?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 8 months, 1 week ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 10 months, 3 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 6 months, 3 weeks ago
جمعهای نخبگانی جدید؛ همافزا یا همکاه
طرح مسئله خطاب به نخبگان کرمانشاه
(هر چند خطاب مستقیم متن به نخبگان کرمانشاه است، امّا محتوای آن در کل کشور موضوعیت دارد)
با آمدن دکتر پزشکیان و گشودگی نسبی فضا، خوشبختانه بسیاری از نخبگان و دغدغهمندانی که در دولت سیزدهم مجال و فرصت چندانی برای کنشگری نمیدیدند، به تکاپو درآمدهاند.
جمعهای نخبگانی متّعدد و متنوّعی در حال شکلگیری یا فعالشدن دوباره و بهدنبال عضوگیری، تعیین اولویت و ارائۀ طرح و پیشنهاد برای استان هستند.
امیدوار و فعّال شدن جامعه و بهویژه نخبگان اتّفاق مبارکی است امّا به نظرم، بهتر است در مورد چگونگی همکاری این جمعهای نخبگانی نیز بیندیشیم.
این بندۀ خدا نیز با همکاری برخی نخبگان و متخصصان، اساسنامۀ دو جمع نخبگانی-تخصصی متفاوت را آماده کردهام و بهامید خدا طی روزهای آتی پیگیر ثبت و آغاز بهکارشان خواهم شد.
برای جلوگیری از اصطکاک جمعهای نخبگانی متعدّد (چه بسا موازی) و تحقق همکاری و همافزایی مطلوب میان آنها ایدۀ مشخصی ندارم و اصولاً فکر نمیکنم نسخۀ واحدی هم وجود داشته باشد؛ صرفاً مناسب دیدم که اصل موضوع و مسئله را با سایر کنشگران و جمعهای نخبگانی در میان بگذارم تا همگی در موردش تأمّل کنیم و برای مواجهشدن و همکاری با گروههای مشابه آمادگی قبلی داشته باشیم.
امیدوارم نخبگان شناختهشده و بزرگان باتجربه به این مهم بیندیشند، به ما جوانترهای کمتجربه خط بدهند و برای حرکت جامعۀ مدنی (بهویژه جامعۀ نخبگانی) در مسیر هماهنگی، همکاری و همافزایی زمینهسازی کنند.
در وضعیت ذرّهوار (اتمیزه) شکلگیری جمعهای نخبگانی متنوّع و جزیرهوار طبیعی است. در این مرحله، عجالتاً نکات زیر به ذهنم میرسد که در معرض نقد سایرین قرار میدهم:
1️⃣ این حق را برای سایرین نیز قائل باشیم که مثل خود ما، خیرخواهانه و دغدغهمندانه گروه یا تشکّلی نخبگانی تشکیل دهند.
2️⃣ برای مواجه شدن و همکاری با جمعهای نخبگانی مشابه آمادگی داشته و زمینهسازی کرده باشیم و از این اتّفاق استقبال کنیم [۱].
3️⃣ عجله نکنیم؛ صبورانه اجازه دهیم جمعهای نخبگانی مختلف شکل بگیرند و محدودۀ اهداف و سیاستهای احتمالی خود را تعیین، مکتوب و اعلام کنند تا بر اساس آن، مشخص شود که چگونه میتوانیم با یکدیگر همکاری همافزا داشته باشیم.
شاید در مواردی، برخی جمعهای نخبگانی بتوانند در هم ادغام شوند، برخی بتوانند تقسیم کار کنند (بر اساس محدودۀ موضوعی، مکانی، فرایندی یا ...) یا برخی بتوانند فعالیت هماهنگ و اهمافزا داشته باشند.
شاید بتوانیم میان جمعهای نخبگانی متنوّع شبکهای رسمی یا غیررسمی و نظاممند ایجاد کنیم.
امیدوارم مسئولان سطوخ مختلف دولت چهاردهم از شکلگیری جمعهای نخبگانی و نهادهای میانجی استقبال کنند و با آنها همکاری بهینه داشته باشند.
به امید فردایی بهتر
به امید ایرانی آباد
پانویس
[۱] خودم در رابطه با استقبال از همکاری با مراکز نخبگانی دیگر و چگونگی آن، دو پاراگراف جدید به اساسنامه جمعمان افزودم.
همچنین ببینید: مدیران مرّیخی، نخبگان ونوسی!
کانال وحید احسانی
https://telegram.me/notesofvahidehsani
‼️ خدا را شکر که علی (ع) نیست!
ای کسانی که به واسطۀ عشق علی (ع) از سهمیهها و رانتها بهرهمند شدهاید! خدا را شکر کنید که علی (ع) نیست، چون اگر بود، تمام این امتیازهای ویژه را از شما پس میگرفت!
علی (ع) که حاکم شد، در همان ابتدای کار، تمام امتیازات، برتریها و سهمیههایی را که به خاطر جنگیدن، ایثارگری، پیشقدمی در پذیرش اسلام و امثال آن، نهادینه شده بود، ملغی کرد.
