?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 7 months, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 10 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 6 months, 1 week ago
ای لوکِ خوش شانس !
به منوچهر والی زاده و صدای بی تکرار و ماندگار ش
ای لوکِ خوش شانس !
اسبَت را زین کُن !
برادرانِ دالتون
باز
چشمِ تو را دور دیده اند
وَ اَمانِ مردم را بُریده اند
درین شهرِ چِل کَلانتَر
بَخت یارت !
و باندِ دالتونها
کَت بَسته
گِرِفتارت !
جانَمی بِتاز !
تعقیبِ شان کن !
دستگیرِ شان کن !
مواظب باش
این بار
از چَنگَت نَگُریزَند
وَ خونِ مردم را نَریزَند !
خوب می دانی که
دالتونهایِ هفت خط
قانونِ خودِشان را دارند
وَ آتش به اختیارند
فَرارِ آنها
یعنی
قانون
فقط
به نامِ ما
وَ به کامِ آنها
برادران دالتون
به لَطایِفُ الحیَل
راه را بر عدالت می بَندند
و به ریشِ ما می خندند
ای لوک خوش شانس !
خوب میدانی که
این زورگیرهایِ بیعار
مُعتادند به زندگیِ اَنگَلوار
این بچههای نُنُر
تنها
به پُشتگرمی نَنِه جانِشان
قُلدُرند و زور مَدار
ای لوکِ خوش شانس !
ای کلانترِ قهرمانِ !
این سریال را
به « مَسیرِ سَبز» خَتم کُن
نه به « فرار از زندان»
تا اینجایِ کار
قِسِر در رفته اند
هر بار
کار را تمام کُن !
خواب را بَرین مُفتخورها حرام کُن !
کاری کن
که مَردُم
ازین پَس
نَفَسِ راحت بِکِشَند
وَ طَعمِ عدالت را بِچِشَند
خدا پُشت و پَناهَت !
وَ دعایِ خیرِ مَردُم بَدرَقِۀ راهَت !
ای لوکِ خوش شانس !
سعید شهرتاش
دوم اسفند ماه 1403
آن ایام کار دین هم مثل کار دنیا دشوار بود. امروز است که توفیق الهی و سعادت اخروی مثل توفیق زندگی و سعادت و رفاه مادی به شکل برق و باطری و "تمام اتوماتیک" و بدون دخالت دست حاصل می شود و همچنان که پای بخاری روی مبل راحتی ات تکیه داده ای و پریز را می زنی به برق و در یک چشم به هم زدن بدون اینکه خودت بفهمی چی شد ؟! و چرا ؟! با آن سر دنیا رابطه ی مستقیم پیدا می کنی و حرف می زنی و حتی می بینی و کره ی ماه را هم داخل اطاق خوابت
می آوری
پشت کرسی لم می دهی و حالی می کنی و وردی می خوانی و ناگهان بدون اینکه خودت بفهمی چی شد و چرا ؟! از همان پله های کرسی به "اعلی غرفه های بهشت پرتاب می شوی و بدون خرج ایاب ذهاب از میان یک عده همکاران نزولخوار و بی درد و لش و بی شعور و آلوده ات و از منجلاب یک عمر زندگی پلیدت که به قیمت گریختن ها و نفهمیدن ها و خیانت ها و دروغ ها و شرکت در ستم ها و بهره کشی ها و سکوت در برار فاجعه ها و دادخواهی و تجاهل در برابر مسوولیت ها فراهم آمده است.
ناگهان خود را در میان "اهل بیت" می بینی و محشور با علی و فاطمه و حسین!! و هفتاد قدم جلوتر از شکوهمندترین شهیدان عالم!!
ای ولله عجب کلکی...
چقدر باید رهین منت "روحانیت عوضی" بود که این تشیع سنگین و مسوولیت آور و سراسر رنج و تحمل و صبر و جهاد و شهادت را که علی را به ستوه آورد و همه ی پیشوایان بزرگش را به زهر خیانت یا شمشیر جنایت در صحنه یا زندان کشت. به چنین تشیع تمام اتوماتیک راحت و بی دردسر و فوری بدل کرد
تاریخ پیامبر اسلام
محمدابراهیم آیتی
تجدیدنظر و اضافات از ابوالقاسم گرجی
https://www.bashgaheadabiyat.com/product/tarikhe-peyambare-eslam/
??«انقلاب درونی یا دادوستد قدرتهای بیرونی؟
(درس دیگر «إسقاط نظام» إسقاطی در سوریه)»
?احسان شریعتی
تسلیم شدن سریع رژیم اسد و فرار ناگهانی نامبرده و رفتار منافقانهی قدرتهای کوچکوبزرگِ همسایه و غیرهمسایه، جملگی بهروشنی نشان از یک معامله و ساختوپاختِ چندجانبه دارند (البته با حذفِ ایران).
