ابتذال جامعه شناسانه!!(چند جمله ای درباره ی مصطفی مهرآیین)

✍👤افشین احمدپور

«مهرآیین» ، جامعه شناس با مطالعه و اهل دردی است اما گویا ملتفت نیست که بین اندیشه ورزی و روشنفکری از یک سو و معرکه گیری و پوپولیسم از سوی دیگر ، کمی کمتر از یک بند انگشت فاصله است و اگر کسی حواسش جمع نباشد و برای جلب رضایت مخاطب عام و بر پا کردن بساط کف و سوت و جیغ و هورا ، فتیله ی چراغ اندیشه ورزی را آن قدر پایین بکشد که دود عوام بازی ، مخاطب فهیم را خفه کند ، دیر یا زود ، خود نیز به ابتذال کشیده خواهد شد!!

«مهرآیین» ، ذهن و زبان شلوغ و شلخته ای دارد و این شلوغی و شلختگی وقتی که با غلبه ی احساسات ، همراه می شود ، طوری بوی کپک گفتگوهای سیاسی و فلسفی باب دندان شوفرهای تاکسی و مشتری های صف نانوایی سنگکی ، فضا را پر می کند که حتی هوا کردن یک طیاره جملات قصار از یک دو جین فیلسوف ادکلن زده ی تحلیلی و قاره ای هم ، چاره ی کار نیست!!

علی الخصوص وقتی که غلیان احساسات ، موجب ایجاد لغزش های زبانی می شود و تتابع لکنت گونه ی حروف ، اعصاب مخاطب را سوهان می کشد!!...ب ب ب ب ب....اون اون اون اون.... ک ک ک ک ک!!!... درست مثل اکوی صدای پیرغلامان ابی عبدالله در حین امتحان کردن بلندگوی هیأت.... پووووف...پووف... پووف... پوف... آزمایش می شود.... یک یک یک یک... دو دو دو دو....سه سه سه سه!!... نوجوان اکبرم!!!... الوداع!!!... الوداع!!!.. بوگو!!!...ها ماشالا!... اجرت با دو دست قلم شده ی ابوالفرض!!!

مشکل دیگر «مهرآیین» ، استفاده ی افراطی از اقوال مشاهیر فکری غرب است!

جامعه شناس صفراوی مزاج ممالک محروسه که گویا گمان می کند در «کولژ دو فرانس» مشغول فیض دادن است ، راه و بی راه ، با قطار کردن جملاتی با ربط و بی ربط از «آرنت» و «کانت» و «هایدگر» گرفته تا «کوندرا» و «باختین» و «دریدا» تلاش می کند که بحث های خویش را عالمانه جلوه دهد در صورتی که استناد افراطی به اقوال متفکران غربی نه تنها تلازمی با علمی بودن بحث ندارد بلکه بیشتر نشانه ای است از نوعی بیماری شایع در کافه های روشنفکری کشورهای جهان سومی که تنها فایده ی مترتب بر آن ، چیزی نیست جز مرعوب کردن مخاطب عوام!!

خروج از موضوع ، نیز مشکل دیگر جامعه شناس عوام زده ی ما است که یک سلسله مفاهیم و عبارات و جملات کلیشه ای همچون «انسان زائد» و «حیات برهنه» و «امر الهی!!» و ... را در تمام مباحثات و مناظرات خویش ، تکرار می کند و فارغ از اینکه محور اصلی بحث چه باشد ، مثل مداحان دغل‌باز و روده دراز ، هر از چندی گریزی هم به کربلا می زند تا موجب تهییج احساسات شنونده شود!!

«مهرآیین» که به خوبی رگ خواب عوام عصبانی از فقر و فساد و تبعیض و بی قانونی را پیدا کرده حتی به مفاهیم علمی و دارای تعریف و اتیولوژی مشخصی مانند «خودکشی» نیز رحم نمی کند و مدعی می شود که :

«خودکشی وجود ندارد!! همه ی خودکشی ها قتل است!!»

و وقتی که برخی مخاطبان از ایشان می پرسند که حضرت «دورکیم»!!... این حکم صادر شده از ذهن و زبان شما بر کدامین مبنای علمی یا حقوقی استوار است طبق عادت مألوف خویش پای فلانی و بهمانی را به میان می آورد که بله!! جناب «آگامبن» چنین فرموده و حضرت «کیرکگور» ، چنان فرموده است!! بعد از مدتی هم زیر سبیلی کل جمله را با مخلفات و متعلقاتش ، ویرایش می کند تا در میان هزاران هزار لفاظی و وراجی شفاهی و مکتوب این روزهای فضای مجازی ، به بوته ی فراموشی سپرده شود!

