?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 7 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 9 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 months, 2 weeks ago
ما شب چراغ نبودیم، ما در شب باختیم.
بانو !
مرا دریاب
به خانه ببر
گلی را فراموش کردهام
که بر چهرهام نمی تابید
زخمهای من دهان گشودهاند
همهی روزگار پر از اندوه بود
بانو مرا
قطره قطره دریاب
در این خانه
جای سخن نیست
زبان بستم
عمری گذشت
مرا از این خانه
به باغ ببر
سرنوشت من
به بدگمانی
به خوناب دل
خاموشی لب
اشکهای من بسته
بر صورت من است
هیچکس یورش دل را
در خانه ندید
بانو
من به خانه آمدم
و دیدم
که عشق چگونه فرو میریزد
و قلب در اوج رها میشود
و بر کف باغچه میریزد
بانو مرا دریاب
ما شب چراغ نبودیم
ما در شب باختیم
#احمدرضا_احمدی
سال ۸۸ زمانی که در انفرادی ۲-الف اطلاعات سپاه بودم این شعر احمدرضا احمدی را مدام تکرار میکردم، شعری که آن روزها همدم من بود و شرایط را برایم قابل تحمل میکرد. یاد و خاطر احمدرضا احمدی گرامی باد.
#حسین_رونقی
@sayevarahianshearemrooz
مرا نکاوید
مرا بکارید !
من اکنون بذری درستکار گشتهام
مرا بر الوارهای نور ببندید
از انگشتانم برای کودکان مداد رنگی بسازید
گوشهایم را بگذارید
تا در میان گلبرگهای صدا پاسداری کنند
چشمانم را گلمیخ کنید
و بر هر دیواری
که در انتظار یادگاری کودکیست بیاویزید
در سینهام بذر مهر بپاشید
تا کودکان خسته از الفبا
در مرغزارهایم بازی کنند
مرا نکاوید
واژه بودم
زنجیر کلمات گشتم
سخنی نوشتم که دیگران
با آرامش بخوانند
من اکنون بذری درستکار گشتهام
مرا بکارید
در زمینی استوار جایم دهید
نه در جنگلی که زیر سایهی درختان
معیوب باشم !
جای من در کنار پنجرههاست...
وقتی شعر مینویسی
آرزو داری
روی زمین یخزدهی ناهموار بمیری
حتی اگر کسی شاهد مرگ تو نباشد
سالها در شعر و سکوت آزمودهای
باید چراغی را در شعر روشن کنی
و در روشنایی چراغ
در کنار شعر جان بدهی
مهم نیست
در هنگام جان دادن
صبح باشد
شب باشد
زمستان باشد
پاییز باشد
بهار باشد
هنگام جان دادن
تو نظم فصلها را به هم میریزی
#احمدرضا_احمدی به ابدیت پیوست
یادش گرامی
تسلیت به کلمه
شعر
و عطر شمعدانیها
«من تو را بر شانههایم میکشم
یا تو میخوانی به گیسویت مرا؟»
•خوب شد
با صدای #سهراب_پورناظری
میبوسمت یک روز در میدان آزادی
می بوسمت وقتی که تهران دست ما افتاد
میبوسمت وقتی صدای تیرها خوابید
می بوسمت وقتی سلاح از دست ها افتاد...
میبوسمت پای تمام چوبه های دار
وقتی کبوتر روی آنها آشیان دارد
وقتی قفس تابوت مرغ عشق دیگر نیست
وقتی که او هم بال و پر در اسمان دارد
میبوسمت پشت در سلول ها وقتی
بوی شکنجه از در زندان نمی آید
وقتی که زخمی روی تن هامان نمیخندد
وقتی که از چشمانمان باران نمی آید
می بوسمت وقتی پلیس ضد شورش هم
یکرنگ با مردم سرود صلح می خواند
وقتی که نان عده ای اعدام گندم نیست
در مزرعه،گندم سرود صلح می خواند
میبوسمت وقتی جهان از شعر لبریز است
وقتی که زندانی به جز آغوش گرمت نیست
تهران بدون تو چه معنی میدهد بانو!!
