( اَلـفـبای تِکنولژے وَ ترفَنـد )
آمـوزش ، تـرفـند ، ابـزار
??? : @mobsec_ads
??? : @sudosup_bot
Last updated 3 months, 1 week ago
من غروب همه آفاق جهانم
تو چرا اختر شامم نشدی؟
📘channel | @khalvate_gham
- نمیدونم ولی انگار غم عالم تو دلمه. انگار کشتیام غرق شدن. انگار مهمترین اتفاق زندگیم کنسل شده. انگار دقیقه نود بازی برده رو باختم..
«نمی دونی نمی دونی ای عشق
کسی که جوونیشو ریخته به پات
واسه اینکه تو رو از دست نده
چه عذابی، چه عذابی دیده»
📘channel | @khalvate_gham
بیا به مصرع بعدی که شرح حال من است:
خیال من شده اویی که بیخیال من است!
خجالتم که بگویم به عقلِ دوراندیش
کسی که باور من بوده احتمال من است!
به سایهسار بلوطم همیشه میخوابید
همان که کلبهٔ او گرم از ذغال من است!
تمام قدرت او در «نه» صریحش بود
تمام مشکل من از زبان لال من است!
چه پاسخی بدهم در جواب اینکه: کجاست؟!
که این سؤال شما نیست؛ این سؤال من است!
حمزه کریم تباحفر
📘channel | @khalvate_gham
گِردش همه جمعاند ولی جانبهلبی نیست
تحویل نگیرند مرا هم عجبی نیست
چشمان من ابرند و دلم مرتع رنج است
ابرند و شبی نیست نبارند، شبی نیست
انداخت مرا دور و کسی نیست بگوید
این جامْ عتیقهست شکستی، حلبی نیست
بیعلت و یکباره دلم خون نشد از دوست
نومید شد از وصل، همین کم سببی نیست
این شورشی از سلطهی او خسته شد اما
یک ذره به دنبال جداییطلبی نیست
سَم خوردم و رفتم به درش با گله و اشک
گفتند که رفتهست سفر، چند شبی نیست!
#کاظم_بهمنی
?channel | @khalvate_gham
و باران امشب تهران ...
در آغاز، پیش از نگاه و نفس، گریستهام. چرا؟ چگونه از ادامهی ایام خبر داشتهام؟ آیا باید فکر کنم این اولینباری نیست که در جهنم پرسه میزنم؟ آیا شیطانی که در چشمهای آینه زندگی میکند، منم که از درون من به بیرون من خیره است؟
چه فکرهای سرد عجیبی.پیداست دلم برای او تنگ شدهاست.
?channel | @khalvate_gham
یکروز برای همه تعریف میکنم چطور تمام علاقههایی را که در دلم کشتم و نگفتم، کلمه کردم برای آدمهایی که وجود ندارند. و خواهم گفت چارهای جز نوشتن از حس ندارم، چون آدم کرختی مثل من از فهم دنیای بیرحم و سرد آدمبزرگهای عاقل عاجز است. پس بر من ببخشایید، بر من که فکر میکنم نوشتن از عشق سهمی از عشق است. و برای دندانهای زن بعید شعر میگویم.
?channel | @khalvate_gham
گم شدهام. گاهی مدتها فکر میکنم و یادم نمیآید آمدهام خیابان که چه غلطی کنم. گوشی را برمیدارم که یک عاشقانهی دیگر در کانال بنویسم ولی دیگر هیچ تصویری از عشق در ذهنم ندارم. چمدان فرسودهی جاماندهای هستم در فرودگاه شهری کوچک، متعلق به پیرمرد مسافری که برای مردن به زادگاهش برگشته. اینروزها، اینگونهام.
و امیدوارم شب با تو مهربان باشد، با تو که تمام روز مهربان بودی، گرچه میدانستی بیهوده است.
و شب بخیر❤️
من نمیدانستم عشق یعنی چه!
ولی از وقتی تو آمدی،
دلم کمتر میخواست بمیرم ...
#محمدرضا_شجریان
?channel | @khalvate_gham
( اَلـفـبای تِکنولژے وَ ترفَنـد )
آمـوزش ، تـرفـند ، ابـزار
??? : @mobsec_ads
??? : @sudosup_bot
Last updated 3 months, 1 week ago