پیچَک?

Description
پیچک . [ چ َ ] پیچ کوچک || داردوست . کتوس مهربانک . ?
@Finee_Art / @PichMovie

:
http://t.me/HidenChat_Bot?start=1358196329
Advertising
Tags
We recommend to visit

کانال رسمی پیج کافه شعر

Last updated 2 days, 1 hour ago

Last updated 2 months, 1 week ago

اچھے اشعار کا مطالعہ کیا جائے تو وہ انسان کو بھلائی کے راستے پر لگاتے ہیں لیکن اس کے برعکس اگر لغویہ،محبتوں،محض ذکرِ بُتاں اور تذکرۂ شراب و کباب والے اشعار ہوں تو وہ انسان کو تباہی تک لے جاتے ہیں۔ اردو،عربی،فارسی،پشتو،سندھی اشعار کیلئے چینل سے منسلک ہوں ـ

Last updated 1 week ago

2 months, 4 weeks ago

« علف‌ها ریزش رویا را در چشمانم شنیدند :
میان دودست تمنایم روییدی ، در من تراویدی
آهنگ تاریک اندامت را شنیدم :
نه صدایم و نه روشنی
طنین تنهایی تو هستم ، طنین تاریکی تو »

- طنین ، سهراب سپهری

3 months ago
3 months ago

اینجا جان می‌گیرم و جان‌کندن هایم را فراموش می‌کنم .
گویی فقط توانایی قدم زدن را دارم . فقط راه بروم ، پرسه بزنم و خاطره بسازم و نفس بکشم در این دقایق که بوی دارچین می‌دهند .
فقط نگاه کنم و نگاه کنم و نگاه کنم .
نگاه کنم به تو ، به چنارها که آبی آسمان را پوشاندند و به سنگ‌فرش ها .
نگاه کنم به تمامی خاطراتم میان این خیابان‌ها .
نگاه کنم به دستهایم که دیگر برایم غریب نیستند .
تا نهایت راه برویم و راه برویم و تهران هم تمام شود .
آنقدر راه برویم که زمان هم متوقفمان نکند . که دیگر به ساعتت نگاه نکنم و اسیر زمان نشوم .
که فراموش کنم کجا بودیم و کجا می‌رویم .
- ۲۷ مردادماه ۰۳

3 months ago

-Ph by me

3 months, 2 weeks ago

نمی‌دونم آخرش رسیده یا نه...
ولی به قول فرهاد که به گلی می‌گفت ، می‌ارزید
منم میگم..
عزیز من ، ارزشش رو داشت . ارزشش رو داشتی .

5 months, 3 weeks ago

من فقط کلمات را از خانه و شهر خودم شنیدم و در گیاهان خانگی شست‌و‌شو دادم، صیقل دادم، دلم می‌خواست کلمات من هوا را ارغوانی کنند، حرکت قطارها را به‌هم ریزند. زمین خانهٔ من این‌بار با مفهوم من که فقط نامی در یک شناسنامه‌ست بچرخد. پس مرا ببخشید، مرا صدا کنید..

(احمدرضا احمدی؛ در گفت‌وگو با منوچهر آتشی)

6 months ago

با پیچک‌ها سخن می‌گفتم...
آن‌ها می‌دانستند این تپش‌های پرشور ، از آنِ کیست
می‌دانستند آن دقیقه‌های سبز از چه کسی اوج می‌گرفت
می‌دانستند چشم‌های من ، خیره به چیست
می‌دانستند صدای قلبم چگونه آرام می‌گیرد
فقط آن‌ها می‌دانستند و تو ... تو هیچ نمی‌دانستی .

6 months ago

« او بر تمام این‌همه می‌لغزید... و قلب بی‌نهایت او اوج می‌گرفت
گویی که حس سبز درختان بود
و چشم‌هایش تا ابدیت ادامه داشت »
-دیدار در شب، فروغ

8 months ago

همیشه هراسم آن بود که صبح از خواب بیدار شوم ، با هراس به من بگویند : « فقط تو خواب بودی . بهار آمد و رفت! »
- احمدرضا احمدی

We recommend to visit

کانال رسمی پیج کافه شعر

Last updated 2 days, 1 hour ago

Last updated 2 months, 1 week ago

اچھے اشعار کا مطالعہ کیا جائے تو وہ انسان کو بھلائی کے راستے پر لگاتے ہیں لیکن اس کے برعکس اگر لغویہ،محبتوں،محض ذکرِ بُتاں اور تذکرۂ شراب و کباب والے اشعار ہوں تو وہ انسان کو تباہی تک لے جاتے ہیں۔ اردو،عربی،فارسی،پشتو،سندھی اشعار کیلئے چینل سے منسلک ہوں ـ

Last updated 1 week ago