در میان این همه اعوجاج و انحراف ذهنی و زبانی اما بزرگ ترین اشکال «مهرآیین» ، بی سوادی مطلق در حوزه ی دانش های دینی و فقر تحلیل تاریخی است!!

جامعه شناس پر شور قصه ی ما با آن که در کشوری مسلمان و تحت حاکمیت حکومتی مذهبی زندگی می کند و مدام از «امر الهی» سخن می گوید و آن را به همه ی بدبختی های جامعه سنجاق می فرماید اما مثل بسیاری از فلسفه خوانده ها و روشنفکران کم مایه و پر مدعای جامعه ی ما ، هیچ ضرورتی نمی بیند که چهار جلد کتاب تاریخی و کلامی و حدیثی و تفسیری را ورق بزند تا بفهمد که در این چهارده قرن ، چه عواملی دست به دست هم داده تا ما در این تاریخ و جغرافیا به لبه ی چنین پرتگاه هولناکی نزدیک شویم!!

بی تعارف بگویم!!

جامعه شناسی که از نقش دین و انحرافات مذهبی در تحلیل معضلات یک جامعه ی جهان سومی مبتلا به آفت استبداد و مذهب و روحانیت ، غافل شود و مدام از این و آن ، جملات قصار ، قطار کند و حدیث معنعن بخواند چیزی نیست جز یک معرکه گیر مبتلا به مرض صعب العلاج عوام بازی و ابتذال!!

❤️https://t.me/elmdinkhorafeh

حیا کن و رها کن!!(پدیده ی سرقفلی در پزشکی)

✍👤افشین احمدپور

در سال های گذشته بارها و بارها شاهد اجتماعات گله ای عده ای از پزشک نمایان بی شعور بی مغز در برابر وزارت بهداشت بوده ایم که بدون التفات به معنای مداخله در امور پزشکی از سوی غیر متخصص و ایضا بدون داشتن کوچک ترین درکی از لزوم حفظ حرمت رشته ی پزشکی و احترام به حقوق سایر همکاران و صرفا از روی انگیزه های مالی ، دسته جمعی فریاد می زدند که:

«فلانی حیا کن!! فلان چیزو رو رها کن!!»

این دوستان نابخرد گویا نمی فهمند که ما در پزشکی چیزی به نام سرقفلی نداریم!! یعنی اگر یک «پزشک عمومی» یا «متخصص داخلی» یا حتی یک «اورولوژیست» ، به رشته ی تخصصی «قلب و عروق» علاقه مند باشد ، به شرط آن که زحمت بکشد و به صورت علمی با خم و چم تشخیص و درمان بیماری های قلبی آشنا شود ، حق دارد که حتی «اکوکاردیوگرافی» هم انجام دهد!! همان طور که یک متخصص «ارتوپدی» ، در صورت علاقه و آشنایی با بیماری های گوارشی ، می تواند بیمارش را «آندوسکپی» کند و یک متخصص «پوست» ، در صورت مهارت در دانش «رادیولوژی» ، حق دارد دستگاه «سونوگرافی» داشته باشد و به هیچ کسی هم هیچ ربطی ندارد!!

لذا اگر یک جراح عمومی ، بانویی را «واژینوپلاستی» کند ، هیچ کسی حق ندارد معرکه به راه بیندازد و فریاد بزند که:

«عمومی! حیا کن!!!... واژنا رو رها کن!!»

همان طور که اگر یک متخصص زنان ، بتواند «تورشن بیضه» را جراحی کند هیچ کسی نمی تواند بر او خرده بگیرد و عر و تیز راه بیندازد که :

«زنانی حیا کن!! بیضه ها رو رها کن!!»

رها کن و حیا کن ، شعار پزشکان نیست!! شعار تماشاگران بی فرهنگ و بی کار و غالبا بی سواد ورزش های حرفه ای است که جمع جبری دانش هزاران نفر از آنان به شاگرد ابجدخوان یک مکتب خانه هم نمی رسد!! کسی که خیر سرش نخبه ی یک جامعه محسوب می شود باید بفهمد که دانش پزشکی سرقفلی ندارد!!