پیشتر نوشته بودیم: «این که قدرتهای بزرگ(به مثابهی شرطِ بیرونی)، به چه میزان در میدان نقشِ تعیینکننده بازی کنند، بستگی دارد به قابلیتِ مبنایِ درونی.» بلافاصله باید افزود که ارائهی عکسِ فرمول نیز صادق است: تضادِ درونی بدونِ شرایطِ مناسبِ بیرونی، شرط لازم اما نه کافیِ تغییروتحولِ وضعِ موجود و نظمِ حاکم است. معمولا تمایل داریم یک سویه، یا درون و یا برون را بنگریم و جنبهی دیگر معادله را نادیده انگاریم.
اکثریتِ ملتها از استبدادِ داخلی و مداخلهی خارجی خسته و ناراضی اند؛ و اگر دیکتاتوری نظامی-پلیسی «غیردینی»(و بهاصطلاح رایج، سکولار یا لائیک) باشد، مردم واکنشی مذهبی از خود نشان میدهند و اگر دینی یا ایدئولوژیک باشد بهعکس، اعلام برائت و «بیزاری از دین و آئین شما» میکنند.
این نارضایتی و بحرانِ مشروعیت که بهمیزانِ آگاهی درونی از ناهنجاریها تشدید میشود، اما، بهتنهایی برای تغییروتحولِ اساسی کافی نیست؛ و با پشتیبانی قدرتهای خارجی، گاه تقویت و گاه تحریف(انحرافِ هدایت) میشود. یک موردِ فجیع و آشکار، از میانِ نمونههای بسیار، «انقلاب» لیبی بود که از چالهی یک دیکتاتوری مرفه و مضحک، به یُمن مداخلهی «خیرخواهانه و پیشگیرانه»ی فرانسه و آمریکا، به چاه «ویلِ» تجزیه و تفرقه، جنگِ داخلی و نیابتیِ خارجی، توسطِ آدمخواران اجارهای شبهمذهبی و شبهقومی، درغلتید و دیگر بار انقلاب به ارتجاع «قلب» و تقلب شد!
قدرتهای مداخلهگر غربی و شرقی هم از آن پس نسبت به عواقب اقدامِ خود سکوت پیشه کردند و در غیابِ خبریِ مطلق پیرامون سرنوشتِ کنونیِ مردم و منطقه، مهم برایشان فقط این بود که مجاری نفت و گاز گشوده باشند و در امنیت بمانند!
مارکس زمانی در شاهکار خود «هجدهم برومر لویی بناپارت» مینوشت:
«انسانها خود سازندگانِ تاریخِ خویشاند، اما نه بهدلخواه و در شرایطی که خود انتخاب کرده باشند، بلکه در شرایطی که مستقیما از گذشته برایشان به ارث رسیده و عرضهشده است. سنّتِ تمامِ نسلهایِ مُرده همچون وزنی بس سنگین بر مغزِ زندگان بار میشود. و حتی آنگاه که گویی دلمشغولِ دگرگونسازیِ خویش و امور عالم هستند و آفریدنِ چیزی کاملا نو، درست در همین دورانهایِ بحرانِ انقلابی است که با ترسولزر ارواحِ گذشتگان را احضار میکنند، نامهایشان، شعارهایشان، جامههایشان را بهعاریت میگیرند تا با این آرایش محترمانه و با این زبانِ عاریتی بر صحنهی نوینِ تاریخ ظاهر شوند.»
در سوریهی امروز و پیروز نیز کم نیستند ارواح معاویهها و یزیدها،..و شمر بن ذیالجوشنهایی که بیدار و احضار شدهاند تا به بهانهی انتقام از علویهای بیدین، با احیای نواُمویگری، بهجانِ اقلیتهای مذهبی و قومی دیگر بیافتند و این بار جشن «علیکشون» بگیرند و حمامِ خون راه بیاندازند.