او در پاسخ به معترضان گفت: «اگر این کارها را برای بهرهمندی بیشتر از دنیا انجام دادهاید که هیچ ارزشی نداشته است و اگر هم برای رضای خدا انجام دادهاید، هماو اجر خیر به شما خواهد داد».
او در اینباره حسّاسیت و دقّت بسیار زیادی بهخرج داد و فرمود: «سهمیههای مازادی را که تحت هر عنوان از بیتالمال گرفتهاید، حتّی اگر جهیزیۀ دخترانتان کرده باشید، به بیتالمال و صاحبان واقعیاش باز میگردانم».
ای کسانی که به واسطۀ متدیّنتر بودن خودتان یا پدرانتان و زحماتی که شاید برای اسلام کشیده باشید، در تصاحب پست، شغل، درآمد، قبولی کنکور، ارتقاء و غیره بهصورت رسمی یا غیررسمی سهمیه دریافت کرده و در رقابتهای دنیوی از سایرین جلو افتادهاید! خدا را خیلی شکر کنید که علی (ع) نیست تا اینها را از شما بگیرد و اوقاتتان را تلخ کند!
خدا را شکر کنید که علی (ع) نیست و ازاینرو، با عشق علی (ع) میتوانید هم دنیا را داشته باشید و هم آخرت را! چه از این بهتر؟!
بله، میدانم! عشق و علاقۀ شما به علی (ع) به خاطر این چیزها نبوده است؛ قسمت بوده که این طور شود!
بله، قسمت این شده که بر خلاف بیشتر طول تاریخ که «پیرو حق و حقیقتبودن» افراد را در رقابتهای دنیوی از سایرین عقب میانداخته (و چه بسا سختیهای بسیار بیشتری در پی داشته)، برای شما عکس این بشود، یعنی شما پیرو حق و علی (ع) هستید و از قضا، حقطلبی و حقمداری شما برایتان در شغل و تحصیل و پست و درآمد، امتیازاتی هم به همراه داشته است، خب چه بهتر!
فقط نمیدانم چرا در همین موقعیت زمانی و مکانی، عشق به علی (ع) و ترویج سیره و سنّت واقعی او برای برخی دیگر محدودیت و محرومیت بهدنبال دارد!
البته شما اصلاً خودتان را ناراحت نکنید، حتماً اشکال از خودشان است؛ یا اخلاص ندارند یا علی (ع) را درست نشناختهاند!
شما فکرتان را درگیر این چیزها نکنید؛ در حالی که همآغوششدن با نعمات عالی بهشتی و محشورشدن با مولای متّقیان (ع) را انتظار میکشید، از سهمیهها و رانتهای دنیویتان لذّت ببرید!
پ. ن.
متن بالا مطلق نیست؛ ناظر بر رویه رایج است؛ از نزدیک کسانی را میشناسم که واقعاً حقطلب، متدیّن و عاشق علی (ع) هستند آن هم از آن نوعی که رانتها و سهمیههای زیادی در دسترسشان قرار میگیرد، امّا با وجود این، از هیچ امتیازویژهای استفاده نمیکنند و اگر هم پست و مسئولیتی میپذیرند، واقعاً با این نیّت است که خدمتی کنند. البته تا جایی که نگارنده میدانم و میشناسم، چنین افرادی در اقلیت و چه بسا کمیاب هستند.
همچنین ببینید:
🔹 جایگاه "حفظ نظام" در سیره سیاسی حضرت امیر (ع)
🔹علی (ع) و اجرای حکم خدا به هر قیمت!
🔹 شیعیان غیرعلی (ع)!
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://telegram.me/notesofvahidehsani
وقتی علی نیز سانسور می شود!
[بهمناسبت میلاد حضرت امیر (ع)]
✍️ مجتبی لشکربلوکی
علی نام شخصیتی است که بعد از پیامبر، مشهورترین جهان اسلام است. اما بخش مهمی از تاریخ وی سانسور شده. اصولا برخی دوست ندارند این بخش از تاریخ تبیین شود. حتی صفویان که مذهب رسمی این کشور را شیعه اعلام کردند فقط جنبه هایی خاص از زندگی و حکمرانی وی را برجسته کرده اند. تصویری که از وی برای ما نشان داده شده؛ قهرمانی جنگ آور، فاتحی قدرتمند و حاکمی مقتدر است که دوران کوتاه حکومتش بیشتر به جنگ گذشت. نام وی با شمشیر و خون و ذوالفقار گره خورده. بگذارید چند تصویر کاملا متفاوت از این شخصیت را با هم مرور کنیم:
روز بیعتش مردی از میان جمع برخاست و علنا گفت: با تو بیعت می کنم اما اگر رفتار نامناسبی داشته باشی، تو را خواهیم کشت. بدون اینکه حتی اخمی به ابرو بیاورد فقط یک کلمه گفت: قبول!
