?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year, 1 month ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 9 months, 1 week ago
?️ معرفی کتاب «مهمان خانه ماتادور» در برنامه آوانوا توسط استاد مسعود فروتن
سهشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۳
https://telewebion.com/episode/0xfe94c9a
? بخش کوتاهی از جلسهی نقد و بررسی سفرنامه «مهمان خانه ماتادور»
? نقد و بررسی کتاب «مهمان خانه ماتادور»
⏰ پنجشنبه ده آبان چهارصد و سه
?️ با حضور منصور ضابطیان
? فیلم کامل این جلسه را میتوانید در یوتیوب ببینید.
? معرفی کتاب «مهمانِ خانهی ماتادور»
?️ غزال بیگی
کیوان ارزاقی در سال ۱۳۵۱ به دنیا آمد و بهدلیل علاقهاش به نویسندگی، با نگارش اولین اثرش با عنوان «سرزمین نوچ» وارد حوزه و بازار کتاب شد.
او پیش از نوشتن این سفرنامه، بهعنوان داستاننویس فعالیت داشت که بهظنّ مخاطبانش ردپایی از مهاجرت و دغدغههای آن در تمام داستانهایش لمس میشد، زیرا بهنظر میرسد باور او بر این است که در ادبیات و سینمای ایران به خوبی به مسئلهی مهاجرت پرداخته نشدهاست.
او که پیش از این تجربهی مهاجرت داشته و به مسافرت و شناخت دنیای جدید در کشورها و شهرهای دیگر بسیار علاقهمند است، این بار به همراه همسرش به اسپانیا سفر میکند و تصمیم میگیرد از تجربههای این سفر کاری و درعینحال تفریحی کتابی در قالب سفرنامه بنویسد. این مهم انجام میشود و کیوان ارزاقی چنان صمیمی و شیوا این سفرنامه را مینویسد که مخاطب هنگام خواندن آن، احساس میکند خود، این سفر را تجربه کرده است.
سفرنامه با یادآوری خاطرات و تاریخ دلهرهآوری آغاز میگردد و سپس وارد موضوعاتی چون دردسرهای ویزا گرفتن و معطلی در سفارت و... میشود.
نویسنده پس از همراه کردن مخاطبان برای لمس و درک مشکلات ویزا و پیمودن این مسیر سخت، بهسرعت بار سفر را در چمدانش میبندد و عازم میشود و به این طریق مخاطب همراه او و همسرش به فرودگاه بزرگ و جذاب استانبول وارد میشود. یکی از چیزهایی که حسوحال خوبی به مخاطب منتقل میکند چرخیدن در آن محیط مفرح و استفاده از وایفای رایگان و البته پرسرعت است.
کیوان ارزاقی بعد از بیان جزئیات آغاز سفرش، مخاطبانش را با خود همسفر اسپانیا، مقصد اصلیاش، میکند. یکی از ویژگیهای مثبت و جالبتوجه سفرنامهنگاری نویسنده این است که اسپانیا را از جنبههای گوناگون تاریخی، جغرافیایی، فرهنگی، تفریحی و... بهطور جامع مورد بررسی قرار میدهد و با لحنی بسیار شیوا و رها از قیدوبندهای آنچنانی آن را چنان برای مخاطبانش به تصویر میکشد که خواننده هنگام خواندن این سفرنامه، خودش را در سفری لذتبخش احساس میکند، به گونهای که ساعتها فکر و روحش در مکان و زمانِ خارج از محیط پیرامونش به گشتوگذار میپردازد. سپس، خواننده بهمدد قلم گیرای نویسنده با خستگیای کاذب به وطن و خانهاش بازمیگردد تا رفع خستگی سفر کند، اما این پایان، سرآغاز ماجراهایی تازه است، زیرا دوباره باید درگیر مراتب اداری سفارت شود، چون شرایط و جو حاکم، نسبتبه روزهای پیش از سفر تغییر کردهاست.
در طول این سفر، کیوان ارزاقی با تبحری قابلتوجه به قیاس شهرهای مادرید و بارسلونا پرداخته که بسیار جذاب و خواندنی است. او زشتیها و زیباییها، نقاطقوت و ضعف، خوبیها و بدیهای تجربهشده در سفرش را به زیبایی به رخ مخاطب میکشد و لحظههایی از این تجربه را با لنز دوربینش ثبت و در صفحاتی از کتابش به یادگار گذاشته است.
این کتاب ارزنده توسط انتشارات کتابسرای تندیس چاپ و در بازار کتاب منتشر شدهاست.
