آبیِ خاکستری`

Description
اینجا دفترخاطرات منه؛
لطفاً با ذکر منبع از نوشته‌هام استفاده کنید.

بفرمایید اینجا:
@Zouisna
Advertising
We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 month ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 3 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

Ads : @IR_proxi_sale

Last updated 2 months, 4 weeks ago

7 months, 3 weeks ago

دازای: فکر میکنی تا ابد همه‌چیز اینطوری میمونه؟ مطمئنم یه روز من و خاطراتمون رو رها میکنی و طوری ناپدید میشی که انگار از اول هم همدیگه رو نمیشناختیم.
چویا: برای همین من رو مثل یه راز نگه داشتی و از بقیه مخفی کردی؟ میترسی یه روز برای همیشه برم و بقیه یه مرد شکسته رو ببینن؟

-icy blue

7 months, 3 weeks ago

من تو رو حتی بیشتر هم دوست دارم ماریتای من؛ منتها شجاعت ابراز کردنش رو ندارم! چرا که کلمات مسئولیت دارن و ابراز عشق من به تو سوگندم به زندگیه و من بی‌نهایت از زندگی بیزارم.

- ویکتور

7 months, 3 weeks ago

- اسمش چیه؟!
+ ماریتا.
- (نگاهش رو از ساحل به نیم‌رخ مرد میده) ماریتا؟! (دوباره به دختربچه‌ای که بین شن‌ها بازی می‌کنه چشم می‌دوزه) از اونم متنفری؟
+ برمی‌گرده سمتش و با رها کردن نفس عمیقی آروم پلک می‌زنه) ازش متنفر نیستم.
- ویکتور، ابراز علاقه این شکلی نیست که بگی ازش متنفر نیستی، دوستش داری؟
+ آره.
- (لبخند کم رنگی می‌زنه) بهش گفتی؟
+ تقریباً.
- می‌شه بازم بهش بگی؟
+ دوست داشتن فقط مختص کلمات نیست!
- اما شنیدنش قشنگه، اینکه... بشنوم ویکتور چقدر ماریتا رو دوست داره، حتی اگه اون ماریتا من نباشم.

1 year, 4 months ago

حس می‌کنم یه نفر درونم دفن شده.

1 year, 4 months ago

همه چیز بعد از پایان آغاز شد، انگار که مُردم و بعدش زنده شدم. یه روز صبح دیگه اون آدم سابق نبودم، نه احساساتم سرجاشون بودن و نه‌ ترس‌هام؛ آماده‌ی خداحافظی با هرچیزی بودم، حتی اون چیزهایی که قبلش فکر می‌کردم بدون اونا نمی‌تونم زندگی کنم؛ از آدم جدیدی که تو جلدم بود ترسیدم و این تنها ترسیه که برام باقی مونده، اینکه آدم بعدی‌ای که ممکنه بهش تبدیل بشم چجوری قراره باشه.

1 year, 4 months ago

انقدر بی‌عاطفه شدم که از خودم دلهره دارم پدر.

1 year, 4 months ago

- یه زندگیِ دیگه رو آرزو کردم.
+ دنیا انقدر برات قشنگه؟
- (با لبخند محوی بهش نگاه می‌کنه) نه، تو انقدر برام قشنگی که می‌خوام دوباره هم باهات زندگی کنم.

1 year, 4 months ago

نمی‌بینی حالم بده؟
منو به تنهایی باز عادت نده.

1 year, 6 months ago

- حتی اگه چیزی به زبون نیاری هم متوجه‌ٔ دردت می‌شم راسل.
+ چطور؟
- نگاه کردن به چشم‌هات کافیه تا همه‌چی رو بدونم؛ چشم‌های تو آکنده از غم شدن، آکنده از آبی.

We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 month ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 3 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

Ads : @IR_proxi_sale

Last updated 2 months, 4 weeks ago