زی‌زی‌گولوی آس‌وپاس

Description
هنر می‌خوانم،
عکس میگیرم،
کلمه‌بازی میکنم
و سعی میکنم نفس بکشم.
|
. http://t.me/HidenChat_bot?start=1429912239
. playlist : @lesonge
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 8 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 10 months, 4 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 6 months, 3 weeks ago

5 months, 2 weeks ago
5 months, 2 weeks ago
5 months, 2 weeks ago

در دنیای تو ساعت چند است؟
@lesonge

8 months ago

بابام یک هفته‌س می‌ره ورزش ، دیروز میخواستم لباس مشکیه‌شو برای روضه قرض بگیرم گفت اون یمقدار تنگه ببین اندازه‌ت میشه یا نه::)))))))) منظورت چیه پدر:::)))))) به بقیه هم شانسی برای فیت بودن بده حالا::::))))

8 months ago

بابام یک هفته‌س می‌ره ورزش ، دیروز میخواستم لباس مشکیه‌شو برای روضه قرض بگیرم گفت اون یمقدار تنگه ببین اندازه‌ت میشه یا نه::))))))))
منظورت چیه پدر:::))))))
به بقیه هم شانسی برای فیت بودن بده حالا::::))))

8 months ago

اخیرا خواب نمی‌بینم. اگرم ببینم همش دعوا و داد و تنشه. یعنی یا من دارم با انسان‌های رندوم دعوا میکنم یا اونا با من. که معمولا دومیه و منم اعصابم خورد میشه و باهاشون دعوا میکنم. خیلی شانس بیارم وسط اون دعواها بعضی آدمای آشنای زندگیمو ببینم و واستم باهاشون به گپ‌وگفت ، و بعد که میرن دوباره جروبحث و اعصاب‌خوردی.
کسایی که منو میشناسن میدونن من کلا اهل داد و بیداد و دعوا نیستم و خیلی دیر به دیر هم خشمگین و عصبانی میشم و حتی خشمم رو هم به روش‌های لطیف بروز میدم. احساس میکنم چند وقت اخیر اینقدر نیاز به فحش‌کاری و دعوا و زدوخورد اساسی تو زندگیم داشتم و دربرابرش فقط کظم‌غیض کردم که نمودش الان تو خوابامه. با انسان‌های رندوم و موقعیت‌های رندوم‌تر.

10 months, 4 weeks ago

زمانی بود که نوشتن تبدیل شده بود به امکانی برای خودنمایی و خودابرازگری! یعنی این‌که ببینید من چقدر خوب و خوشبختم! ببینید چقدر مه و خورشید و فلک خوب و خوش است؟ درواقع یک‌جورهایی نویسنده‌های اینستاگرامی روی کار آمدند که آن وجه از زندگی‌شان را که جالب و حسرت‌برانگیز بود نشان می‌دادند.

در مقابل این روزها با نویسنده‌هایی مواجه می‌شویم که می‌گردند بخش منفی هر چیزی را نشان می‌دهند که به ما بگویند این چیزی که از دور این‌طور به نظر می‌رسد این‌طور نیست، بلکه آن‌طور است. مثلا دویدن صبح‌گاه این‌طور نیست که شما را سرحال کند بلکه ممکن است دلتان نخواهد از روی تخت بلند شوید، ممکن است بدن درد داشته باشید و چه و چه! یا ارتباط با پدر و مادر این‌طور نیست، آن‌طور است و هزار و یک چیز دیگر!

این که چرا این‌طور شد و اصلا دلیلش چه می‌تواند باشد، نمی‌دانم. شاید زمانی روان‌شناسی مثبت روی بورس بود حالا اما روان‌شناسی به سمتی رفته که قسمت تاریک خودمان و پدیده‌ها را ببینیم و بپذیریم! مفهوم جستارنویسی هم در این سال‌ها بیشتر جا افتاده و آدم‌ها رفته‌اند به سمت نوشتن از نیمه‌های تاریک زندگی‌شان!

می‌خواهم بگویم که هر دو ورِ این نوع نوشته‌ها برای من غیرطبیعی است، نه نوشته‌ی گل و بلبل و خودابرازگر راضی‌ام می‌کند نه آنی که مدام دارد وجه‌های تاریکش را نشانم می‌دهد. درواقع همان‌قدر که یک نفر می‌تواند در جمع با گفتن و خندیدن جلب توجه کند، اشک ریختن و گریه‌ی دیگران را درآوردن هم می‌تواند جلب توجه‌کننده باشد. (به نظرم در وضعیتی گیر کرده‌ایم که کلیشه نبودن هم کلیشه است.)

این است که گمان می‌کنم جایی این وسط هست که ما باید آن‌جا بایستیم. یک جایی از این میانه را باید پیدا کنیم، جایی که به ما دید واقعی‌تری از خودمان می‌دهد که نه روشنایی‌اش چشم را می‌زند و نه تاریکی‌اش جلوی یک قدم به جلو برداشتن را می‌گیرد. این چیزی است که این روزها ذهنم را درگیر کرده، حالا این‌که تهش به کجا می‌رسم، نمی‌دانم!

صدیقه‌ حسینی - یادداشت‌ها
https://t.me/abrakaneh

11 months ago
11 months ago

یه ماجرای بامزه که احتمالا از نظرتون مسخره باشه اینه که یه چیزی که از زمانی که رفتم خوابگاه تو من به صورت نامحسوس حس استقلال رو ایجاد میکرد ، غذا درست کردن به شیوه‌ی خودم بود.
من ۱۸ سال دستپخت مامانمو خوردم و چون تو یه خانواده پرجمعیت زندگی میکنم و ذائقه‌ها هم به همون دستپخت عادت داره حتی وقتی میخواستم غذا درست کنم هم به شیوه‌ی مامانم چیزی میپختم.
و من رفتم خوابگاه و تو اون ۲سال دیدم هر مامانی به بچه‌ش یه مدل غذا پختن رو یاد داده و از همدیگه فوت و فن‌های مختلفی یاد میگرفتیم و هرکس مدل آشپزی خودشو کم‌کم پیدا کرد.
و همین باعث شد من احساس کنم که اوکی اوکی. من الان مدل خودمو تو زندگی کردن دارم. الان مدل خودمو تو آشپزی کردن دارم. و دیگه یه کپی ناقص از مامانم نیستم. من خودمم.

11 months ago

خیلی حیوونی. خیلی

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 8 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 10 months, 4 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 6 months, 3 weeks ago