بر فرازِ این معرکهی برادرکشی «هفتادودو فرقه»ی «ملل و نحل»، از نومقدونی و نوساسانی گرفته، تا نوصفوی و نوعثمانی و اکنون «نواُمَوی»، ..، هواپیماها و تانکهای نوصهیونی است که بیوقفه و بیرحمانه بهسوی ما در شرق به پیش میتازند و بر سر راه خود همهٔ سرزمینها و ارتشهای بالقوه متخاصم را یکی پس از دیگری شخم میزنند و به ریش همه، از کسری و قیصر تا سلطان و خلیفه، میخندند!
و این خطر بر سر راه انقلابهای «زودرس»، درسی دیگر نه به حاکمان که به محکومان میدهد که نحوهی تغییروتحولخواهی و شیوهی بدیل و جانشینسازی برای تضمینِ نیل به توسعه، عدالت و آزادی، مهمتر است از «پیروزی»های فوری به هر قیمت: از مداخلهی خارجی و خدمت و خودفروشی به قدرتهای رقیب و متخاصم گرفته تا بهکارگیریِ «نقدِ سلاح» و جنگافروزی و استفاده از زبانِ کینه و نفرت و قهر و خشونت، برای حلِ تضادهای داخلی.
مردمسالاری شورایی و جبههای ملی و مردمی در میهن و منطقهی ما، پیش از پیروزی بر بالا، از پایین و به تدریج، از «همینجا و هماکنون»، در میان مردمِ میهن و منطقه، از هر تبار و مرام، شروع و گام به گام ساخته و آزموده میشود.
#معامله_قرن
#نو_اموی
#إسقاط_نظام
#پیروزی_زودرس
#احسان_شریعتی
کاوه احسانی
◽️
?مرگ در معدن درد کدام جراحی است؟
گفته میشود حادثۀ مرگبار امروز در معدن طبس ۱۲امین حادثه در معادن ایران طی ۴ ماه اخیر است و طی این حوادث حدود ۶۴ نفر جان خود را از دست دادهاند. حادثۀ معدن یورت گلستان که در سال ۱۳۹۶ رخ داد بیش از ۴۰ کشته داشت، اما از آن حادثه چه درسهایی گرفته شد و تا چه اندازه صدای اعتراضی آن کارگران شنیده شد؟
رویکرد غالب در تحلیل مخاطرات کاری در ایران بیش از هر چیز بر «فردیدیدن» مخاطره مبتنی است. ازهمینرو، حتی در دستهبندی عوامل بروز حادثه برچسب «بیاحتیاطی» بیشترین میزان فراوانی را دارد. برای مثال، از مجموع حدود ۱۴۰۰ نفر مرگومیر حین کار و همین مقدار قطع عضو حین کار در سال، بیش از ۹۰ درصد موارد به بیاحتیاطی نسبت داده میشود. همین نرخ در حوادث رانندگی هم تکرار میشود. یا مسئلۀ بیکاری به «ضعف مهارتهای فردی» تقلیل میيابد. اساساً این «فرد» است که باید در مقابل مخاطرههای مداوم از خود مراقبت کند و گویی ساختارها و نهادها وظیفهای برعهده ندارند.
این نوع تحلیل مبتنی بر «انکار وضعیت» است؛ انکار عوامل ساختاری. زیرا تأکید بر این نوع عوامل، بیمسئولیتیها، رهاشدگیها، و ناکارآمدیها را آشکار میکندو «پاسخگویی» میطلبد. چیزی که ساختار از آن فراری است. اقتصاد سیاسی نهفته در مناسبات کاری ایران هم نقد استراتژی «انکار وضعیت» را دشوار میکند. در حادثۀ شلاقخوردن کارگران معدن آققلا، در حادثۀ معدن یورت، و در بسیاری دیگر از موارد، پای نهادهایی در میان بود که اگر در وقوع حادثه بر «وضعیت و ابعاد ساختاری حادثه» تأکید میشد، مسئله ابعاد دیگری پیدا میکرد. خودِ این موضوع، سلطۀ موجود در روابط و محیط کار را تشدید میکند.