برخی افراد از بیعت او سر باز زدند، با مدارای تمام با آنان به گفتگو نشست و هیچ گونه فشاری تحمیل نکرد. برخی بیعت کردند و برخی نه! او امنیت کسانی که بیعت نکردند را تضمین کرد.
در زمان جنگ ها، همه چیز امنیتی می شود و هر کسی که همراهی نکرد می شود خائن. اما در یکی از جنگ ها، به مردم کوفه چنین نوشت: من یا ستمکارم یا ستمدیده. اگر مرا نیکوکار یافتید، یاری ام کنید و اگر خطاکارم دیدید، به سوی مسیر حق بازم گردانید. ذره ای لحن آمرانه در نوشتار او می یابید؟ فقط یک مورد نمونه مشابه در تاریخ می توان پیدا کرد؟
خودتان را جای یک فرمانده ارشد جنگ قرار دهید. عده ای می آیند و می گویند که ما با شما به میدان جنگ می آییم. آنجا حقیقت که بر ما معلوم شد تصمیم می گیریم که با شما باشیم یا با دشمنان شما. صادقانه چه می کنید؟ به او چنین پیشنهادی شد! نه تنها دلگیر نشد بلکه این سنجشگری و عقلانیت را پسندید و آنان را به چنین کاری تشویق کرد.
به مردمش می گفت: اگر فرامین من را در راستای پیروی خدا دیدید بر شما لازمست که همراهی کنید اما اگر در فرمان من، نافرمانی خدا نهفته بود چه از سوی من باشد و چه غیر من هرگز فرمان نبرید!! او از مردم اطاعت نمی خواست، شجاعتِ مخالفت می خواست.
او خود را در حلقه محدودی از یاران (خودی ها) محصور نمی کرد. موارد متعددی در تاریخ گزارش شده که مردم را به گفتگو و مشورت فراخوانده آنهم در مهم ترین امور مانند تصمیم گیری در مورد معاویه. به ويژه در باب جنگ ها، هم با بزرگان و سران قبایل و هم با مردم عادی به گفتگو می نشست.
وی متوجه شد که برخی نمی توانند خواسته هایشان را با وی در میان بگذارند یا به واسطه عدم دسترسی یا شرم یا ترس، برای اولین بار مکانیزمی طراحی کرد به نام «بیت القصص» تا مردم مستقیما با او در تماس باشند.
در یکی از سخنرانیها یکی از سپاهیان بپاخاست و اظهاراتی کرد آمیخته به تملق. او سخنانش را چنین ادامه داد: ... من بیزارم از این که درباره من اینگونه بیاندیشید که تعریف و تمجید شما را دوست دارم. ... با سخنان زیبا از من تعریف نکنید و توصیه کرد که با گفتن «سخن حق» مرا ترک کنید.
انتقاد از خود را خط قرمز جامعه نکرد. در حکومتش پاسخ سخن هر چقدر تلخ بود فقط با سخن داده می شد! بسیاری از مخالفانش در مسجدی که نماز می خواند جمع می شدند اعتراض می کردند دشنامش می دادند. اما یک روز هم سهمشان از بیت المال حذف نشد. مخالفت با حکومت هزینه نداشت.
در برخوردهای قهری آن مقدار شکیبایی می ورزید و بر گفتگو، تعامل و مدارا تاکید می ورزید که برخی او را به تردید و ترس متهم می کردند (برداشت آزاد از کتاب اخلاق زمام داری نوشته دکتر صابر اداک، پژوهشگر ژرفانگر معاصر)
⭕️تحلیل و تجویز راهبردی
این ها بخشی از «تاریخ تاریک» است که کمتر برای ما گفته شده. این ها کنار صدها واقعیت تاریخی پنهان داشته شده نشان می دهد که او حکومتش را بر سه اصل بنا کرد:
عقلانیت: حاکم خدا نیست. مردم باید جرات فکر کردن و سنجیدن داشته باشند و فرامین حاکمان باید با حق سنجیده شود. پیروی وفادارانه ارزشمند نیست. استدلال و سنجشگری است که باید مبنای انتخاب باشد و خرد جمعی مبتنی بر همین عقلانیت است که باید مبنای حکومت حاکمان باشد.
آزادی: آزادی یعنی آنکه افراد بتوانند متفاوت فکر کنند و آزادانه عقاید خود را با یکدیگر گفتگو کنند. «یکسان اندیشی»، استبداد می آورد و رکود و «متفاوت اندیشی» پویایی می آورد و رهایی.
اخلاق: حاکمان جایز نیستند به هیچ بهانه ای حتی جنگ، اصول آزادی و عقلانیت را لگدمال خودحق پنداری کنند.
او فقط فاتح خیبر نبود. مهم ترین فتح او باز کردن چشمان ما به الگوی جدیدی از حکمرانی است که بر مدار انعطاف، مداراجویی، عقلانیت ورزی، آزادمنشی و مشارکت جويي است. او فاتح همیشگی سرزمین عقلانیت و آزادگی است. چه یک خانواده را اداره می کنیم چه یک شهر یا یک شرکت بین المللی اصول سه گانه فوق الهام بخش است.
