کاش یک عروس دریایی در اعماق اقیانوس بودم، بدون قلب و مغز و این تحقیقات جدید هم که می‌گفت از تجربیات گذشته هم درس میگیرن.

لباس خریدن اینقدر برام جالب و مفرح و خوشاینده که هر بار انگار تازه با یک تفریح یا فعالیت خوشحال کننده آشنا شدم، پولدار که شدم می‌خوام یک طوری روزانه لباس بخرم که هیچ کمدی در دنیا جای لباس‌هام رو نداشته باشه.

من فقط میخوام یکی بهم بگه چیکار کنم. در خیلی موارد. واقعا گم شده‌م و راه خروج از اینجا رو پیدا نمیکنم.

دلم خیلی چیزا میخواد، ‏ولی هیچی منو نمیخواد.

حیاط و باغچه‌ی بزرگ می‌خوام که زودتر گل و گیاه و درخت‌های مورد علاقه‌م رو بکارم تا زود رشد کنن و اواخر زمستون نرگس هلندی‌ها و بهار و تابستون گل‌های پیچ گلیسین که کل دیوار رو فرا گرفتن به وجد بیارنم.

دلم بغل بی چون و چرا و امن و گرم و نرم و طولانی میخواد.

همه غذاها بی‌مزه‌ن، آهنگا گوش‌خراشن، فیلم و سریالا حوصله سربرن، آدما مزخرفن، فحشا حق مطلبو ادا نمیکنن، خونه دلگیره، بیرون زیادی شلوغه، زمان متوقف شده و کارا به شدت سخت و طاقت‌فرسان. دیگه با هیچی حال نمیکنم.

از نظر روحی یه اتاق نیمه تاریک صدای بارون و نور شومینه شمع های معطر لباس های گشاد رخت خواب نرم و خنک صدای آشنا صحبت های صمیمی آغشته به محبت و نوازش می‌خوام