حامیان مهربان

آرزو خوشدل

۶۱۰۴۳۳۸۹۹۳۲۰۹۸۴۶

این داستان رو حتما بخونید:

عارفی ۴۰ شبانه روز چله گرفته بود تا خدا را زیارت کند، تمام روزها روزه بود و در حال اعتکاف بود و از خلق الله بریده بود

صبح به صیام و شب به قیام، زاری و تضرع به درگاه او ... شب ۳۶ ام ندایی در ذهنش شنید که می‌گفت:

ساعت ۶ بعد از ظهر، بازار مسگران، دکان فلان مسگر برو خدا را زیارت خواهی کرد ...

عارف از ساعت ۵ در بازار مسگران حاضر شد و در کوچه های بازار از پی دکان می گشت ...

می‌گوید: پیرزنی را دیدم دیگ مسی به دست داشت و به مسگران نشان می داد،
قصد فروش آنرا داشت ...
به هر مسگری نشان می داد، وزن می کرد و می گفت: ۴ ریال و ۲۰ شاهی
پیرزن می گفت: نمیشه ۶ ریال بخرید؟

مسگران می گفتند: خیر مادر، برای ما بیش از این مبلغ نمی صرفد. پیرزن دیگ را روی سر نهاده و در بازار می چرخید و همه همین قیمت را می دادند.
بالاخره به مسگری رسید که دکان مورد نظر من بود.

مسگر به کار  خود مشغول بود که پیرزن گفت: این دیگ را برای فروش آوردم به ۶ ریال می فروشم، خرید دارید؟
مسگر پرسید چرا به ۶ ریال؟؟؟
پیر زن سفره دل خود را باز کرد و گفت: پسری مریض دارم، دکتر نسخه ای برای او نوشته است که پول آن ۶ ریال می شود!

مسگر دیگ را گرفت و گفت: این دیگ سالم و بسیار قیمتی است. حیف است بفروشی، امّا اگر مُصر هستی من آنرا به ۲۵ ریال می خرم!!!
پیر زن گفت: مرا مسخره می کنی؟!!!
مسگر گفت: ابدا
دیگ را گرفت و ۲۵ ریال در دست پیرزن گذاشت!!!
پیرزن که شدیدا متعجب شده بود؛ دعا کنان دکان مسگر را ترک کرد و دوان دوان راهی خانه خود شد.

من که ناظر ماجرا بودم و وقت ملاقات فراموشم شده بود، در دکان مسگر خزیدم و گفتم: عمو انگار تو کاسبی بلد نیستی؟!!! اکثر مسگران بازار این دیگ را وزن کردند و بیش از ۴ ریال و ۲۰ شاهی ندادند
آنگاه تو به ۲۵ ریال می خری؟!!!

مسگر پیر گفت: من دیگ نخریدم!!!
من پول دادم نسخه فرزندش را بخرد، پول دادم یک هفته از فرزندش نگهداری کند، پول دادم بقیه وسایل خانه اش را نفروشد، من دیگ نخریدم ...

از حرفی که زدم بسیار شرمسار شدم در فکر فرو رفته بودم که، ندایی با صدای بلند گفت:

« با چله گرفتن و عبادت کردن کسی به زیارت ما نخواهد آمد!!! دست افتاده ای را بگیر و بلند کن، ما خود به زیارت تو خواهیم آمد ... »

سلام به عزیزان🌸
من میخواستم یه تجربه‌ای که برام پیش اومده رو بگم به دوستان

چند روز پیش خواهرم یکی از دندون‌هاش رو عصب‌کشی کرده بود اما با وجود گذشت چند روز، دیشب به من زنگ زد و از شدت درد ناله می‌کرد و میگفت مسکن جواب نمیده دیگه.
با ایموشن براش پاکسازی کردم و با اجازه نور هدیه‌ای دادم تا دردش ساکت بشه که خداروشکر عالی و سریع شد✅

اما چون خود دکتر به خواهرم گفته بود عجیبه که هنوز درد داری و نباید دیگه دردی باشه،
من هم پشت تلفن به خواهرم گفتم شاید قصوری از طرف دکتر پیش اومده که هنوز درد داری مثلا شاید به عصب فکت آسیبی زده حین کار ، خدا کنه خیر نبینه که کارش رو درست انجام نداده...

صبح که بیدار شدم از شدت کمر درد نمیتونستم کاری انجام بدم اولش فکر کردم شاید گرفتگی چیزی باشه اما تا بعد از ظهر صبر کردم و خوب نشد اصلا
تا اینکه با ایموشن خودم رو چک کردم و دیدم علتش انرژی نفرینه!
جزئیات رو پرسیدم و فهمیدم از طرف خودمه و درواقع همون نفرینی بود که ناحق در حق اون دندون‌پزشک کرده بودم و برگشت خورده بود به خودم...😔

خداروشکر پاکسازیش کردم و بلافاصله کمرم خوب شد🙏🏻
اما خواستم به خودم و دوستان یادآوری کنم که خیلییی مراقب کلامی باشیم که از دهانمون خارج میشه
هر قضاوت، نفرین، یا حرف ناحقی گریبان‌ گیرمون میشه
من خودم فکر نمیکردم حرفم جدی گرفته بشه ولی شد و عبرت هم شد برام دیگه.

هر کی خوشش میاد از اسکن های خانم راد

ری اکشن بزاره

میحسه بعدی رو بزارم ??

تازه واردا

ویسای اسکن بهش میگیم میحسه
میحسه روش خاص مدیوم هاست
روی شما اسکن و پاکسازی میکنن
فعلا نوبتهاش پر شده برا همین میگم فعلا همون نوردرمانی شرکت کنید

سلام خانم راد عزیز خواستم تشکر کنم ازتون واینکه نوردرمانی قبل که شرکت کردم برا رزق وروزی خیلی خوب بود وگزینه موفقیت تحصیلی هم برا رزان اگه یادتون باشه انتخاب کردم که اونم به نظرم تاثیر گذار بود وپنج تا سوره هم عالین از امروز هم شروع کردم حصار خضری رو خوندن تنتون سالم و دلتون خوش❤️❤️

در ضمن خانم هایی که پارتنر و روابط نامحرم دارن ما نمیتونیم براشون کاری انجام بدیم واسه ازدواج

بیشتر مشکلاتمون از برگشت اعمالمون هست
اول هم خودمو میگما

دوستان هر مطلب و ذکر و چله و راهکاری از پیجای دیگه میبینید انجام ندید هزار بار بهتون گفتم
اگه میخای درمان بشی پله پله با مطالب کانال ما همراه باش

دچار رجعت میشی

چله نور فوق العاده گره گشاست، امکان نداره نتیجه نگیرین . زندگی‌ من با چله نور یه شروع جدید شد.