دربارۀ مسئله
در «میز تجربه» ی گروه رسانهای اساج با جعفر دانشپرور عزیز دربارۀ «مسئلۀ جامعه» به گفتگو نشستم.
به امید خدا، قرار است در نشست بعدی، به «چه باید کرد؟» و «چه میتوان کرد؟» بپردازیم.
پیوند (لینک) مشاهدۀ فیلم گفتگو:
https://www.aparat.com/v/bhqei6x
کانال وحید احسانی
https://telegram.me/notesofvahidehsani
?⭕️بی ناموس پدرت است!
✍️**** مجتبی لشکربلوکی
ببخشید که عنوان این نوشته بی ادبانه است اما اگر جلو بروید متوجه می شوید که داستان چیست. امروز می خواهم راجع به چالشی بنویسم که خودم مبتلا به آن هستم. اول نوشته کوتاهی را با هم مرور کنیم که باعث شد به این مساله توجه کنم. در شبکه های اجتماعی کسی نوشته بود: توهین، فرصت تأمل و تعامل رو از آدمها میگیره. وقتی به کسی میگویید «بی ناموس! ۲+۲ میشود ۴» نمیگوید بله مطلب درستی است و حق با شماست! خواهد گفت: بیناموس پدرت است! (مدرسه علوم انسانی)
این جمله مرا به فکر فرو برد که حرف حق اگر با لحن نابحق گفته شود نتیجه عکس دارد. ما و از جمله خود من چقدر ناتوانیم که با هم محترمانه مخالفت کنیم، مودبانه نقد کنیم و با متانت تعامل کنیم. این مشکل فراگیر است، حتی در بین خبرگان و نخبگان ما. به یک نمونه واقعی توجه کنید: دو تن از اساتید دانشگاه این فرصت را پیدا کردند که با یکی از مدیران ارشد کشور گفتگویی اختصاصی و طولانی داشته باشند فرصتی که برای همه حتی نخبگان به این راحتی فراهم نمی شود، در همان ابتدای جلسه جمله ای که گفتند چنین بود: «شما حرف بی ربطی زدید». آن هم با لحنی بد و از بالا به پایین. هیچ اشکالی ندارد که شما یک مدیر ارشد کشور را شجاعانه و جسورانه نقد کنید این نشانه استقلال و آزادمنشی شماست اما اینکه نمی توانید آن را به شیوه ای موثر منتقل کنید نشانه چیز دیگری است.
☑️⭕️تحلیل و تجویز کاربردی:
بارها و بارها شنیده ایم که باید هنر گفتگو را بیاموزیم. اما می دانیم که گفتگو که همیشه گل و بلبل نیست. در بیشتر موارد، من یک باور دارم و شما باوری دیگر. چگونه با هم مخالفت کنیم و همدیگر را نقد کنیم که کار به جای باریک نکشد و تیتری که در بالا خواندیم را تجربه نکنیم؟ همه ما باید این مهارت را بیاموزیم: مهارت مخالفت محترمانه. برای شروع این ۶ نکته را تمرین کنیم:
◻️جملات را با تو شروع نکنیم! جملاتی که بدون فاعل آغاز می شود یا با من آغاز می شود راهی برای تمرکز بر خود ایده است، نه شخصی که می خواهیم با او مخالفت کنیم. جملاتی مانند «اینجوری به نظر می رسه که یا من اینجوری برداشت می کنم که ...» خیلی کمتر حساسیت برانگیزند به جای آنکه بگوییم «تو/شما گفتی که ...».
◻️مخالفت های خود را حتی الامکان (یعنی اگه شد) در جمع نگویید. بازخوردهای منفی در حضور جمع تقابل برانگیزند و افراد احساس می کنند که به جای آنکه ایده یا عملکرد آنان را نقد کنید، دارید ترور شخصیت می کنید. (رفرنس)
◻️به جای مخالفت صریح ابتدا ابراز تردید کنید: با طرح سوالات هوشمندانه در خصوص نظراتی که با آن ها مخالف هستید ابراز تردید کنید و سعی کنید به گونه ای این کار را انجام دهید که دیگران را به سمت تردید ببرید و سپس مخالفت خود را اعلام کنید. مثلا اینگونه آغاز کنید: در مورد این ایده یک سری چیزها هست که من نمی دونم و در موردش تردید دارم ....
◻️مسیر را به سمت راه حل جایگزین کج کنید: به جای اینکه مستقیم یک ایده را نقد کنید، بگویید که در کنار ایده شما، می توانیم ایده دیگری را نیز مطرح کنیم یا از منظر دیگری به آن نگاه کنیم. اینگونه مسیر بحث به جای تقابل به سمت تعامل می رود (رفرنس).
