در اروپا مقایسه کرد. خشونت در استادیومهای ایران دست پخت چند هولیگانِ مست که آبجوی بیش از حد خوردهاند نیست. استادیوم در ایران درکنار تجربهی هیجانِ ورزشی، محلی برای تخلیه تمام، کمبودها عقدهها و عصبانیتهای زندگی علیه یک هدفِ دم دستی و بیخطر ( یعنی تیم حریف و هوادارانِ آن ) است...
#فوتبال #پرسپولیس #تراکتور #تراختور
https://www.instagram.com/p/DFVhSkxCXUM/?igsh=Z2VwOHV3MjRqbjd0
.
جایی میخواندم که سگها، گرگهای رام شده هستند. گرگهایی که در طول تکامل و برای حفظ بقا، آزادی را با عافیت و بندگی تاخت زدهاند. اما گاهی ژن نیاکان آنها یک جایی خودش را فاش میکند. مثلا سگهایی که نژادشان شبیه گرگهای امروزی است، گاهی زیر نور ماه شب چهارده از خود بیخود میشوند و تلاش میکنند رو به آسمان شب زوزه بکشند هرچند زوزههایشان صدای سگ میدهد. گاهی هم به صاحبشان دندان نیش نشان میدهند... این رجعت به ریشه در ما آدمهای به ظاهر متمدن امروزی هم وجود دارد. مخصوصا زمانی که اگر حرف از انتقام باشد. انسان در حالتِ خشم، نزدیکترین نسخه به خود واقعیاش است. خود واقعی بدون نقاب... ما هنگام انتقام و تسویه حساب، در آنی به ریشه اجدادمان باز میگردیم. چنان خرخره هم را چه در عمل و چه با کلام میجویم که انگار بیرون یک غار در حال جنگ با موجودی درّنده هستیم، چنان میشویم که کل تاریخ تمدن بشری در کسری از ثانیه با خاک یکسان میشود. انسان بدون شک حقّه بازترین موجودی است که کره زمین به خودش دیده... با هوش و قدرت تغییر، تمام جهان را به سیطره خودش درآورده ولی زیر جلدِ خردمندی و تمدن هنوز هم آن موجود دوپایی است که ژنهای نئاندرتال را حمل میکند...
این کنجُ خلوت که همیشه بوی شاش و ته سیگار و تفاله گل و حشیش میدهد، محل تجمع جوانکهای محل است. وقتی اول صبح چشمم به این دیوارنگاره که رای به جندهگیِ یک سارا داده خورد، به یاد رجعت به خویشتنِ وحشی در مواقع خشم افتادم. ما آدمها هنگام شکست و ناکامی به سرعت به فکر انتقام میافتیم. انتقام هرچه سریعتر و موثرتر و عمیقتر بهتر... دشنام نویسی روی دیوار و داخل مستراح و انگِ فاحشگی به زن و دختری که شاید تا چند روز پیش محبوب دلِ نگارنده بوده، یکی از دم دستیترین و قدیمیترین روشهای نمایش خشم و انتقام است... شاید برخیها بگویند این رفتار منحصر به جوانهای نابالغ و درپی شیطنتهای گذراست. اما مصادیقِ تر و تمیزتر آن را هم میشود در بین افرادِ عاقله و بزرگسال دید. تخریب کسی که زمانی معشوق یا شریک زندگی بود، خراشیدنِ تمام خاطراتِ خوش گذشته و تُف کردن و گند زدن به آن را آدمهای بزرگتر چه بسا بهتر و عمیقتر انجام میدهند. در کنار این فوران خشم ما درست بستنِ درِ یک رابطه انسانی و پاکیزه رها کردنِ یکدیگر را نیاموختهایم. این بیسوادی حتی در بین نسل مثلا مدرنِ امروزی هم وجود دارد. یک بیسوادی و نا آگاهیِ مزمن که سبب میشود ما هم گاهی دندانهای نیشمان بیرون بزند و رو به ماه کامل زوزه بکشیم، زوزههایی انسانی...
#رسول_اسدزاده
https://www.instagram.com/p/DFSD8D4Czh0/?igsh=MTQwdWt0anBwbGhlZQ==
.