? گزیدهای از متن کتاب:
«مادرید تلفیقی از فرهنگ و تاریخ و تمدن بهجامانده از قرون وسطا و حکمرانی مسلمانان و دوران رنسانس است. مادرید همچون جنتلمنی خوشاندام و خوشپوش است. بعد از دیدن بارسلونا به این نتیجه رسیدم که مادرید همچون موزیسین پنجاهوچندساله، قدبلند، شیک و خوشلباس است که در تابستان شلوار پارچهای کِرم خود را با کفش و کمربند قهوهای سِت میکند و در زمستان پالتوی طوسیاش را با بلوز یقهاسکی سرمهای و شال گردن. مؤدب و خوشبرخورد و مبادی آداب است و در برخورد با یک خانم همیشه رعایت ادب و احترام را میکند، اما بارسلونا همچون پسری سیوپنجساله است که جین زاپدار و تیشرت رنگی میپوشد و کتانی سفید به پا دارد. خوشخوراک است و به هیکل خود میرسد و پارکورکار است. به آدابورسوم و مذهب و خانواده چندان اعتقادی ندارد. اهل کمپینگ است و میتواند زیر آسمان پرستاره در جنگل و کویر کنار دوستانش بخوابد و هرجایی که یک خانم زیبا یا فستفود میبیند، دست و دلش میلرزد!»
? نمایی از دیدگاه عموم مردم اسپانیا در متن کتاب:
«بسیاری از اهالی اسپانیا به دنبال پولدار شدن نیستند. شنیدهام که حتی برخی از آنها از پول و درآمد زیاد میترسند، چون حوصلهی دردسر و دغدغه ندارند و این هنر و مهارت را دارند که خود را با درآمدشان همسو و هماهنگ کنند. اسپانیاییها ضربالمثلی دارند که میگوید «ثروت مال کسی است که از آن لذت میبرد، نه مال کسی که آن را نگه میدارد.» بسیاری از آنها زندگیشان را بر مبنای همین اصل گذاشتهاند و به آن باور قلبی دارند.»
? منبع: نشریه الکترونیکی واژه، مرداد ۱۴۰۳
⛱️ تا پخته شود خامی!
?️ کیوان ارزاقی
من و همسرم سحر هر وقت به منزل جدیدی برای اجارهکردن پا میگذاریم، در همان اولین نگاه یکی از دیوارها را نشان میکنیم تا بتوانیم پس از اسبابکشی و جابهجایی، مدالهای افتخاری را که در زندگی مشترک کسب کردهایم به آن آویزان کنیم. نترسید! چراکه بر روی این دیوار هیچ نشان شجاعت و لیاقت بابت تکتیراندازی در جبهه جنگ یا پاکسازی و بازکردن معبر و میدان مین نیست و هیچ ژنرال عالیرتبهی ارتش و وزیر و صاحبمنصبی این نشانها را به سینهی ما نصب نکرده بلکه این مدالها، بشقابهای گِردِ رنگی و سیاهوسفیدی است که حاصل سفرهای ما به کشورهای مختلف دنیاست که آنها را از مغازههای خنزر پنزر فروشی خریدهایم.
بر روی این بشقابها نقشه یا نماد شهر و کشور مقصد نقاشی شده و معمولاً هر کسی که به منزلمان میآید پای دیوار میایستد و با دیدن بشقابها بهبه و چهچه میکند ولی وقتی چایش را مینوشد و یخش باز میشود و احساس صمیمیت بیشتری میکند، سری میچرخاند و نگاهی به در و دیوار خانه میاندازد و میپرسد: «خونه اجاره است؟ درسته؟» و وقتی با جواب مثبت ما مواجه میشود انگار وظیفه خود میداند که تیر خلاص را شلیک کند و سپس با قیافه حق به جانب بگوید: «بهتر نیست به جای سفر، پولهاتون رو جمع کنید و خونه بخرید تا از اجارهنشینی راحت بشید؟»
به همهی آنهایی که در این تاریخ و جغرافیا زیست میکنند، حق میدهم وقتی با تجربهی گذشته و عینک فعلی به زندگی نگاه میکنند به واسطهی افزایش تورم، شدت تهدید، دامنه تحریم و بیارزشی لحظه به لحظهی ریال نگران حال و آینده باشند و خرید منزل را اصلیترین و مهمترین الویت اقتصادی و سرمایهگذاری هر ایرانی بدانند، اما واقعیت آن است در دنیایی که هیچ چیز مطلق نیست الا مرگ، نمیدانم چرا آدمها توقع دارند ما هم با عینک آنها که هیچ تناسبی با ضعف چشمانمان ندارد به دنیای بیثباتی که در آن به هیچ آدمیزادی تضمینی برای رسیدن به فردا را نداده بنگریم؟!