◻️دیگران را احمق تصور نکنید. مثلا کتابی وجود دارد به نام هنر کنار آمدن با احمقها! خب کسی که این کتاب را می خوانند، تصور می کنند که بالاخره هر کسی می تواند یک احمق بالقوه باشد و آنگاه خود به خود نگاهش به وی از بالا به پایین و غیرمحترمانه خواهد شد.
◻️جای فرار بگذارید. یک مشکل رایج این است که افراد ایده را مساوی خودشان می گیرند و اگر ایده نقد شد احساس می کنند که شخصیت شان، شعورشان، باهوشی شان و خبرگی شان زیر سوال رفته است. چه باید کرد؟ ایده تان را مساوی شخصیت تان نگیرید. همان ابتدا که ایده خود را مطرح میکنید برای خودتان جای فرار بگذارید. بگویید که این یک ایده ناقص است که فعلا به آن معتقد هستید و اصلا مطرح کرده اید که در معرض نقد و تکمیل قرار بگیرد. خودتان هم به این ایده نقدهایی دارید و در مورد آن تردیدهایی دارید به این ترتیب از این به بعد هر کسی شما را نقد کرد می توانید نقدها را بشنوید و سپس ایده خود را بهبود دهید و ایده کامل تر را ارایه کنید. شما همیشه راه فراری برای بازگشت از ایده و پس گرفتن ایده دارید. در ضمن چون گفته اید که خودتان هم در مورد ایده حرف ها و نقدهایی دارید، با زیرسوال رفتن ایده، زیر سوال نمی روید.
خلاصه آنکه اگر بیاموزیم چگونه مودبانه دیگران را نقد کنیم و چگونه محترمانه با دیگران مخالفت کنیم، آنگاه کار به تقابل و خصومت کشیده نمی شود. باید تمرین کنیم اول از همه، خودم! توسعه یعنی حل مسایل جمعی. حل مسایل کشور یا سازمان یا استان مدیون کسانی است که می توانند با هم محترمانه مخالفت کنند و به یک جمع بندی متفاوت از موضع اولیه شان برسند.
خطاب به رئیس جدید دانشگاه قبل از مشخصشدنش! (قسمت سوّم و پایانی)
الان که یکی از اعضای هیئت علمی دانشگاه هستی، هم «من» خیلی راحت میتوانم حرفهایم را بزنم، هم «شما» فرصتش را داری که بخوانی، امّا فردا که رئیس شدی، نه «بنده» به این راحتیها میتوانم خدمت «جنابعالی» شرفیاب شوم، نه «حضرتعالی» فرصت دارید که عرائض «حقیر» را بشونید و نه سنگینی فضا و «ادبیات رسمی و محترم» مربوط اجازه میدهد که چنین نکات و پیشنهادهایی مطرح شوند!
مسائل اصلی
تا جایی که میفهمم، مسائل اصلی دانشگاه در حیطۀ نرمافزاری و انسانی-اجتماعی است، مقولههایی از جنس اعتماد، سرمایۀ اجتماعی، همدلی، گفتگو، مشارکت، حسّ تعلّق، امید، علاقه، رضایت و غیره.
شرایط مختلف شما را نیز مانند عموم رؤسای دانشگاه به این سمت سوق میدهد که از مسائل اصلی غفلت و خود و دانشگاه را با اهداف و دستاوردهای سختافزاری، کمّی و فیزیکی-مکانیکی مانند ساختمانسازی، بهبود رتبهها، گسترش رشتهها، تفاهمنامههای ویترینی، برنامههای پرهزینۀ نمایشی مشغول کنی و در بهترین حالت، خودت را این طور گول بزنی که «دستیابی به اهداف سختافزاری نهایتاً، رضایت، اعتماد و همدلی اکثریت را نیز بهدنبال خواهد آورد».
هر چند پرداختن به حیطۀ نرمافزاری (جنبۀ انسانی-اجتماعی امور) و بهبود در این زمینه مشکل شده است، امّا به هر حال، مسائلی مانند بازسازی و تقویت اعتماد نیز مانند مسائل فنّی و سختافزاری، اصول و راهحلهای خاص خود (با ماهیت انسانی-اجتماعی) را دارند.
رزومۀ قابل قبول
اگر از دل سازوکاری گفتگومحور و با توافق و اجماع اکثریت دانشگاهیان برگزیده شده بودی، فارغ از اینکه چه کسی باشی بسیار خوشبین و امیدوار بودم امّا حالا که متأسفانه تلاشهای جستهگریخته در این راستا به جایی نرسید، فقط یک عامل است که میتواند امیدوارم کند.
در رزومۀ تو، مهمترین عامل برای من این است که آیا در مسئولیتهای پیشین توانستهای در حیطۀ مسائل اصلی (مسائل نرمافزاری و انسانی-اجتماعی) تحوّل، و «اتّفاق»ی [۱] رقم بزنی یا دستاورد خلّاقانهای داشته باشی یا نه. اگر پاسخ منفی باشد، در جوّ رخوتزده، ناامید و بیاعتماد کنونی، سایر امتیازات احتمالیات در من هیچ امیدی ایجاد نمیکند (حتّی اینکه تو را نسبت به سایر رؤسای پیشین بهترین بدانم).