«موقتیسازی شغلی» هم از یکسو تشکلیابی نیروی کار را تضعیف کرده و از سوی دیگر شرایطی را بر کارگران تحمیل میکند که جرئت پیگیری سادهترین و بنیادینترین حقوقشان را از دست میدهند. در جریان حادثۀ معدن یورت در سال ۱۳۹۶، کارگران میگفتند «جرئت بیان واقعیتهای ایمنی معدن را به بازرسان نداشتیم، چون به اخراج از کار تهدید میشدیم».
موقتیسازی شغلی، بیثباتکاری، تشکلزدایی از نیروی کار، امنیتیکردنِ تشکلیابی و ... جراحیهایی است که درد آن وضعیت امروز کارگران معدن و کارگران پروژهای و ... است.
@omidi_reza
ادامه
سالها، این معدنچیان تحت شرایط خطرناک کار میکردند و در تاریکی معادن مشغول مرگ تدریجی بودند، بدن و روحشان در چرخه بیپایان استخراج زغال سنگ و سایر مواد معدنی فرسوده شده بود. با این حال، با هر طلوع خورشید، آنها برمیگشتند، تنها با یک انگیزهی ساده: تامین معاش خانواده هایشان و برای غم نان.
مقرراتزدایی از صنایع ایران یعنی رایگان کردن جان کارگران، جایی که حاشیهی امن سود سرمایهداران بر قداست زندگی انسان سایه افکنده است.
معادنی که باید تحت قوانین سختگیرانه اداره شوند، به شرکتهای خصوصی واگذار شدند، شرکتهایی که بیشتر علاقهمند به کاهش هزینهها بودند تا حفظ جان کارگران. بازرسی های ایمنی سست شد، نهادهای نظارتی ضعیف شدند، و جان کارگران بیارزشتر از پیش شد.
فاجعه معدن طبس فقط یک فاجعه عادی نیست بلکه نتیجهی سیاستهایی است که از تفکری برگرفته شده که سود را بر جان انسان ترجیح میدهد. مقرراتزدایی درها را به روی این فاجعه باز کرد، زیرا استانداردهای ایمنی کنار گذاشته شد. در تقلا برای کسب ثروت، معدنچیان در اعماق خطرناک زمین آسیبپذیر و بدون محافظت باقی ماندند. مرگ آنها میوه تلخ نظامی است که سرمایهداری نامیده میشود و بیشک باید گفت که این کارگران نمردهاند بلکه به قتل رسیدهاند چراکه این نظام اساسی ترین مسئولیت خود را فراموش کرده است: حفاظت از مردمانش.
صد البته برخی از بهاصطلاح روشنفکران بنا بر ماهیت طبقاتی خود و بلندگوهای فراوانی که در اختیار دارند به دفاع از این سازو کار و کارآفرینان(سرمایهداران سابق) میپردازند اما افسوس و ننگ بر مردمی که همیشه بهدنبال قربانیان بااهمیتی هستند که توسط رسانههای میناستریم و سلبریتیهای متعفن تبلیغ میشوند
دریغ و افسوس که بنابر تجربهی تاریخی در این گونه مواقع هیچ صدایی از روشنفکر، فیلسوف، اقتصاددان و جامعهشناسان ما در نمیآید
چرا ناخوداگاه طبقهی متوسط در ایران، طبقهبندی و درجهبندی انسانها تا این حد نهادینه شده است که تنها حساسیت و صدایشان برای اتفاقات خاصی تحریک میشود.
قربانیان بیاهمیت!
آزاده شعبانی
تراژدی مرگ بیش از پنجاه کارگر معدن طبس، تبیین آشکار تبعات مقرراتزدایی و خصوصیسازی است. پنجاه و دو انسان که هر کدام نماینده یک خانواده، یک رویا و یک زندگی بودند، در بطن زمین گم شدند و زیر بار غفلت، طمع، و شکست یک تفکر سرمایهمحور(و نه انسانمدار) مدفون گشتند. تونلهای سرد معادن طبس که زمانی توام با ریتم کلنگ و بیل کارگران بود، اکنون سکوتی تلخ در آن طنینانداز شده است، سکوتی که طنینانداز فریاد مرگ بیصدایان است، مرگ قربانیان بیاهمیت این آب و خاک!
رساله فوق لیسانس خانم محدثه حیدری با عنوان
تبیین مولفههای سازوار اسلام و ملیت در هویت ایرانی با ابتناء به دیدگاه علی شریعتی
۲۷ شهریور ۱۴۰۳
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 7 months, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 10 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 6 months, 1 week ago