در سفری که به تایلند داشتم (و در حال نوشتن سفرنامهاش هستم) متوجه شدم چقدر این جمله درست و بجاست که: «بهتر است چیزی را یک بار خودت ببینی تا هزاران بار از زبان دیگران بشنوی!» چراکه دیگران در وصف تایلند، شهرها و آدمهایش برایم چیزهایی را تعریف کرده و گفته بودند که گویا همهی آنها حول یک محور ثابت و یک مکان محدود میچرخید، در صورتی که من مایلم دنیا را از دریچهی نگاه خود کشف کنم، نه خواسته، سلیقه و ذائقهی دیگران، چراکه هر کسی با توجه به ویژگیهای شخصیتی، موقعیت اجتماعی و اقتصادی، نحوه رشد و تربیت، دغدغهها و چالههای ذهنی و خلل و فرج روحی و روانیاش برای ثبت وقایع دوربین را در نقطهای قرار میدهد که شاید آن زاویه، نما و منظره برای بسیاری فاقد جذابیت و لذت باشد.
آلبر کامو، فیلسوف و نویسنده مطرح فرانسوی و برنده جایزه نوبل معتقد است: «رهایی و آزادیِ ما از سفرهایمان معلوم میشود، کسی که داراییاش را برای سفر خرج میکند در واقع در حال ذخیرهکردن آزادی برای روزهای حسرت نخوردن است.» بنظرم نه کامو که بهخاطر بیان دغدغهها و مشکلات جوامع بشری و نوشتن رمان بیگانه و طرح موضوع افسانه سیزیف در دنیا مشهور و معروف است، صددرصد درست میگوید، نه آن رفیق تازه از راهرسیده که وقتی میفهمد الویت ما خرید منزل نیست و سعی داریم تا وقتی جان در بدن و رمق برای سفر داریم، به گشتوگذار دنیا بپردازیم، باید خودش را محق بداند که ما را بر اساس آموزهها و الویتهای زندگی خودش ارشاد، نصیحت و راهنمایی کند.
دلایل بسیار حاکی از آن است سفر حال جسم و روح آدمی را بهتر میکند و از او انسانی شادتر میسازد و منِ وجودیش را توسعه میدهد. ذات و ماهیت سفر سرشار از آموزش، یادگیری، کسب تجربه و قرار گرفتن در موقعیتهای مختلف و متنوع است؛ بنابراین مکان، زمان، تاریخ و جغرافیای سفر چندان مهم نیست. روستایی کوچک، محقر و محروم در جنوب ایران یا پایتختی بزرگ، لوکس و گران در فلان شهر اروپایی هر دو باعث پختهشدن خامی میشود.
هفتهی پیش بعد از آخرین اسبابکشی وقتی وسایل را چیدیم و خانه مرتب شد یکی از دوستان قدیمی با جعبهی شیرینی به خانه آمد. بعد از خوردن چای در حالیکه با دستمال کاغذی خامهی شیرینی ناپلئونی دور لبش را پاک میکرد گفت: «با قیمت سرسامآور اجارهخونه و مشکلات جابهجایی، حتماً دیگه تصمیمی رو که باید چند سال پیش میگرفتید، گرفتید!» من و سحر با لبخند بهم نگاه کردیم و سحر جواب داد: «بله... تصمیم خودمون رو گرفتیم.» چشمان رفیق قدیمی از خوشحالی برق زد و پرسید: «چه عالی... میخواهید کجای تهران خونه بخرید؟» سحر در حالی که به بشقابهای جدید نگاه میکرد گفت: «خیلی وقت بود دوست داشتیم بریم قاره آفریقا. امسال میخوایم بریم کنیا.»
? یادداشت چاپ شده در مجله کرگدن (اسپانیا)
دانلود رایگان شمارهٔ نهم کرگدن اسپانیا ، برای عزیزان مقیم ایران .
مجله برای همگان رایگان است و از شیر مادر حلالتر، اما ایرانیان مقیم خارج با درج آگهی در مجله یا خرید آن یا معرفی در گروهها و کانالهای ایرانی میتوانند به ادامه حیات آن یاری برسانند. با سپاس
کرگدن اسپانیا را میتوانید از این لینک خریداری کنید.
https://rhinomags.gumroad.com/l/no9
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year, 1 month ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 9 months, 1 week ago