انگار تهرانی به جز آغوش گرمت نیست...
من آرزوهای خودم را با تو میبینم
وقتی کنارم در خیابان راه می آیی
وقتی که شال سبز تو در باد می رقصد
یک روز می بوسم تو را بانوی رویایی...
آغوش تو بوی بهاری سبز را دارد
تو دختری از جنس باران های خردادی
میبوسمت می بوسمت می بوسمت ای عشق!
میبوسمت یک روز در میدان آزادی
هنگام
سراینده: #نیما_یوشیج
آهنگساز: #حسین_علیزاده
آواز: گروه همآوایان
آلبوم: باده تویی
سال ۱۳۹۲
همچو بوتیمارِ مجروحی
نشسته بر لبِ دریاچهی شب
میخورَد اندوه
شامگاه
اندیشناک و خسته و مغموم.
کاجهای پیر تاریکند و در اندیشهی تاریک.
من غمین و خسته و اندیشناکم چون غروبِ شوم.
من چنان
چون کاجهای پیر
تاریکم که پنداری
دیرگاهی هست
تا خورشید
بر جانم نتابیدهست.
میکشم بینقشه
در غمخانهی خود
پای
میکشم بیوقفه
بر پیشانیِ خود
دست...
ای پیمبرهای سرگردانِ نیکی!
ای پیمبرهای
بیتکفیرِ
بیزنجیرِ
بیشمشیر!
در گذرگاهی چنین از عافیت مهجور،
بیکتابی اندر آن از دوزخی سوزان حکایتهای رعبانگیز،
پرچمِ محزونِتان را
سخت
دور میبینم که باد افتاده باشد روزی اندر سینهی مغرور!
زهرِ رنج از ناتوانیهای معصومانهتان در دل،
همچو بوتیمار
بر لبِ دریاچهی شب میخورم اندوه.
آنچنان چون کاجِ پیری پُرغبارم من، که گویی دیرگاهی رفته کز ابری
نمنمی باران نباریدهست.
میکشم
بینقشه
در غمخانهی خود پای...
میکشم
بیوقفه
بر پیشانیِ خود دست...
آنچنان در خودم_ دراین زندان_گاه زنجیر میشوم بانو،
که برای شما نه، حتی خود، دست وپاگیر میشوم بانو
گرچه جوگندمی ست موهایم، شغلم ای خوب آسیابان نیست
دارم از دست میروم، دارم کم کمک پیر می شوم بانو
چون نسیمی که می رود باقهر، رفته ای و هنوز با هر باد
در بهم میخورد و من با خود سخت درگیر میشوم بانو
سفره ای باز کرده ام از خویش، آن قدر خورده ام خودم را که
دارم احساس میکنم کم کم، از خودم سیر می شوم بانو
1381
در فضاهای سترون و تُهی
بسا خورشیدها میگردند
به همهی آن چیزها
که تاریکیست
با روشنی خویش سخن میگویند
در برابر من سکوت میکنند.
آه، این است دشمنیِ روشنی
با روشنگر؛
او بیرحمانه
مدارش را میچرخد،
ناراست، از صمیم قلب برابر روشنگر سرد،
برابر خورشید
چنین ره میسپارد هر خورشیدی.
به کردار توفان، خورشیدها
مدار خویش را میپروازند،
این است چرخششان!
آنان پیروِ ارادهی سنگدلانهی خویشند
این است سردیشان!
#فریدریش_نیچه
ترجمه علی عبداللهی
اکنون میان دو هیچ
@sayevarahianshearemrooz
به مناسبت سالروز تولد #مجیدرضا_رهنورد
در میان گونه گونه مرگ ها
تلخ تر مرگی ست، مرگ برگ ها
زان که در هنگامهی اوج و هبوط
تلخی مرگست با شرم سقوط
وز دگرسو٬ خوشترین مرگ جهان٬
-زانچه بینی٬ آشکارا و نهان-
رو به بالا و ز پستیها رها
خوشترین مرگیست، مرگ شعله ها ...
دکتر #محمدرضا_شفیعیکدکنی
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 7 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 9 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 months, 2 weeks ago