?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 8 months, 3 weeks ago
مکاشفات ، یادداشت ششم
.
دیشب ، شب ۱۵ ربیع الاول ۱۳۵۳ هـ . ق خواب دیدم
.
که نزد طبیب آمدم و او با تزریق در لب مداوا می کرد. پس از تزریق ، حالت ضعف و سستی بر من عارض شد
.
وقتی بیدار شدم این تعبیر به ذهنم آمد که برای من حالت سکر به وجود می آید
.
و چون به این تعبیر مطمئن نبودم قرآن را برداشتم و سوره ها و آیات را به عدد روزهای ماه شمردم آیه ۱۵ سوره ۱۵
.
این آیه بود : « لَقالُوا إنَّما سُکرَت أبصارُنا بَل نَحنُ قَومٌ مَسحُورُون »
.
پس بدان مطمئن شدم و در آن روز ، قریب ۳ ساعت به صورت ممتد حالتی مانند بهت و محو بر من عارض شد
.
والحمد الله اولاً و آخرا ً . محمد جواد .
.
@ansari_e_hamedani
.
http://instagram.com/ansari_e_hamedani
مکاشفات، یادداشت پنجم
.
شب جمعه ۲۱ ذی الحجه ۱۳۵۲ هـ . ق در حالی که در مسجد جمکران بودیم
.
دیدم که مادرم دو تسبیح از تربت شریف که بسیار زیبا و خوش نقش بودند به من داد که ریسمانش هم بسیار زیبا و به رنگ بنفش بود
.
این قضیه مرا خوشحال کرد و هنگامی که از خواب بیدار شدم ، چون در بعضی از خصوصیات آن از قبیل دو تا بودن و غیر آن متحیر بودم
.
تعبیر خواب را از قرآن استخراج کردم
.
برای تعبیر آن ، سوره های قرآن را به عدد روز های ماه شمردم و به سوره انبیاء رسیدم
.
و به همان تعداد آیه های آن را شمردم و به آیه « یسَبَّحون اللَّیل وَ النَّهار ....» در تعبیر رسیدم
.
که مانند وحی منزَل بود ، همچنان که این کیفیت در روایت وارد شده است و در آخر روایت آمده است که آن مانند وحی منزَل است
.
و دانستم که تعبیر خوابم این است که خداوند ان شاء الله مرا توفیق می دهد که شبانه روز به ذکر او مشغول باشم
.
و الحمدلله اولاً و آخراً و ظاهراً و باطناً
.
و حدود ۳ ماه قبل از آن در هنگامی که وارد رختخواب شده بودم و پیش از آنکه به خواب بروم
.
دیده بودم که وارد دری شدم و آن را باز کردم و از آن به باغهایی وارد شدم پر از درخت و با صفا و طراوت که به غایت وسیع بودند و بی شک این حالت در بیداری بود
.
و از آن به توفیق الهی پی بردم که خداوند هم آن را بر من ارزانی فرمود و حدسم را تصدیق نمود
.
و له الحمد و الشکر بعدد آلائه و نعمائه.
.
@ansari_e_hamedani
.
http://instagram.com/ansari_e_hamedani
مکاشفات، یادداشت چهارم
.
دیشب در خواب عبدالمحمد را دیدم که در زمان حیاتش وکیل بود
.
به من سلام کرد ، انگشتش را گرفتم ، از این کار خیلی ترسان شد به حدی که با ناخن هایش دستم را محکم فشرد و او را رها کردم
.
بعد چیزهایی از او پرسیدم . از پاسخ دادن به شدت ابا می کرد
.
غم و اندوه را از چهره اش دریافتم و به او قول دادم که برایش دعا کنم و پرسیدم
.
آیا دعای من برای تو نفعی دارد؟ .
گفت : بسیار زیاد
.
آن گاه بعد از رها کردن ، از او سوال کردم و اصرار نمودم که بعد از این کار ، جوابم را بدهد
.
پرسیدم : آیا خدا مرا به مقام فنا و معرفت می رساند؟ .
گفت : هزاران بار و مرا برای این امر به تضرع و گریه توصیه کرد
.
