?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 6 months, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 9 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 months, 1 week ago
🌟
در کرامات عشق
«عشق اصطرلاب اسرار خداست»
خیال می کنم و بر خیال خود می لرزم:
اولین کسی که دوگانهی؛
«عشق حقیقی_ عشق مجازی»،
و یا «عشق زمینی _ عشق آسمانی» را بنا نهاد، ابلیس بود.
همان وقت که آن حقیقیترین عاشق، گِل ما را سرشت، منظورش از امر «سجده به آدمی»، آن بود که مقربان درگاه، عشق ورزیدن را بیاموزند. ابلیس اما گردن برافراشت و ادعا کرد که انسان را نمی توان دوست داشت :
عشق ورزیدن به موجودی فانی از خاک، «مجازی» است و او دل در گرو «حقیقت» دارد و بس!
فرشتگان حیران مانده بودند که ابلیس از کدام «دوگانه» حرف می زند؟ آن ها، اول و دومی نمیشناختند و وجود را جز در انسجامی فراگیر لمس نمی کردند. «معنا» در همه جا گسترده بود و مرزبندی برای تعیین قداست، ناشی از دوبینی بود.
این ابلیس بود که تفکیک و جداسری آغاز کرد و میان زمین و آسمان فاصله دید. او بود که سر بلند کرد و گفت «من» و درست همان جا که گفت «من» ، از عشق ورزیدن ناتوان شد. او بود که نخستین بار برای خود وجودی مستقل از دیگر موجودات، متوهم شد...
میان سجده به آدمی و سجده به خدا تفاوت قایل شد...
او بود که با تمسک به «عشق حقیقی»، خود را از عشق ورزیدن به «انسان» محروم کرد.
و این آغاز ماجرای «تفکیک» بود. این آغاز تکه تکه کردنِ عشق بود و شروع همه مرزبندی های تاریخِ درد.
ابلیس اولین کسی بود که برای «دوست نداشتن» دلیل تراشید و در بدیهی ترین تجربه آفرینش تردید نمود.
بعدها اگرچه رنج عقیم ماندن و دردِ دوست نداشتن در درجاتی به ما هم منتقل شد؛ اما درد اصلی و سنگین بر شانه های او ماند:
_آخر هلنا، بدترین چیز این نیست که آدم را دوست نداشته باشند یا آدم استعداد محبوب شدن نداشته باشد، بدتر از همه این است که آدم توانایی دوست داشتن و عاشق شدن نداشته باشد.
_ این حرف را دن ماتیوی کشیش درباره شیطان میزند، که نمیتواند کسی را دوست بدارد.
_ شیطان روی زمین میان ماست، هلنا!
هابیل و چند داستان دیگر
#اونامونو
#خرمشاهی
عمری که بیعشق بگذرد، بیهوده گذشته است. نپرس که آیا باید در عشق الهی باشم یا عشق مجازی، عشق زمینی یا عشق آسمانی، یا عشق جسمانی؟ از تفاوتها تفاوت میزاید. حال آنکه به هیچ متمم و صفتی نیاز ندارد عشق. خود به تنهایی دنیایی است، عشق. یا درست در میانش هستی، در آتشش، یا بیرونش هستی، در حسرتش ..
*🌟*
تو همانا آتشی ، تو همانا خورشیدی
تو همانا هوایی ، تو همانا آسمانی
تو همانا چرخ پر ستاره ای
تو همانا همهٔ آب های جهانی
تو ای آفرینندهٔ همه
تو زنی ، تو مردی
تو همان جوانمردی ، دوشیزه ای
تویی که چهره ات همه جا هست
تو همانا پروانهٔ تیره رنگی
تو همانا طوطی سبز پر و سرخ چشمی
تو همانا ابر آذرخش افروزی ،
چهار فصلی ، دریاهایی
بی آغازی تو ...
فراتر از زمان و فراتر از مکان.**#اوپانیشاها@FEshragh
*🌟*
از انگور، شراب
از زغال، آتش
از بوسه، انسان می آفرينند
اين قانون شيرين آدم هاست
به رغم فقر
به رغم جنگ
به رغم خوف مرگ
خود را وارسته می دارند
اين قانون دشوار انسان هاست
آب را به نور
رويا را به واقعيت
دشمنی را به دوستی بدل می كنند
اين قانون پر شور انسان هاست
قانونی كهنه ، قانونی نو
كه به سوی كمال می رود
از ژرفای دل كودكان
تا علت علت ها**#پل_الوار@FEshragh
*?*
گیسوی زرین خود را
به دست نسیم سپرده بود
ونسیم
آن را به صدها چین و شکن فریبنده
پراکنده بود .
