"پاینده شریف"

Description
ویار واژه
@desaintexupery

https://www.instagram.com/alipayandehsharif
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 8 months, 1 week ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 10 months, 3 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 6 months, 3 weeks ago

6 months, 1 week ago
6 months, 1 week ago
  1. امروز، جلوی کتابفروشی آبان فهمیدم وقتی کسی را دوست داشته باشی، بیشتر سیاسی می‌شوی. امروز بیشتر سیاسی‌ام. پس، "چرا سکوت کرده اند کشیشان این مذهب؟" را فریاد می‌زنم در این تن که دیگر حاصل‌خیز نیست. حالا تو هی کتاب‌ها را ببر، صندلی ها را وصل کن به برق، از فولاد و سیب و قطار بگو، آنقدر سیلی بزن به درمانده تا دست‌ها علیه خودت کودتا کنند. درمانده ام، سیلی هم بزنی لبخند می‌زنم. ۲ سال حبس تعزیری بنویسی، لبخند می‌زنم. در خیابان دانشگاه یا جلال، ترورم کنی هم. حالا، راجع به تو با چه کسی حرف بزنم؟ چه کسی این تصورِ گستاخ را باور می‌کند؟ از شر یگانه و هولناک تو به کدام "عجب مرد عجیبی!" پناه ببرم؟ سال‌هاست در انتظار این تئاتر بیهوده و پوشیده از کفن خودکشی نکرده ام، عجب حماقتی. امروز، در مترو دیدمت اما خب کم‌رو و برهنه ام، خالی مثل صندلی، دهان، یخچال، اعتراف و شکم و امنیت، پس نیامدم سلام کنم. مترو بو می‌داد.
6 months, 1 week ago
  1. احساس امنیت نمی‌کنم، شاید هرلحظه یک چاقو در پهلوی من فرو کنی، شاید هرلحظه تماس بگیری و بپرسی "چه‌خبر آقای جاسوس روس؟"، از درون عرق می‌کنم، استخوانم عرق می‌کند، مغزم، ناخنم. طوری‌که انگار تنم را از سر راه آورده باشم، با دست چپ غذا می‌خورم و سس‌های کچاپ را به نیستی می‌رسانم مثل یک چپ‌گرای احمق و افراطی. از سوی دیگر، در یخچال را باز می‌گذارم تا هر حرارتی را دفع کند و سرما بخورم، چون گرسنه ام، مثل یک راست‌گرای مهربان و افراطی. چون سال‌هاست گرسنه نگهم داشته‌ای. اعتراف می‌کنم با انگشت‌های شکسته نمی‌شود امضا کرد، اعتراف می‌کنم آن چیزی را که تو می‌خواهی اعتراف کنم... اعتراف می‌کنم حرامزاده یک فحش نیست.
6 months, 1 week ago
  1. احساس می‌کنم بسیار کم‌رو شده ام، استعداد روییدنم را باد برده است. شده‌ ام یک گیاه برهنه که در انبوه هیچ خاکی پذیرفته و پیدا نیست. شده ام شخم. ذاتم را گم‌ کرده ام. لباس‌هایم بو می‌دهند، موهایم و حتی آن نگاه خیره به دیوار. زمان، بو می‌دهد، مثل اینکه تاریخ انقضا از دستم افتاده و شکسته باشد. انگار گوشه‌ی تارعنکبوت‌بسته‌ی کابینتی از یک اتاق تخریب‌شده‌ام. نگاه هرچیزی را روی خود احساس می‌کنم، حتی نگاه آن چیزهایی که زنده نیستند. از برهنگی، توأمان احساس شرم و غرور دارم‌. احتمالا در این توضیح هم مچاله و حذف می‌شوم، احتمالا در این زندگی هم. عمق، چنین وصفی دارد. صراحتا، من یک تخم شکست خورده ام. زرد و پریده‌، گوشه‌هایی هم سیاه، مثل یک موز که از ارتفاعی بلند پرت شده باشد له شده ام. کلماتم با ابرها وسیع‌تر می‌شوند و زندگی لوند تر.
6 months, 1 week ago

دهان، همیشه برهنه‌ست.

---
-در مقدمه داستان کوتاه "گرسنه بودی، رفته ام نان بشوم"
#علی_پاینده_شریف

@alipayandehsharif

6 months, 1 week ago

یک پیراهن تا شنیدن صدایت فاصله‌ست.

---
-از داستان کوتاه "گرسنه بودی، رفته ام نان بشوم"
#علی_پاینده_شریف

@alipayandehsharif

6 months, 1 week ago

.

6 months, 1 week ago

متولد شو در این دهان، بزاغ جهنمی را بریز به "سپس متوهم شو". خدا، روی پیشانی تو دراز کشیده است. خدا زیر ناخن تو، خدا، در موهای زائد. هر روز به قرمز می‌بازم، یک گاو وحشی ام و خدا خم شده در شاخ‌ها، بر شاخه های شکست خورده‌. در اولین قدم، پایت را که بگذاری روی پله‌ی نخل، خرما را که افشا کنم، می‌ریزم باید را به چشم های مُشرف تو که همچون میله ای به صورتم می‌کوبی، گیج شده ام از بوی نزول، هر لحظه به این دره صعود می‌کنی. از "نباید سر را بالا بیاورم"، تصویر انگشت روی بک‌گراند یک دستمال سفید بالا آمده است. بالا یعنی استفراغ. خدا، خونی‌ست در نور، و نور چشم را حدس می‌زند. او از قبله لیز می‌خورد شب به فرعیِ سوم، به واژه انتزاعیِ تو، به دهان. فقیر، یعنی کسی که فرعی، واژه و دهان ندارد. انگشت ها را از دست ها جدا می‌کنم و با آن حالتی از خیمه‌شب‌بازی با طرحی بین صلیب و تسبیح ایجاد کرده و پشت به آن، به همه‌چیز می‌خندم. رسولی فقیرم که در دکمه های تو یکی‌یکی حذف می‌شود. رسولی فقیر که خدا را در همه‌چیز می‌خنداند، ولگردی در ناگهان با گلویی قحطی زده از ترجمان لب، با دستور زبانیِ تشنج و خشمی شهوانی و زخمی در محتوا و زخمی روی انگشت. بیرون بیاور کلمه را از حجاب و خیس شو در آهسته، در کفر. دور و برت سرشار از زلزله‌ها، ریشتر ها را از ریشه می‌زنی. در سایه‌/یِ/یِ انعکاس می‌شوی. تو یک کوه بزرگی. شاید خدا، یک هایکوی ژاپنی است. یا آن لحظه‌ست که تو با لبخند می‌خوانی؛

[کوه بی تصویر
نعره می‌زند بر من
انعکاس تویی!]

ــــــــــــــــــــــــــــــــ

#علی_پاینده_شریف

شطحیات باشندگی
به خیام آفتاب

۱ بهمن ۴۰۳

@alipayandehsharif

6 months, 1 week ago

در ابتدا هرچیزی مقدس بود،
تا این که بشر آن را تقدیس کرد.
سپس همه چیز کفرآمیز شد...

---
-از داستان کوتاه "گرسنه بودی، رفته ام نان بشوم"
#علی_پاینده_شریف

@alipayandehsharif

6 months, 1 week ago

یک چنین چیز هایی.

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 8 months, 1 week ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 10 months, 3 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 6 months, 3 weeks ago