سپس از زمان فنا پرسیدم . گفت: بعد از 14 سال و امکان آن هست که با دعا و گریه و التماس تغییر کند
.
سپس از حال .... پرسیدم و اینکه آیا صالح می شود یا نه؟ .
گفت : بله ، در نهایت صلاح .- خداوند عاقبت کارهای ما را به خیر کند –و دیدم که عبدالمحمد بر حال خود می گرید
.
از سبب آن پرسیدم ،گفت : به خاطر کمی بهره و نصیب
.
و این شب جمعه ۲۸ ذی القعده سال ۱۳۵۲ هجری قمری دو ساعت قبل از طلوع آفتاب بود .
.
@ansari_e_hamedani
.
http://instagram.com/ansari_e_hamedani
مکاشفات، یادداشت سوم
.
سی و پنج روز قبل از آن تاریخ در خواب دیدم که وارد چشمه ای پر از آب زلال شدم که سی و پنج پله زیرِ زمین بود
.
وقتی به آن رسیدم ، واردش شدم و در آب غسل نمودم و سه مرتبه در آن فرو رفتم و خداوند متعال شب گذشته مرا بر شب زنده داری موفق نمود
.
و چون از بستر برخواستم ، یک ساعت و نیم به طلوع فجر مانده بود
.
و هنگامی که مشغول نماز شده ، در رکعت اول وارد شدم دیدم که خانه منوّر و روشن شده است به گونه ای که با آن نور تاریکی نماند و هر چه را که در خانه بود ، مانند روز روشن می دیدم
.
از این حالت مرا دهشت گرفت و این روشنی برای لحظه ای بیشتر نماند و از دیده پنهان شد و آن شب به جهت آشکار نبودن ماه در آن ساعت ، ظلمانی بود و الحمد الله و له الشکر و منه الفضل و الزیاده
.
در ۶ جمادی الاول ۱۳۵۱ محمد جواد .
.
@ansari_e_hamedani
.
http://instagram.com/ansari_e_hamedani
مکاشفات، یادداشت دوم
.
رخداد این ماجرا یک ماه بعد از مورد ذکر شده در یادداشت اول ( پست قبل) بوده است
.
بعد از گذشت حدود یک ماه دیدم که کلیدی در دست دارم و می خواهم قفل بسته ای را بگشایم.
.
پس گشودم و روزگاری نگذشت که برایم اولین مرتبة انکشاف از معرفت نفس حاصل شد . الحمد الله و خدا را شکر
. « وَ ما کنَّا لِنَهتَدِی لَو لا أن هَدانَا الله»
.
و کیفیت این انکشاف بدین گونه بود که شبی داشتم میخوابیدم، در حالی که هنوز بیدار بودم،
.
دیدم نوری تابنده اطراف سرم را از هر جهت احاطه کرد و سرم محاط در آن بود همچنان که قرص خورشید در انوارش احاطه میشود،
.
لکن این نور مانند نور ماه بود، با وجود این روشن تر از نور خورشید و ماه بود و گویا همین الان آن را به این حالت میبینم؛
.
و به خاطر خوشحالی از این حالت و این وقت، خندان و متبسم شدم و ماه هایی از آن واقعه گذشته است و من نورهای زیادی را به صورت متفرق و مختلف در اندازه و کیفیت می بینم،
.
و بیشتر از همه در اوقات نماز، خصوصاً شب ها و روز های جمعه می بینم
.
و شبی بعد از سر بلند کردن از سجده طولانی بعد از نماز شب، نور هایی مواج و شبکه ای را در دیوار خانه و زمین و هر جا که در این حالت نگاه می کردم، قریب یک ربع ساعت مشاهده کردم تا اینکه به تدریج کم و کم تر شد تا به کلی از نظر غایب شد.
.
الحمد الله اولاً و آخراً و ظاهراً و باطناً.
.
۱۲ ذی الحجه ۱۳۵۰.
.
@ansari_e_hamedani
.
http://instagram.com/ansari_e_hamedani
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 8 months, 3 weeks ago