تجربۀ دانشجویان از کلاس درست چگونه است؟! آیا توانستهای اعتماد آنان را جلب و در آنها امید، علاقه و انگیزه ایجاد کنی یا کلاسی روتین و ملالآور با تأکید بر حفظکردن و نمرهگرفتن؟!
کلید اصلی
بازسازی و تقویت اعتماد (و سایر مؤلّفههای انسانی-اجتماعی) فقط از طریق گفتگو و مشارکت مؤثّر امکانپذیر است و از آنجا که طبیعتاً انتخاب تو بهعنوان رئیس دانشگاه در نبود سازوکارهای مؤثّر برای گفتگو و اجماعسازی صورت گرفته است، به نظرم، همهچیز به این بر میگردد که آیا حاضری سازوکار و فرایندی تدوین کنی که هرگاه دانشگاهیان (مثلاً ۶۰ درصد آنها) خواستند، بتوانند رئیس دانشگاه (شامل خودت) را برکنار و عضو هیئت علمی دیگری را که روی آن اجماع کردهاند (مثلاً ۵۰ درصد آنها) جایگزین کنند یا نه.
صحبتکردن از مشارکت و تصمیمسازی جمعی در شرایطی که حاضر نباشی رئیسبودن یا نبودن خودت را از طریق سازوکاری منطقی به خواست اکثریت دانشگاهیان منوط کنی، شوخیای بیش نیست.
در چنین شرایطی، صحبت از این امور صرفاً میتواند کاربرد تبلیغاتی داشته باشد و محدودهاش تا جایی است که به منافع و حفظپست تو لطمه نزند.
خلاصه اینکه بر اساس فهم ناقص من، اینکه بتوانی در دانشگاه «اتّفاق»ی رقم بزنی نه اینکه دانشگاهِ ناامید، رخوتزده، بیاعتماد و ناکارآمد موجود را بهمثابه یک ادارۀ روتین ببینی و روالهای اداری آن (تشکیل کلاسها، برگزاری امتحان، رویدادهای مناسبی و ...) را منظم انجام دهی و البته در این میان، خودت نیز از مزایای رئیسبودن بهرهمند شوی، نهایتاً به عامل پیشگفته بستگی دارد.
اگر رئیسبودن یا نبودن خودت را به خواست اکثریت دانشگاهیان منوط کنی، مشخص میشود که اوّلاً، برای نظر دانشگاهیان ارزش، اعتبار و احترام قائلی، ثانیاً، واقعاً به گفتگو و مشارکت باور داری و ثالثاً، مصالح دانشگاه، دانشگاهیان و جامعه را بر منافع شخصی خود ترجیح میدهی.
همچنین، چنین کاری تو را در موقعیتی قرار میدهد که برای حفظ رضایت دانشگاهیان آنان را در تصمیمسازیها مشارکت دهی.
پانویسها
[۱] اشاره به یادداشت «کابینۀ اتّفاق ملّی» از دکتر محسن رنانی. او معتقد است در شرایط فعلی، «وفاق» صرفاً یک پیشننیاز است، جامعه کاملاً به «تحوّل» و «اتّفاق» نیاز دارد و درغیراینصورت، همین جوانههای ارزشمند امید و وفاق هم میخشکند و از بین میروند.
قسمتهای پیشین این سلسلهنوشتار:
کانال وحید احسانی
https://telegram.me/notesofvahidehsani
?تقاطع شیخ فضلالله نوری و ستارخان!
✍️علی مرادی مراغهای *✅*امروزه، تمام زندگی ما و اطراف پر از تضاد و تناقض است! و یکی از این تضادها هم قرار گرفتن شیخ فضل الله با ستارخان در کنار همدیگر است، انگار نه انگار که آنها زمانی دشمن همدیگر بودند...!
♦️امروز ۹ مرداد سالروز بردار کردن شیخ فضل الله نوری است آن زمان، شیخ فضل الله نوری، ستارخان و مجاهدین مشروطه را تکفیر کرده بود اما امروزه همه جا با هم هستند! انگار نه انگار که آنها ضد هم بودند!
ستارخان برای مشروطه و برپا کردن مجلس می جنگید و بارها بخاطر آن تا چند قدمی مرگ رفته بود اما شیخ فضل الله، سرسخت ترین دشمن مشروطه و مجلس و قانونگذاری بود و همه جا قانون اساسی مشروطه را «قانون ملعون» و مشروطه را «شیطان مزین سوء» می نامید!