دایی من چند سالی در بخش خدمات یکی از بهترین بیمارستانهای ارومیه کار میکرد. آن طور که از حرفهای او به یاد دارم، پرسنل خدمات و انتظامات و حتی کادر اداری و پرستاری و پزشکی یک سری اسم رمز بین خودشان تعریف کرده بودند برای مواقعِ فوت بیمار و احتمال حمله بستگانِ متوفی به پزشک! دایی ممدرضا میگفت یکی از وظایف همیشگی و حساس ما پنهان کردن پزشک داخل باکسِ مخصوص حمل لباس و بردن او به رختشورخانه بود. فکرش را بکنید یک مریض سرطانی یا تصادفی که با شرایط به قول پزشکها End stage، به بیمارستان آورده شده، بستگان او زیر برگه رضایتنامه برای عمل جراحی یا هر اقدام پزشکی که یکی از احتمالات آن مرگ بیمار است را امضا کردهاند ولی به دلیل از دست رفتن بیمار، پزشک جراح و معالج باید جانش را بردارد و تا فروکش کردن خشم بستگان بیمار داخل کیسه حمل لباس و کنج رختشورخانه پنهان شود. هر از چندگاهی تصویری ضبط شده از بیمارستانهای کشور به رسانهها درز میکند که عدهای چوب و چماق و قدّاره به دست به کادر بیمارستان حملهور میشوند. پرستار بخش را کتک میزنند، وسایل بیمارستان را تخریب میکنند، تهدید و فحاشی میکنند که چرا بیمار ما زنده نماند...
آخرین خبر در این باب، خبرِ قتلِ دکتر مسعود داوودی متخصص قلب و عروق و استاد دانشگاه علوم پزشکی یاسوج است. آنطور که هویداست یک مرد روانپریش و خشمگین پس از مرگ برادرش در بخش اورژانسِ بیمارستان و به ظنّ قصور پزشکی ( در حالی که تحقیقات پزشکی قانونی قصور در پروسه درمان شخص متوفی را رد کرده بود ) دکتر دواووی را در مسیر منزلش با کلاشینکف و چاقو کشته و عکسِ شاهکارش را پیروزمندانه و سرمست در اینستاگرام استوری کرده است. در موسمی که پزشکان و پرستارانِ باتجربه و باسواد در صدر جدول مهاجرتهای شغلی قرار دارند و کشور با کمبود جدی کادر درمان مواجه است و گاه و بیگاه خبر خودکشی رزیدنتها و اعتراض بیپایان پرستاران به مشکلات معیشتی به گوش میرسد، قتل یک پزشک متخصص در روز روشن همچون یک تیر خلاص بر پیکره جامعه پزشکی و درمانِ کشور است. فرهنگ و باور غلطِ عموم، فشل بودنِ ساز و کارِ قانونی یا هرچه که موثر در این باره است باید یکبار برای همیشه تغییر کند... اما پیش از این تغییرات، کاش ما آدمها کمی با هم مهربانتر باشیم، کاش بفهمیم کُشتن راه چاره نیست. کاش مشکلاتمان را شبیه آدمهای متمدّن حل کنیم. کاش بفهمیم حتّی اگر در روند درمان یک بیمار اشتباهی رخ داده، عمدی نبوده است. کاش ولعِ تقاص گرفتن و خونخواهی به سبک دوران پارینه سنگی در کشور ما یک بار برای همیشه تمام شود...
#رسول_اسدزاده
https://www.instagram.com/p/DCTs3NoNXXG/?igsh=N2t1azU5ZjE3MzBt
تصویر این زن از دیروز ظرف افکارم را پر کرده و حتی سر ریز کرده روی میز... سعی میکنم سر ریز مغزم که تصوّراتم از این زن است را دوباره جمع کنم بریزم داخل کاسه سرم تا چیزی بنویسم. از او کم میدانیم. اینکه خبرنگار پژوهشی است، مادر یک پسر پانزده ساله است و حالا تن بیجانش داخل یخچالهای پزشکی قانونی آرمیده... چهار ضربه چاقو خورده به تن و دو ضربه با دمبل به سرش... نگاهم به تصویر حلقه طلاییاش قفل است. حلقهای که شاید گاهی از سو نیت پیرامون نجاتش داده و حالا سببِ مرگش شده است. داستان تکراریِ زن کشی برای خلاصی از یک زندگیِ نامطلوب و شکست خورده... انگار ما آدمها یاد نگرفتهایم شرافتمندانه ببازیم. اصلا یاد نگرفتهایم ببازیم. در خانواده در مدرسه در جامعه فقط از ما بُرد خواستهاند. فقط خواستهاند در یک ماراتن تمام نشدنی برنده باشیم، برنده در مدرسه، در دانشگاه در کسب هرچه بیشترِ پول و نمادهای ظاهریِ موفقیت...