به فروغی با زیبایی برون از
اندازه ی دیدگانش می درخشید
کمتر کسی به چشمانش نگریسته بود .
نمی دانم درست و یا به خطا دیدم که
چهره اش آگنده از مهر بود .
من که اخگر عشق در سینه داشتم
شگفت نبود که یک باره به خرمن دلم زند
گام هایش به انسان فانی نمی ماند .
سیمایی فرشته گون داشت
آهنگ صدایش نوای انسان معمولی را نداشت
پیکری بود آسمانی ، خورشیدی تابان بود .
من او را بدین گونه دیدم ،
هر آینه چنین نباشد ،
کاستن از کشش کمان ،
زخم تیر را درمان پذیرتر نمی کند .**#فرانچسکو_پترارک@FEshragh
*?*
اگر عشق نیست،
پس این چه حسی است که دارم؟
اما اگر عشق است،
خدایا، این دیگر چیست؟
اگر خوب است،
چرا اثری تلخ و کشنده دارد؟
اگر بد است،
چرا تمام دردهایش شیرین است؟
اگر مایلم بسوزم،
پس چرا اشک و ناله؟
اگر بدم،
ناله و زاری چه سود؟
آه زندگی مرگبار،
آه شرارت شیرین،
چطور میتوانی درونم باشی،
اگر راضی نباشم؟
و اگر راضیام،
اشتباهاً به مصیبت افتادهام.
بین باد مخالفی در قایقی نحیف،
میان دریایی عمیق،
بدون سکان ماندهام.
نادانی هستم،
با اشتباهات فراوان،
که نمیدانم چه چیزی میخواهم،
در میانهی تابستان میلرزم
و در زمستان میسوزم.
**#فرانچسکو_پترارک@FEshragh
*?*
چشمان تو وطن من است!
شهرهای بسیار دارد
شهرهایش خانههای سبز
به خانههایش کسی سرنمی زند
از پنجرههایش کسی سَرَک نمیکشد .
درون چشمان تو یک وطن آزاد است
و هیچ دیکتاتوری حکومت نمیكند
مردمش آزادانه به خیابان میآیند
روی هم را میبوسند
عاشق هم میشوند .
مردمِ چشمهای تو زندان را نمیشناسند
در ساحل دریای آبی و زیبا نشستهاند
تازیانه نمیخورند
اعدام نمیشوند
مردم چشمهای تو یک دین دارند
و به آن ایــمــان دارند .
وطـــن من چـشـمهـای توست**#یانیتس_ریتسوس@FEshragh
*?*
در زمینه ی خورد و خوراک،
یگانه سرور و سالار شما کرم است؛
ما همه گونه جانوران را
پرورش می دهیم تا خود پروار شویم،
و باز ما برای کرم هاست که
خود را پروار می کنیم.
شاه فربه و گدای لاغر ...
دو خورش متفاوت بیش نیستند،
دو خورش بر سر یک میز.
همین و بس.**#ویلیام_شکسپیر#هملت@FEshragh
*?*
مپرس چرا اینسان، تنها غرق در افکار حزنآلود خویشام
چه بسیار ساعات شادمانی که آکنده از ستیز بودهام
مپرس چرا نگاه خستهام اینگونه آشفته است
و چرا مرا لذتی از رویای زندگی نیست
مپرس از مرگ شادیهایم
و بیزاریام از عشقی که مایهی شادمانیام بود
دیگر مرا یارای آن نیست که کسی را محبوب خویش خوانم
هر آنکه عشق راستین را یافته دگربار هرگز عاشق نمیگردد
و او که تنها یک بار شادمانی را به جان دیده، دیگر لذت و معنایش را نمییابد
خوشیهای زودگذر تنها چیزیست که نصیبمان میگردد...**
الکساندر پوشکین@FEshragh
*?*
آنچه را عاشقانه دوست می داری بیاب و بگذار تو را بکشد
بگذار غرقت کند.. در آن چه که هستی
بگذار بر شانه هایت بچسبد
سنگینت کند
تو را به سمت پوچی ببرد
بگذار تو را بکشد و تمامت را ببلعد
زیرا هر چیزی تو را خواهد کشت
دیر یا زود
اما چه بهتر ، آنچه دوستش میداری بکشدت ...**#چارلز_بوکوفسکی@FEshragh
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 6 months, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 9 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 months, 1 week ago