(حرمت مشروطه...زرگرنژاد...ص۲۶۲)
او مجلس و انتخابات با رای اکثریت را کفر می دانست و می گفت:
«اعتبار به اکثریت آراء به مذهب امامیه غلط است» (همان...ص۲۶۰)
و آنرا«حرام تشریعی و بدعت در دین» می دانست(همان...ص۲۶۴)
و در ضدیت با اصل مساوات می گفت:
«مملکت اسلامیه مشروطه نخواهد شد زیرا محال است با اسلام حکم مساوات»(همان...ص۲۶۵)
البته شیخ راست می گفت مثلا مرتد چگونه می تواند با مسلم یکی باشد در حالیکه مرتد حتی حق حیات ندارد و واجب القتل است و نجاست بدن...(همان...ص۲۶۶)
شیخ، خطاب به مشروطه خواهان می گفت:
«ای بی دین، تو می خواهی بدعتی تازه در دین بگذاری و تغییر بدهی دین را به این تدلیسات و تلبیسات...»(همان.ص۲۶۷)
و به مشروطه خواهان که آزادی مطبوعات و آزادی قلم را مطرح می کردند می تاخت و آزادی قلم و آزادی مطبوعات را که در قانون اساسی آمده بود ضلالت نامه می نامید(همان...ص267)
و می گفت«تمام این مزخرفات و خرافات برای هدم اساس دین و اضمحلال شریعت سیدالمرسلین بوده...»(همان...ص۲۶۸)
شیخ فضل الله در «رساله تذکره العارفین» که در زمان استبداد صغیر و در گرماگرم قیام تبریز به فرماندهی ستارخان بر علیه محمدعلی شاه، نوشته است از مردم می خواست که بر این «نصر ملوکانه» یعنی به توپ بستن مجلس توسط محمدعلی شاه را شکر گزار باشند و «شکر این موهبت عظمی را» بنمایند و می نویسد:
«ای برادران! مصلح را از مفسد تمیز دهید، گول چهار نفر از اراذل اوباش که در تبریز جمع شده نخورید»
(رساله تذکره العارفین...ص۲۹۹)
♦️اما باوجود دشمنی سرسخت آن دو شخصیت تاریخی نسبت به همدیگر در دوران مشروطیت، اینک همه جا آنها رفیق هم و در کنار هم هستند!
در غرب تهران بزرگراهی ۷ كیلومتری بنام شیخ فضلالله نوری است و خیابانی نیز بنام ستارخان که با این بزرگراه تقاطع دارد یعنی تقاطع ستارخان با شیخ فضل الله نوری...!
اما آنها، تنها در تهران در بزرگراه و خیابان به همدیگر نمی رسند و بهم وصل نمی شوند بلکه در همه جا رفیق اند و به هم وصل می گردند در تمام کتابهای درسی، در فیلمها و سریالهای پس از انقلاب نیز باهم هستند و دوستِ یکدل و رفیقِ گرمابه و گلستان هستند!
♦️در سریال ۲۱ قسمتی سالهای مشروطه، کارگردان سریال یا جاعل تاریخ، در سریالی که قرار است در ستایش مشروطه و قهرمانان آن و شناساندنِ تاریخ به نسل امروز باشد در آخرین قسمت سریال یعنی در قسمت ۲۱ به مانند جلال آل احمد(در پایان کتابِ غربزدگی) به ستایش از شیخِ شهید می پردازد و آنرا به ستارخان در باغ اتابک پیوند می زند اینجا!
و در صحنه ی بردار کردن شیخ نیز مردم برای تبرک از همدیگر سبقت می گیرند و اشک می ریزند، انگار نه انگار که در واقعیتِ تاریخی در پای دار می رقصیدند...! (آخرین قسمت سریال: اینجا)
♦️در بالا نوشتم که تمام شاکله فکری ما و زندگی و اطراف ما پر از تضاد و تناقض است! منظومه فکری ما مثل مغازه سمساری است از هر چیزی کمی داریم! کمی عقلگرا و کمی احساسی، کمی کانت و کمی ابوسعید ابی الخیر، کمی متشرع و کمی سکولار، مانند مرحوم بازرگان: کمی دعا و کمی ترمودینامیک، کمی شیخ فضل اللهی و کمی ستارخانی...
یکی از دوستان توده ای می گفت در دهه پنجاه با برخی سمپاتهای حزب توده نشسته بودیم راجع به ماتریالیسم دیالکتیک صحبت می کردیم برق رفته بود یک مرتبه آمد و همگی شروع کردند به صلوات...ٱللَّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ...
ما فامیلی دارم که بر آینه ی ماشین شاسی بلندش، اسفند آویزان کرده است...! هر موقع می بینم به شوخی می گویم تقابل سنت و مدرنیته...!