ما یاد نگرفتهایم که بپذیریم آدمیزاد گاهی هم حق دارد شکست بخورد. در انتخاب راه، در انتخاب رشته تحصیلی و شریک زندگی و چیزهای دیگر... این نابلدی زن و مرد هم ندارد. تحصیل کرده و عامی هم ندارد. در این مساله خاص تقریبا همه ما سر و ته یک کرباسیم. به همین خاطر وقتی شکست میخوریم برای فرار از این شکست و ندادنِ تاوان، تلاش میکنیم صورت مساله را انکار کنیم، پنهان کنیم، گاهی هم آن را حذف کنیم. ما فقط خودمان را آدم حساب میکنیم، عمر خودمان را ارزشمند میدانیم، پس انداز و ثروت را برای خودمان میخواهیم، جسمِ خودمان را مهم میپنداریم، احساسات خودمان را خط قرمز میدانیم و همین خود محوریها و عدمِ پذیرشِ شرافتمندانه شکست گاهی جنایت میزاید...
ای کاش در این سرزمین یک روزی راه و رسمِ درست شکست خوردن را به ما یاد بدهند. ای کاش قاموس و عُرف طوری شود که پایان دادن به یک زندگیِ مشترکِ تلخ، آسانتر باشد. ای کاش روزی برسد که آدمها به خاطر تاوان مالی، به خاطر حرف دیگران، به خاطر بلد نبودنِ پذیرشِ شکست به لاشه بیجانِ یک زندگیِ مُرده تنفس مصنوعیِ دهان به دهان ندهند... ای کاشهایی که تمامی ندارند و آغشته به یک آهِ بلند میروند به سمتِ ناکجا...
کپی و بازنشر با ذکر منبع بلامانع است...
https://www.instagram.com/p/DCOENgytR9j/?igsh=MTN2YW5seDRuYXY4OA==
.
یک روز پاییزی است، جایی در خیابان جردن شمالی... دختری دارد در پیاده رو راه میرود که کسی با لباس سربازی و سوار بر موتور نزدیکش میشود و به دخترِ قصه دست درازی میکند... مردک انگار با منجنیق از دهه شصت و هفتاد به سال ۱۴۰۳ پرت شده، روزگاری که دستمالی کردنِ باسن دختران در خیابان بخشی از فرهنگ خیابان بود. روزگاری که تستسترونِ سیّال در پیاده روها ممکن بود از بازو و شانه تا پستان و سُرینی زنان و دختران را لمس کند... روزگاری که هنوز عقلانیت و مدنیّت بر نرینگی افسار نزده بود...
اما داستان مانند آن دورانِ مات و ساکت که دخترها در آن فریاد نمیزدند ادامه پیدا نمیکند. دختر قصّه به جای مات و مبهوت ماندن و قورت دادن نفرت و حقارتِ تحمیل شده به تَنش، گریبانِ مسافرِ زمان را میگیرد و چنان کتک مفصّلی به یارو میزند که بیا و ببین... البته از انتشار ویدئو معذورم چون به احتمال قوی اینستاگرام مثل همیشه و به دلیل کج فهمی و بیشعوری خاصی که هوش مصنوعیِ آن دارد، ویدئو را ترویج خشونت تشخیص خواهد داد...
