خرچنگ، وحشتناک است. ظاهرش را می‌گویم. عرب‌زبان‌ها به این موجود کریه‌المنظر می‌گویند «سرطان». سرطان هم وحشتناک است؛ درست مثل خرچنگ. سرطان را، اصلاً از ابتدا سرطان نامیدند چراکه مثل خرچنگی گرسنه به هر کجا که دستش برسد چنگ می‌اندازد و تصرف می‌کند. دقیقاً همین است که می‌کشد.‌ همین است که بیماران را اسیر می‌کند. همین است که ذره‌ذره عصارهٔ جان بیماران جوان را می‌مکد.

جوان بود. می‌خندید. با من خیلی حرف می‌زد. می‌گفت مهم نیست. قسمت است دیگر. مادرش گریه می‌کرد و او، دلداریش می‌داد. بعد از گرفتن کارشناسی ارشد فهمیده بود که بدنش به‌کلی درگیر است. می‌گفت فهمیدم که این خرچنگ گرسنه‌اش شده و بعد از آن هم از آموخته‌ام تغذیه‌اش کردم. مغزم را تقدیمش کردم. خودش همین جملات را آرام‌آرام با لهجهٔ زیبای یزدی‌اش به زبان می‌آورد. از طول نه، اما راضی بود از عرض زندگی‌اش. می‌گفت همین است که اهمیت دارد؛ باقیش اضافات است.

«مادر جان، پخش شده. این را به چه زبانی بگویم دیگر؟! انگار فرزند خودم است این. فرقی ندارد. اما باور کنید از حیطهٔ علم پزشکی خارج است. باور کنید. مگر اینکه معجزه‌ای باشد. نمی‌شود‌. نمی‌شود که نمی‌شود». نمی‌شد. دکتر جوابش کرد آن مریضِ درگیرِ خرچنگِ سرطان‌شده را. تا وقتی بیماری‌اش محدود به روده‌اش بود، شاید امید درمانی بود. اما وقتی آن خرچنگ گرسنه شود و دیگر غذایی دور و برش نبیند، چنگ می‌اندازد به دوردست‌ها. مثلاً به مغز. خرچنگ وحشی، ذره‌ذره هوشیاری مریض را نابود می‌کند. کما اینکه شد. ذره‌ذره آب شد. آب.

آسانسورِ برگشت خلوت بود. طبقهٔ پنج، شد چهار. چهار، شد سه و ایستاد. دو ماما با یک تخت کوچک به زور خودشان را میان ما جا کردند. سه نوزاد، آرام‌ روی همان تخت کوچک، خوابیده بودند. سه نوزاد سه‌قلو که تازه هم زایمان شده بودند. روی دستبند کاغذیشان، ساعت زایمان مکتوب شده بود؛ همین نیم ساعت پیش. دست خودم نبود. نوزاد شورآفرین است. بوی زندگی می‌دهد. بوی طراوت. ناخودآگاه از دهانم پرید: «ان‌شاءالله صد و بیست ساله شوند». یاد او افتادم. اصلاح کردم و گفتم: «ان‌شاءالله زندگیشان بابرکت باشد. باقی‌ش اضافات است.»

#از_شفاخانه
#این‌گفت‌وسخن‌ها

📹 مجموعهٔ «حافظ، شاعر عشق، زندگی و مدارا»، در طی چند قسمت با زحمات دکتر سعیدرضا مهرپور، و همکاری کانون کتابخوانی شبکهٔ نخبگان ایران، تدوین شد، تا علاقه‌مندان به شعر و ادب فارسی،‌ این امکان را داشته باشند تا بیشتر و بهتر با شخصیت حافظ، احوالات، غزل‌ها و زندگی این غزل‌سرای ایرانی آشنا شوند.

💠به مناسبت روز بزرگداشت حافظ، کانون کتابخوانی، این مجموعه را در قالبی دیگر، به سمع و نظر شما همراهان می‌رساند:

🔺پیش‌نمایش

🔹پیش‌‌گفتار*🔸فصل اول🔹فصل دوم🔸فصل سوم🔹فصل چهارم (بخش اول)🔸فصل چهارم (بخش دوم)🔹فصل چهارم (بخش سوم)🔸فصل چهارم (بخش چهارم)🔹فصل پنجم (بخش اول)🔸فصل پنجم (بخش دوم)🔹فصل ششم (بخش اول)🔸فصل ششم (بخش دوم)🔹فصل ششم (بخش سوم)💬امیدواریم هر قسمت را، عزیزان به چشم یک *کلاس درس ببینند و حاصلِ این تلاش و زحمت مقبول بیفتد.

#حافظ🌱کانــــون کتاب‌خــــوانی: 
| @Book_Kanoon |

چون روز بزرگداشت حافظه.

رفیقم می‌گفت ما اینجا، در مجاز، دنبال زندگی‌ گمشده‌ای می‌گردیم که در حقیقت به دستش نیوردیم. زندگی ازدست‌رفته‌ای در نوشته‌هامون سوسو می‌زنه که همیشه دنبالش بودیم و نرسیدیم. راست می‌گفت. راست می‌گفت.