اگر پزشکی ، دانش ، مهارت یا شجاعت ورود به سایر حوزه های تخصصی را ندارد بهتر است دست کم شعور آن را داشته باشد که با دیدن ورود سایر همکاران به حوزه ی تخصصی خود ، خفقان بگیرد و در سیاه چاله ی لمپنیزم نیفتد و با ذکر بهانه های مضحک و غیر قابل باوری مثل لزوم توجه به سلامت مردم ، حوزه های تخصصی پزشکی را ارث پدر خود نداند!!

❤️https://t.me/elmdinkhorafeh

زرنگ بازی یا غفلت جامعه شناسانه!!(تأملی بر نوشته ی محدثی گیلوایی درباره ی خودکشی کیانوش سنجری )

✍?افشین احمدپور

«محدثی گیلوایی» به درستی ، خودکشی سیاسی را مذمت کرده و به همه درباره ی الگو قرار دادن این شیوه از کنش سیاسی هشدار داده است!

تا اینجای کار من هم با نوشته ی «محدثی» کاملا موافقم و معتقدم که خودکشی در اکثریت قریب به اتفاق موارد نه تنها امری معقول نیست بلکه به طور مستقیم ریشه در بیماریهای سایکولوژیکی همچون افسردگی دارد و استفاده از آن به عنوان حربه ای سیاسی برای مبارزه ، به شدت مذموم است چرا که نوعی ترویج خشونت محسوب می شود و فراگیر شدن آن ، نه تنها کوچک ترین تهدیدی برای رژیم های اقتدارگرا ایجاد نمی کند بلکه با لاغر کردن بدنه ی مبارزان اهل اندیشه و خشونت پرهیز ، موجبات ادخال سرور در قلب دشمنان قسم خورده ی دموکراسی و آزادی را فراهم خواهد آورد!!

اما هم من ، هم شما و هم «محدثی» می دانیم که در ماجرای خودکشی «کیانوش سنجری» ، نفس خودکشی ، کم اهمیت ترین بعد ماجراست و مذمت الگوسازی از چنین اقدامی حتی اگر مهم باشد صرفا موضوعی است فرعی و طرح آن در شرایط فعلی ، نه فوریت دارد و نه ضرورت!!

مهم تربن و قابل تأمل ترین نکته ی ماجرای غم انگیز خودکشی «کیانوش سنجری» که «محدثی» ، آگاهانه و از روی زرنگ بازی یا نآآگاهانه و از روی بی توجهی ، از کنار آن رد شده ، آن است که چرا بایستی جوانی ایرانی ، از ۱۷ سالگی تا زمان مرگش در ۴۲ سالگی ، بیش از ۹ بار بازداشت و دو سال زندانی شود ، مجبور به ترک وطن گردد ، به فقر و فلاکت و بیکاری بیفتد و سرانجام به خاطر این فشارهای سهمگین و کمرشکن ، افسرده شود و با احساس بی پناهی در برابر قدرت هیولاوار استبداد مذهبی ، به زانو در آید و در اوج جوانی و ناکام از برآوردن آرزوها ، عفریت مرگ را در آغوش کشد !؟

و دقیقا با تأمل در همین بعد از قضیه است که تفاوت کسی مثل «کیانوش سنجری» با «محدثی» و بخش عظیمی از جامعه ی ایران مشخص می شود!!

اشکال «محدثی» آن است که می خواهد ادای روشنفکرها را در بیاورد و نشان بدهد که مرگ یک کنشگر سیاسی برایش مهم است و می خواهد این مرگ را دستمایه ی اندیشه ورزی کند و مخاطب خویش را با «اپوزوسیون لاشخور» ، تنها نگذارد اما چون از پرداخت هزینه ی سنگین روشنفکری واقعی می ترسد ، از بین همه ی پیغمبرها می چسبد به «جرجبس» و بخشی از حادثه را مهم جلوه می دهد که درد سری برایش ایجاد نکند و همان جا نرود که «سعید مدنی» رفت!!