القصه اینکه ویدئوی این کشمکش توسط دوربین یک کافه رستوران به دخترِ داستان رسیده و او آن را با جملاتی که میبینید منتشر کرده است. کامنتها و بازخوردهای مردم زیر پست او در توییتر ( اکس ) بیش از آنکه انتقاد از رفتارِ نرِ داستان باشد، تخطئه و تحقیر افراد حاضر و تماشاچی در صحنه است. اینکه چرا همگی تماشاچی این رویداد زشت هستند، چرا هیچ کس در حمایت از دختر کاری نمیکند... راستش من به تجربه دریافتهام بیشتر ما به دلایل واضح رستم دستانِ فضای مجازی هستیم ولی در واقعیت ممکن است از آدمهای این ویدئو هم منفعلتر باشیم، پس من یکی به جای فحش دادن به افراد حاضر در صحنه و تشویق به ضرب و شتم و لافِ فردین بازی در مَجاز، تلاش میکنم آدمهایی مثل این سرباز را بیدار کنم... خودم را هم همینطور... تلاش میکنم تمرین کنم که به بدن، احساس و روانِ دیگران به عنوان اهداف مشروع برای رفع و رجوعِ وسوسههای خودم نگاه نکنم... فکر میکنم کارایی این تمرین و بسط دادن آن، از مشت زدن بر صورت آن پسرکِ نادان بیشتر باشد...
پینوشت : ویدئو به همراه متن در کانال تلگرام صفحه بارگذاری شده است...
https://www.instagram.com/p/DB00dQYyRcr/?igsh=Mm90MmEwbTIzaXZu
*✅مصیبتی که وحیدی برای کشور ایجاد کرد*
موضوع اتباع خارجی در کشور، به یکی از اصلی ترین معضلات جامعه ایران تبدیل شده و روز به روز هم این درگیری بیشتر خواهد شد. از قضا مشخص شده است که بحث مربوط به مدیریت این افراد که در دوره فعلی با مشکلات زیادی هم روبه رو شده بود، به جلسه وزیرپیشنهادی کشور با نمایندگان مجلس هم کشیده شده است. اما قبل از آن نگاه کنیم به خبری که نشان میدهد چگونه جرم و جنایت ها میتواند توان نظامی و انتظامی کشور را درگیر خود کند.
در تاریخ شانزدهم بهمن سال گذشته، پرونده وقوع قتل مردی از اتباع کشور افغانستان از سوی مأموران کلانتری ۱۲۰ سیدخندان به بازپرس شعبه اول دادسرای امور جنایی، ارجاع شد که درپی آن و با دستور مقام قضایی تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی راهی محل حادثه شده و جسد مردی ۳۰ ساله را مشاهده کردند که بر اثر اصابت ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده بود.
حالا با گذشته بیش از 6 ماه سرنخ هایی از این قتل پیدا شده که نشان میدهد دو برادر در این قتل دخیل بودند که ماجرا به یک دعوای طایفه ای بازمیگشت. پلیس بعد از پیگیری ها توانسته یکی از برادران را در شهریار دستگیر کند. متهم در جریان تحقیقات ابتدایی با بیان اظهارات ضد و نقیضی گفته است که او و برادرش با مقتول و طایفهاش اختلاف داشتند و به همین دلیل نیز قرار شد تا از آنان انتقام بگیرند، بدین ترتیب روز حادثه به محل جنایت رفتند که در آنجا برادرش با ضربات چاقو مرد جوان را به قتل رساند. این فرد مدعی شد که در این ماجرا بیگناه بوده و برادرش عامل
اصلی جنایت است که به مکان نامشخصی متواری شده است.
جالب اینکه این افراد اساسا برای همین تسویه حساب از افغانستان به ایران آمده بودند. همین یک پرونده نزدیک به شش ماه است که باز است و بخشی از توان نیروهای نظامی و انتظامی کشور را معطوف به خود کرده است.
در همین شرایط است که ابراهیم رضایی سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس امروز گفته است که «یک محور از برنامههای وزیر کشور اتباع بیگانه بود به تعدد و تراکم آنها اشاره کردند و گفتند که در گام اول باید ورود اتباع متوقف بشود و بعد آن را ساماندهی کنیم و راهکارشان هم برای ساماندهی اتباع بیگانه انسداد مرز بود که گفتند در این زمین برنامهریزی خواهیم کرد.»
متاسفانه سیاست غلط رهاسازی ورود اتباع بیگانه در دوره وزارت کشور وحیدی سبب شده است تا توان کشور به جای اداره امور بهتر شهروندان، درگیر مدیریت اتباع بیگانه شود.
