𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 3 days, 2 hours ago
دریا خانم دست به قلم شده🥹🫠❤️
•••
× کجایی؟بیمارستانی؟
+اره همین الان رسیدم
× مجید بس نمیکنی؟ یه ماهه هر روز اونجایی
+حامد قبلا راجبش حرف زدیم.. تا وقتی بهاره به هوش بیاد هر روز تا شب پیشش میمونم
× باشه ما که حریف تو نمیشیم اگه حالش بهتر شده بود خبر بده
+باشه خبر میدم .. من برم دیگه مامان بهاره از دیشب بیمارستان بوده برم بفرستمش خونه گناه داره بنده خدا
× باشه برو
به سمت اتاق خصوصی که برای بهاره بود رفت
در زد و با صدای بفرمایید مامان بهاره در رو باز کرد
+سلام
× سلام پسرم باز زحمت کشیدی
+زحمتی نیست وقتی خودم هستم خیالم راحت تره
شما برید خونه معلومه دیشب رو نخوابیدید .. من میمونم تا بابک بیاد
× مرسی مجید جان
بعد رفتن مادر بهاره کنار تخت بهاره نشست و دستشو گرفت
+بهاره .. بهاری
کاش زودتر چشماتو باز کنی
دلم برات خیلی تنگه .. واسه صدات .. واسه چشمات
دختر ما همه منتظر توییم
اخه چقدر نامردی .. حال مارو نمیبینی دختر
یه ماهه هممون منتظریم
مگه نمیخواستی ببخشمت .. بخشیدمت دیگه
به زور بغض تو گلوشو قورت داد و پیشونیشو به دست بهاره تکیه داد
نفهمید در عرض چند ثانیه چیشد دستگاهایی که به بهاره وصل بودن یه خط صاف شد و صدای بلندی ایجاد کرد
نفهمید دکترا چجوری از اتاقش بیرونش کردن
نمیفهمید این قلبش برای چی انقدر تند زد
فقط ترس از دست دادن بهاره بود که توی کل وجودش ریشه زد
•••
+بهاره من حاضرم .. امید هم حاضر کردم فقط گشنشه فکر کنم
-الان میام… شیرشو درست کردم کنار یخچال گذاشتم بده بهش
+باشه
-خب چطور شدم؟
+عالی شدی ..بریم؟.. ترلان صدبار زنگ زد که کجا موندید
-بریم بریم که ترلان الان از استرس سکته میکنه این تولدشه انقدر اینطوری استرس داره
بخواد عروسی کنه فکر کنم صدبار سکته کنه
•••
بعد دقایقی که واسه مجید و بابک و ترلان اندازه یک عمر گذشت دکتر بیرون اومد
× چیشد اقای دکتر ؟خواهرم حالش خوبه نه؟
× متاسفانه خواهرتون تو کما رفتن.. سطح هوشیاری پایینی هم دارن .. باید صبر کنید
× من چجوری به مامانم بگم دخترت تو کما رفته
نمیتونست تو بیمارستان بمونه ترلان و بابک رو تنها گذاشت و خودش به محوطه بیمارستان رفت
روی پله ها نشست و گوشیشو روشن کرد
الان فقط دیدن عکسای دوتایشون میتونست ارومش کنه
با روشن شدن گوشی کلی میس کال و نوتیفیکیشن براش اومد
میس کال مال حامد و مادرش بود
بین نوتیفکیشن ها چشمش به پیامی خورد که بهاره براش تو واتساپ فرستاده بود
روی پیام زد
یه ویس چند دقیقه ای بود که ساعت هشت براش فرستاده بود
روی ویس زد
“سلام مجید
نمیخواستم بدون توضیح برم میخواستم وقتی دیدمت اینارو بگم ولی نشد
تو حق داری
خیلی هم حق داری .. شاید حرفام برات قانع کننده نباشه
شاید بیشتر ازم ناراحت شی
من ترسیدم .. من از اینکه تورو زیاد دوست داشتم ترسیدم
من نمیگم قبل از تو هیچ کس رو دوست نداشتم یا کسی تو زندگیو نبوده
ولی منی که واسه بی خبری از هیچکس دلشوره نمیگرفتم واسه تو میگرفتم
یواش یواش فهمیدم حسایی که کنار تو دارم با حسایی که کنار بقیه دارم فرق میکنه
هر روز بیشتر حسای خوبی رو تجربه میکردم
ترسیدم
منِ بهاره افشاری از عاشق کسی شدن ترسیدم
واسه همین رفتم
اما هرچی بیشتر از نبودنِ تو کنارم گذشت دلم بیشتر برات تنگ شد
روزای اول سخت میگذشت اینکه نبودی کنارم
نداشتنت سخت بود
سخت که نه یه چیز افتضاح بود
شبا ب زور صبح میشد بعضی شبا چندشب طول میکشید تا صبح بشه، بعضی شبام صبح نمیشد.
تا چند ماه اول همه چی تو زندگیم نبود تورو به رخم میکشید
همزمان از بچه ها شنیده بودم که توام حال خوبی نداری
نمیتونستم بیشتر از این خود خواه باشم
همون موقع بود که بهت گفتم بیا مثل قدیما فقط دوست باشیم
من نمیخواستم غرورت رو نشونه بگیرم
من فقط فکر میکردم شاید با بی خبری هم حال تو بهتر شه هم خودم اما نشد نه حال تو خوب شد نه حال من
یکسال گذشت، به خودم اومدم دیدم یه ساله تو همه جا دارم دنبال تو میگردم انگاری واقعا بدون تو نمیشد
سعی کردم زندگی کنم ولی چه زندگی کردنی؟
شب و روز من شده بود طراحی واسه اون فشن شو ها بدون تو
همیشه میترسیدم اون قدری عاشق کسی بشم که بدون اون نتونم زندگی کنم همین هم شد
من بدون تو نتونستم زندگی کنم
این همه حرف زدم که بهت بگم نبودت تو زندگیم من و هم از پا دراورد
منو ببخش مجید
نمیدونم شاید یک روز تصمیم گرفتی منو ببخشی
شاید همه چیز رو درست کردیم
شاید وقتی به چشمای هم خیره شدیم مثل قبلا همو ببوسیم
شاید قلبت بامن اشتی کرد
شاید یک روز دوباره حست برگشت و حرفامونو از چشمای هم خوندیم
نمیدونم، شاید یک روز همو دوباره دوست داشتیم
شاید همه چیز رو قشنگ تر از قبل ساختیم
شاید هم هیچوقت هیچی مثل قبل نشه
دوست دارم “
•••
های❤️
من
کی اینجاس با نیو پارت؟
امشب نیستم :(((( ببخشید
#پیام_ناشناس
نیلا جوون پارت جدید رو میخواااام 😩
معتاد شدم بهش
مسئولینپاسخگو باشن
از کرم بعیده این لو لِوِل بازیا
🫠🫠🫠
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 3 days, 2 hours ago