و دقیقا به دلیل همین ترس و محافظه کاری است که «محدثی» بر خلاف جامعه شناس مهمی مثل «سعید مدنی» که عمرش را صرف پژوهش درباره ی «روسپی گری» ، «اعتیاد» ، «بازنگری قانون اساسی» ، «جنبش های اجتماعی» و... می کند و سر از «اوین» در می آورد ، همیشه مشغول شلوغ کاری است و با معلق زدن و معرکه گیری درباره ی موضوعات کم اهمیت و بی خطری همچون «فلسفه» و «ریاضیات» و «کوروش» و «نوروز» ، ژست روشنفکری می گیرد چون می داند که نه جنازه ی اموات «هخامنشی» ، زورشان می رسد که در معیشتش خللی وارد کنند و نه «عمو نوروز!!» می تواند با پرونده سازی و استفاده از عناوین مجرمانه ی مسخره و بی معنی و گل و گشادی مثل «تبلیغ علیه نظام» و «نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی» و «توهین به مقدسات» ، چپقش را چاق کند!!

خودکشی «کیانوش سنجری» حتی اگر مذموم باشد که هست ، تنها یک ورق از دفتر زندگی افتخار آمیز ، غم انگیز و پر برگ این جوان ایرانی است!! زندگی کسی که از ۱۷ سالگی ، همچون یک کنش گر سیاسی با تجربه و جا افتاده ، معنی استبداد را می فهمد و برای ساختن جامعه ای دموکراتیک ، آزاد و مرفه ، پیه حبس و تحقیر و بازجویی و شکنجه و انفرادی را به تنش می مالد سراسر افتخار است حتی اگر پر از اشتباه باشد!!

خلاصه کنم و باب اطناب را ببندم!!

«محدثی» اگر هم می خواهد به مخاطب خویش بفهماند که خودکشی سیاسی ، کنشی مذموم است نباید بین السطور را آن قدر خالی بگذارد که خواننده گمان کند مرحوم مربوطه ، معتاد تزریقی بوده و به خاطر نرسیدن مواد ، خودکشی کرده است!!!

حقیقت بسیار تلخ است اما به باور من ، یک لاخه موی «کیانوش سنجری» می ارزد به کرور کرور مرده ی متعفن و متحرکی که غرق در زندگی حیوانی و سرشار از حقارت و ترس و طمع ، جز خوردن و خوابیدن و گشنی کردن ، چیزی نمی فهمند و به خاطر چند روز زندگی بیشتر و شکم چرانی و شهوت رانی ، به هر ذلت و کثافتی تن می دهند و ککشان هم نمی گزد!!

تنی زنده دل، خفته در زیر گل
به از عالمی زنده ی مرده دل

دل زنده هرگز نگردد هلاک
تن زنده دل گر بمیرد چه باک؟

❤️https://t.me/elmdinkhorafeh

تحریمی ها چه می خواهند؟!!

?✍ افشین احمدپور

پس از مشت محکمی که اکثریت شصت درصدی تحریم کنندگان انتخابات بر دهان استکبار!!!! کوبیدند ، هر فرد عاقلی توقع داشت که «پزشکیان» ، شبه روشنفکران و روزنه گشاهایی که سنگ او را به سینه می زنند پیام اکثریت را بشنوند و خواستار تغییرات اساسی شوند اما گویا «پزشکیان» و اطرافیانش ، پا به سن گذاشته و دچار ثقل سامعه شده اند!!

شومن ها و روزنه گشاهایی که در لباس روشنفکری مشغول ترساندن مردم از لولوخورخوره ی «جلیلی» هستند غالبا برای فریب دادن اکثریت تحریمی ، با چرب زبانی می گویند که بله!! شما ما را غافلگیر کردید!! بلوغ سیاسی شما همه را حیرت زده کرد! شما اثبات کردید که خواهان تغییرات اساسی در اداره ی کشور هستید! اما حالا که حرفتان را زدید وقت آن است که در دور دوم ، همچون همان ملت همیشه در صحنه و گوش به فرمان سابق ، بیایید و به «پزشکیان» رأی بدهید و گر نه «جلیلی» همین آب باریکه را هم خواهد بست و فردا روزی که اینترنت قطع شد و تحریم ها تشدید و ... حسرت این روزها را خواهید خورد!!

این جماعت گویا حواسشان نیست که سرنا را از سر گشادش می نوازند! و نمی فهمند که اکثریت تحریمی اگر قرار بود از لولوخورخوره ی «جلیلی» بترسند همان دور اول می ترسیدند یا اگر قرار بود برای وعده های صد من یک غاز «پزشکیان» غش کنند همان دور اول غش می کردند!!

حرف تحریمی ها کاملا روشن و شفاف و رسا است و اگر «پزشکیان» و شبه روشنفکران و روزنه گشاها دچار زوال عقل و سنگینی گوش نشده باشند این سخن را می فهمند ، می شنوند و به آن پاسخ می گویند!