می‌دونی؟ ما آدما مشکل حرف زدن داریم. یعنی نه خود حرف زدنا. نه. منظورم اینه که توی حرف زدن با هم رودربایستی داریم انگار. چی می‌شه بشینیم خوبی‌های هم رو به هم بگیم؟ آسمون به زمین میاد یا زمین می‌ره آسمون اگه دوتا آدم بشینن جلوی هم و با هم حرف بزنن و از هم تعریف بکنن؟ بخدا که هیچی نمی‌شه. فقط اون آدم‌ها بعد از اون صحبت‌، نگاه قشنگ‌تر، اعتماد‌به‌نفس بالاتر و امید به زندگی بیشتری خواهند داشت. همین.

#شما_گفتید

https://t.me/mim_hazar/14728

مامان پاشو
برای فردا باید میوقوا و چسب بخرم‌

#شما_گفتید

https://t.me/mim_hazar/14626

در ادامه این صحبت که بیمارستان حق دریافت هیچ نوع هزینه غیر از هزینه رسمی و موقع ترخیص نداره
به ما پرستاری ها استادمون گفت حتی اگه بیمار خواست یه پولی رو به عنوان شیرینی یا هدیه موقع ترخیص یا تحت هر عنوان دیگه ای بده شما از لحاظ قانونی اجازه ندارین بگیرین و ممکنه بعدا دردسر بشه براتون
چه برسه به این که بخواد کسی هزینه ای غیر رسمی و خارج از عرف بگیره

من خودم حتی عملی رو دیدم که سه تا استاد بزرگ جراحی یه بیمارستان همزمان بالای سر یه مریض خودشون شخصاً جراحی بکنن.

ایشون خودش رزیدنت سال چهاره.
بله حرف شما هم تا حدی درسته. ولی نه کاملاً. معمولاً اینطوریه که استاد هم توی اتاق عمل هست منتها کارها رو بیشتر رزیدنت انجام می‌ده. اون هم به ترتیب سختی کارها، رزیدنت سال بالاتر. البته این هم تا جاییه که کار بتونه توسط رزیدنت انجام بشه. از یه جایی به بعد که کار اصلی عمل که سخت‌تره، قراره اتفاق بیفته، خود استاد میاد انجام می‌ده.

❗️«نه گندم رِی را می‌خواهم و نه خرمای عراق را»❗️

نه حزب چپ برایم اهمیتی دارد نه حزب راست

نه فردی با نظری مخالف‌ام را احمق و خائن می دانم، نه فردی با نظری موافق‌ام را دانا و عالم

خدای من و دوستان و همکارانم گواه‌اند که نه کسی با عقاید متضادم را طرد می کنم، و نه دلبسته به فرد موافق و همسو با خودم می شوم

نه گندم رِی و منصب و پول این دولت را می خواهم، نه خرمای عراق و میز و صندلی دیگری را

نه این را خائن و بی‌دین می دانم، نه آن را حکیم و قدّیس

فقط می دانم که رویکرد حکمرانی جناب پزشکیان، به ضرر همه کشور است.

«برویم ببینیم چه می شود» و «ببینیم کارشناسان چه می‌گویند» و «نمی‌دانم» ها روشی غلط در مدیریت و حکمرانی است.

بهترین شیوه، بررسی کردن و مشورت و تحلیل تاحد مقدور پیش از قبول مسئولیت، و تدبیر کردن های درلحظه، حین مسئولیت است. و نه کلی‌گویی و موکول کردن بررسی به بعد و محول کردن تصمیم گیری به کمیته های بی در و پیکر (مطالعه بیشتر)

بهترین شیوه، تصمیم گیری مبتنی بر اصول (First principle) است و نه بر اساس شواهد (Evidence based) چرا که شواهد متناقض، دیرنما و متنوع التفسیر هستند. خصوصا در مسائل پیچیده. (مطالعه بیشتر)

بهترین شیوه، استقلال نسبی در برند و تشکل خود است و نه وابستگی تام به تشکل و برند سایرین. چرا که کسی که از خود هیچ پشتوانه ای ندارد و صرفا با پول و حمایت سایرین موفق می شود، پس از انتخاب شدن استقلال تصمیم گیری نخواهد داشت و باید بدهی‌اش را تسویه کند.

خدای من گواه است نه جناب جلیلی را بی عیب و تضمین شده می دانم، و نه جناب پزشکیان را منشأ همه مفاسد و شر مطلق.

اما اطمینان دارم روش حکمرانی جناب پزشکیان نادرست و به ضرر کشور خواهد بود. آن هم در کشوری پر از سودجویان و طمع‌کاران و افراد بی کفایت.

دورادور می‌شناسم اساتید و متخصصان و جوانانی که از طیف های مختلف به کار گرفته شده اند را. اعتقاد به درستی همه آنچه بدان رسیده اند ندارم اما آن را معتبر و حداقل قابل تامل می دانم.

بر این اساس، و با علم به نگرانی‌های حول جناب جلیلی، و البته به دور از قضاوت بر اساس اوهام و حواشی های صد‌ من یک غاز

به سعید جلیلی رای خواهم داد.

چه موافق باشید، چه مخالف، چه بمانید و چه لیو دهید، دوستتان دارم و محترم هستید برایم. ان شائ الله موفق باشید?

محمدرضا گنج دانش

? @mofidot