@Sahamnewsorg
.
این سخنان علی موجانی دیپلمات ایرانی بخشی از ادبیّات و حقایق غایب در اغلب رسانهها درباره افغانستان و اتباع این کشور است که در ایران سکونت دارند. از BBC و ایران اینترنشنال گرفته تا رسانههای داخلی، سلبریتیها و صاحبان تریبون معمولا در قبال مهاجرین افغان ساکن ایران نگاهی ترحّم آمیز دارند و ایران و مردم ایران را به رواداریِ هرچه بیشتر و پذیرا بودنِ آنها ترغیب میکنند و انتظار دارند شهروند ایرانی مثلا استانداردهای حقوق بشریِ رایج در اروپا را در قبال مهاجرین افغان رعایت کنند. ولی در ادبیات و محتوای بیشتر رسانههای بزرگ نظرات مردمِ عادی کشور غایب است. حضور مهاجر افغان ممکن است برای سرمایهداران، صاحبان کار که بخشی از آنها پیمانکاران دولتی هستند، موهبت باشد. پرداخت کمینه دستمزد و بهرهکشی اقتصادی و سیاسی از افغانها در کشور ما حقیقت دارد و همین سبب میشود خیلیها در این موضوع بیتفاوت یا بینظر باشند ولی آسیب اصلی از حضور مهاجر غیر قانونی که نرخ زاد و ولد بالایی هم دارند را مردم طبقات پایین تحمّل و تجربه میکنند...
مسلما آن کسی که سرایه دار و کارگر افغان دارد و از او بهرهکشی میکند به اندازه کارگر و کارمندی که در جنوب تهران و حومه کرج و ورامین، با مشقّتِ تمام شکم خودش و فرزندانش را سیر میکند، نگرانِ افزایش جمعیت افغانها در ایران نیست. یک اشتباه شناختی درباره احساس و برخورد ایرانیها با مهاجران افغانستانی وجود دارد که متاسفانه رسانههایی که بالاتر ذکر کردم به آن دامن میزنند. ایران مانند آلمان و کانادا و استرالیا نیست که شرایط رفاهی برای شهروند خودش مهیّا باشد و اگر نسبت به حضور اتباع خارجی احساس منفی دارد نباید آن را هم تراز با مثلا نژادپرستی در اروپا دانست. من همزمان با قدرت گرفتن مجدد طالبان در آن کشور، مقالات بسیاری چه در روزنامه همدلی و چه در همین صفحه درباره ظلمی که به مردم افغان علیالخصوص زنان این کشور روا داشته میشود، نوشتهام... اما باید پذیرفت افغانها نمیتوانند تا ابد مشکلات خودشان را به بقیه کشورهای جهان تحمیل کنند. گسست قومی و عدم اتحاد مردم این کشور و نفرتی که بین پشتونها و هزارهها و تاجیکها وجود دارد به بقیه مردم جهان ربطی ندارد و این مشکلات باید و باید توسط خودشان حل و فصل شود...
https://www.instagram.com/reel/C-pHtEKt6GK/?igsh=MXB2MXU4b3kxbnRmbg==
.
با توجه به نزدیکی مراسم پیادهروی اربعین و تجربه اتفاقات سالهای گذشته بهتر است کسانی که قصد مسافرت بین شهری در یک ماه آتی مخصوصا با اتوبوس را دارند پیشاپیش یک فکری به حال خودشان بکنند. یا برنامه مسافرتشان را تغییر دهند یا به فکر وسیلهای به جز اتوبوس باشند. پارسال به دلیل اختلال شدید در ناوگان اتوبوسرانی بین شهری و اختصاص اتوبوس برای جابجایی زائرین اربعین، مسافران برای مثلا مسافت رشت تا تهران ناچار به پرداخت پنج میلیون تومان به اسنپ شدند، برخی هم به دلیل نبود اتوبوس و گرانی هتل و مسافرخانه در پارکها و محوطه ترمینالهای تهران خوابیدند... خود من برای تهیه یک بلیط تهران به خرمآباد دو هفته تمام منتظر اختصاص اتوبوس مانده بودم... از ما گفتن رفقا...
.
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 7 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 9 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 months, 1 week ago