چراغِ روشن

Description
دانش اندر دل چراغ روشن است
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 8 months, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 11 months, 1 week ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 7 months, 1 week ago

10 months ago
حافظ اخلاق درس نمی‌دهد ولی تفکرات …

حافظ اخلاق درس نمی‌دهد ولی تفکرات  فلسفی و نکته‌های اخلاقی و اجتماعی در طی غزلیات او زیاد دیده می‌شود که ادارک نافذ و غور وی را در سرائر زندگی نشان می‌دهد و مهم این است که در اخلاق قیافۀ واعظ یا معلم اخلاق به خود نمی‌گیرد، رفیق مُجرّب و خیرخواه شخص می‌شود به تخفیف آلام ما می‏‌کوشد. پرستار رئوف و کریمی است که با دست مهربان جراحت ما را می‎شوید و بر آن مرهم می‌گذارد و بی‌حسّی موضعی و موقّتی فراهم و می‌کوشد که ما کمتر رنج ببریم؛ زیرا به نظر او اکنون که در این خاکدان، رنج غیر قابل اجتناب و اصلِِ زندگانی بر ناملایمات گذاشته شده است، پس هرچه کمتر رنج ببریم و موقتاً هم شده آرام بگیریم و به شکل حادّی آنرا احساس نکنیم، بهتر است:

بنوش بادۀ صافی به نالۀ دف و چنگ
که بسته‌اند بر ابریشمِ طرب دل شاد

نقد عمرت ببرد غصّۀ دنیا به گزاف
گر شب و روز در این قصّۀ مشکل باشی

چه اگر این کار را نکنیم عمق پرتگاه حرمان را بهتر می‌بینیم. پرتگاهی که سرکشی آرزو‌ها آنرا عمیق‌تر و هراس‌انگیزتر کرده است:

گُل به جوش آمد و از می نزدیمش آبی
لاجرم از غم حرمان و امل در جوشیم

پس باید به داروی آسایش‌بخش غفلت دست زد! به آنچه داریم بیندیشیم، با تلقین خود را راضی کنیم و خیلی در آنچه نداریم فکر نکنیم:

حافظ دگر چه می‌طلبی از نعیم دهر
می میخوری و طرّۀ دلدار می‌کشی

زیادتی مطلب کار بر خود آسان کن
صراحی میِ لعل و بتی چو ماهت بس.

سرِّ سعادت، رضایت نفس و آرامش خاطر است و این حاصل نمی‏شود مگر اینکه انسان به آنچه دارد و به امکانات خویش توجّه داشته باشد و به این فکر کند که هزارها انسان دیگر بر این سطح خاکدان فاقد داشته‌های وی هستند. اگر کسانی از حیثی بیش از ما وسائل زندگانی دارند از جهت دیگر در تلاش و زحمتند:

سلطان و فکر لشکر سودای تاج و گنج
درویش و امن خاطر و کُنجِ قلندری

وصال دوست گرت دست می‌دهد یکدم
برو که هرچه مرادست در جهان داری

وانگهی مگر ما که از ظلمات بیکران نیستی برای یک لحظه بیرون آمده‌ایم، چقدر در دنیا خواهیم ماند؟ مگر اقیانوس خاموش و تاریک عدم ما را از شش سو احاطه نکرده است؟ این فرصت ناچیز و قابل تمسخر چرا صرف ِحسرت شود؟ چرا بیهوده به پرتگاه محرومیت نگاه کنیم تا دچار دوار سر شویم؟

غم دنیای دنی چند خوری؟ باده بخور
حیف باشد دلِ دانا که مشوّس باشد.

هنگامی که حافظ در این میدان قدم می‌نهد خیام زنده می‌شود ولی نه خیامی که از بی‌دماغی یک رباعی هموم‌انگیز گفته شما را رها کند؛ نه، خیامی صریح‌تر و روشن‌تر که از بیان دریغ نداشته و می‌خواهد شما را آرام و متقاعد سازد.

چون می از خم به سبو رفت و گُل افکند نقاب
فرصت عیش نگهدار و بزن جامی چند.

منبع:
نقشی از حافظ/ علی دشتی زیر نظر دکتر مهدی ماحوزی . ـ تهران: اساطیر، 1364 / ص: 150 ـ 147

https://t.me/Naglemaani

10 months, 3 weeks ago

با یاد کارگران مظلوم طبس

پدرم را خدا بیامرزد
مردِ سنگ و زغال و آهن بود
سال‌های دراز عمرش را
کارگر بود اهل معدن بود

از میان زغال‌ها در کوه
عصرها روسفید بر می‌گشت
سربلند از نبرد با صخره
او که خود قله‌ای فروتن بود

پا به پای زغال ها می‌سوخت
سرخ می شد، دوباره کُک می‌شد
کوره‌ای بود شعله‌ور در خود
کوره‌ای که همیشه روشن بود

بارهایی که نانش آجر شد
از زمین و زمان گلایه نکرد
دردهایش، یکی دوتا که نبود!
دردهایش هزار خرمن بود

از دل کوه های پابرجا
از درون مخوف تونل‌ها
هفت خوان را گذشت و نان آورد
پدرم که خودش تهمتن بود

پدرم مثل واگنی خسته
از سرازیر ریل خارج شد
بی خبر رفت او که چندی بود
در هوای غریب رفتن بود

مردِ دشت و پرنده و باران
مردِ آوازهای کوهستان
پدرم را خدا بیامرزد
کارگر بود، اهل معدن بود

موسی عصمتی.

https://t.me/Naglemaani

10 months, 4 weeks ago

سابقه تقلّب در مواد غذایی

روزی آقای دکتر راجی، وزیر بهداری وقت، به سالی پیش از این در مجلس سنا نطقی ایراد کرد و قریب شصت گونه از تقلّب‌هایی را که در موّاد غذایی رواج دارد برشمرد. در ضمن آنها یکی تقلّبی بود که در زعفران صورت می‌گرفت و آن چنان بود که گوشت گاو را ریشه‌ریشه کرده بخشکانند و رنگ کرده داخل زعفران سازند و زعفران را بدین ترتیب مغشوش کنند.
روزی در هنگام مطالعهٔ دیوان افضل‌الدین خاقانی شروانی شاعری که به‌سال ۵۸۲ یا ۵۹۲ درگذشته است بدین بیت برخوردم:
هرجا که محرمیست خسی هم حریف اوست
آری ز گوشت گاو بُوَد بار زعفران

دیوان خاقانی ، چاپ دکتر سجّادی، صفحهٔ ۳۱۳
https://t.me/Naglemaani

1 year, 1 month ago
1 year, 1 month ago

ملال
.

.
در کنارِ جوی
من نشسته
آب در رفتار
در تمام هفته
خسته
انتظار جمعه را دارم
در تمام جمعه
باز از فرط تنهایی
انتظار شنبه است و کار
من نشسته
آب در رفتار
_____
م. سرشک
مجموعهء از زبان برگ .

https://t.me/Naglemaani

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 8 months, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 11 months, 1 week ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 7 months, 1 week ago