تحریمی ها می خواهند رابطه ی دولت-ملت را از حالت «عبد» و «مولی» یا «برده» و «ارباب» و ایضا «گروگان» و «گروگان گیر» به مجرای صحیح خویش باز گردانند. تحریمی ها نه نوکر معظم له و منصوبانش هستند و نه «برده» و «گروگان» آن ها!
«مجنون» و «صغیر» هم نیستند که نیاز به «ولی» داشته باشند تا به جای آن ها تصمیم گیری کند.

تحریمی ها گدا گرسنه نیستند که به وعده ی اعانه و صدقه و بهتر شدن وضعیت اقتصادی دلشان خوش و دست پای شان سست شود.

تحریمی ها می خواهند بدانند که رهبری به چه حقی سال هاست به جای مردم تصمیم گیری می کند؟!
به چه حقی اموال این مملکت را بدون اجازه ی مردم در کشورهای دیگر هزینه می کند؟!

به چه حقی با استفاده از منصوبان مستقیم و غیر مستقیم خویش در شورای نگهبان ، علاوه بر مداخله در نهاد قانون گذاری ، با رد صلاحیت های دلبخواهی ، صرفا به افراد مطیع اوامر ملوکانه ی خود ، اجازه ی حضور در مجلس و قوه ی مجریه را می دهد!؟

به چه حقی با تأسیس نهادهای گوناگون و من در آوردی ، بدون اجازه ی مردم و نمایندگان واقعی آن ها قانون گذاری می کند؟!

به چه حقی با به کار گماردن افراد متعددی در دستگاه های گوناگون کشور تحت عنوان نماینده ی ولی فقیه ، بدون رضایت مردم در امور اجرایی کشور مداخله می کند؟!

به چه حقی با چنبره زدن بر روی قوه ی قضاییه و نهادهای امنیتی ، مخالفان و منتقدان را مورد اذیت و آزار قرار می دهد؟!

به چه حقی با به کار گماردن آخوندهای نا آشنا با پیچیدگی های علم حقوق ، نهاد قضا را به ویرانه بدل کرده است؟!

به چه حقی با مداخله در سیاست خارجی کشور و انتخاب وزرای برخی وزارتخانه ها ، در کار ریاست جمهور دخالت می کند؟!!

به چه حقی بدون اجازه ی مردم ، برخی از بزرگ ترین کارتل های اقتصادی مانند بنیاد مستضعفان و... را تحت مالکیت خود قرار داده و مانع از شفاف سازی عملکرد آن ها می شود؟

این ها فقط مشتی از خروارها پرسش بی پاسخی است که در دهه های اخیر تلنبار شده و از «پزشکیان» به عنوان کسی که مدعی مردم مداری است انتظار می رود که پیش از برگزاری دور دوم انتخابات ، تکلیف خود را با این پرسش های مهم روشن کند.

امروز توپ در زمین «پزشکیان» است نه تحریمی ها و معلوم نیست که چرا عده ای ، به جای آن که «پزشکیان» را بابت سکوت معنادارش درباره ی این پرسش ها مؤاخذه کنند ، تحریمی ها را مخاطب قرار می دهند.

تحریمی ها آن قدر بدبخت نیستند که از ترس لولوخورخوره ای که جمع آراء وی به بیست درصد هم نمی رسد بیایند و بدون کسب تضمین های لازم به «پزشکیان» چک سفید امضاء بدهند.

بگذریم که وعده های مضحکی مانند حذف فیلترینگ و انجام مذاکره برای رفع تحریم ها ، توهین به شعور مردم است چون این ها کف مطالبات بر زمین مانده ای است که به واسطه ی سلب حاکمیت مردم ، از آنان دریغ شده است.

اگر رهبری به جای مردم این سرزمین تصمیم نمی گرفت هیچ وقت فیلترینگ و تحریمی رخ نمی داد که حالا وعده ی حل و فصل آن ها برای عده ای به آرزوهایی دست نیافتنی بدل شود.

در یک کلام ، تحریمی ها حقی را می خواهند که در طول دوران ۲۵۴۶ ساله ی شاهنشاهی ، از سوی شاهان تاجدار و عمامه دار از آنان دریغ شده است!

«حق مالکیت بر سرزمین ایران و حق تعیین سرنوشت...»

❤️https://t.me/elmdinkhorafeh