♦️ما ۲۰۰ سال است که از دوره عباس میرزا در حال گذار هستیم و این گذارمان البته هیچوقت تمام نمی شود! مدام زیگزاگ و رفتن و برگشتن و شکستن و تراشیدن ...اما همچنان دوره یِ سختِ گذار ادامه دارد! چینی ها مثلی دارند که هر کسی را بخواهند نفرین کنند می گویند:
امیدوارم در دوره گذار متولد شوی...!**
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://telegram.me/notesofvahidehsani
Telegram
دلنوشتههای تاریخیِ علی مرادی مراغهای
***💥***تقاطع شیخ فضل الله نوری و ستارخان...! ***✍️***علی مرادی مراغه ای https://t.me/Ali\_Moradi\_maragheie ***✅***امروزه، تمام زندگی ما و اطراف پر از تضاد و تناقض است! و یکی از این تضادها هم قرار گرفتن شیخ فضل الله با ستارخان در کنار همدیگر است، انگار نه انگار که آنها زمانی…
? لطفاً فرض کنید این یادداشت حاوی مطالب انتقادی بسیار تند است [۱] ?
استلزامات حرکت در مسیر وفاق ملّی ۱خطاب به تمامی دغدغهمندان و بهویژه کسانی که با پیروزی دکتر پزشکیان، اختیارات و امکان تأثیرگذاری بیشتری پیدا کردهاند.
در جامعۀ قطبی، ذرّهوار، احساسی و آسیبدیدۀ ما، هر حرکتی نیز که برخلاف روال متداول، خالصانه با هدف کاستن از شکافها و تنشها و پیگیری وفاق آغاز شود، بهشدّت در معرض انحراف به سمت مرزبندیها، دچارشدن به قطبیتها و سقوط در درّههای عمیق تعارض و تقابل است.
بنابراین، بهویژه گامهای اوّلیۀ چنین حرکتی باید با دقّت، حسّاسیت، صبر و مدارای بسیار زیادی برداشته شوند تا این جوانۀ نحیف، به چپ و راست منحرف نشود و دیوار تا ثریا کج نرود. قسمت اوّل: هر کسی از ظن خود!
به نظرم، عمدۀ رأی دهندگان به دکتر پزشکیان با ۳ نوع دیدگاه و انتظارات مختلف به حمایت از ایشان پرداختند و بهدنبال ۳ هدف متفاوت زیر بودند:
۱. استقرار دولت سوّم خاتمی
قدرتگرفتن دوبارۀ جریان اصلاحطلب و ادامۀ مسیری که این جریان در دورههای گذشته در پیش گرفته بود. این گروه معتقدند جامعه در زمان دولت اصلاحات در عرصههای مختلف آزادی بیان، گشایش سیاسی، عدالت اجتماعی و وضعیت اقتصادی (بهویژه با لحاظ کردن نفت ارزان و درآمد بسیار اندک دولت) بهترین شرایط را تجربه کرد [۲]. آنها فکر میکنند در وضعیت فعلی، تحقق دوباره چنین دولتی بهترین هدفی است که قابلیت تحقق و ارزش پیگیری دارد ولو اینکه بدانیم دوباره با دولتی تندرو و انحصارگرا جایگزین میشود. حمایت جریان اصلاحات و شخص آقای خاتمی از دکتر پزشکیان از نشانههای مورد تأکید این گروه از رأیدهندگان بود.
۲. تقابل با هستۀ مرکزی قدرت
این گروه به این امید و با این تصوّر به دکتر پزشکیان رأی دادند که او و دولتش از اشتباهات آقای خاتمی (به زعم خودشان) درس گرفتهاند و به جای مدارا با هستۀ مرکزی، انتصابی و غیرپاسخگوی قدرت، با تمام توان مقابل آن ایستادگی میکنند. قولهای دکتر پزشکیان مبنی بر اینکه «روی عهد خودم میایستم» و «اگر نتوانستم به عهدم عمل کنم، استعفا میدهم» از نشانههای مورد نظر این گروه بود.
۳. وفاق ملّی - راه باریک آزادی
این گروه از حامیان دکتر پزشکیان (شامل اینجانب) به این نتیجه رسیدهاند که تقابل با هستۀ مرکزی قدرت بازی دوسرباخت است؛ باید در مسیر بلندمدّتی حرکت کرد که عجماغلو و رابینسون آن را «راه باریک آزادی» (تقویت توأمان و متعادل قدرت حکومت و قدرت جامعه) و دکتر فراستخواه «توسعه برای تغییر» (تمرکز بر بهبودهای مدیریتی و اقتصادی ممکن در ساختار موجود که در بلندمدّت احتمالاً امکان اصلاح مدنی ساختارها را نیز فراهم خواهند کرد) نامگذاری میکنند. در این چارچوب، صرفاً بهاندازهای که از شکافها و قطبیتها کاسته شود است که امکانهایی برای برداشتن گامهای مثبت ایجاد میشود. از نشانههای مورد توجه این گروه میتوان به تأکیدهای دکتر پزشکیان بر «دولت ملّی، وحدت ملّی، سیاستهای کلّی نظام، وفاق ملّی و راه باریک آزادی» اشاره کرد.
پیش از انتخابات زودهنگام، از یکسو، برای گفتگو و شفافسازی دربارۀ این سه جهتگیری متفاوت فرصت چندانی وجود نداشت و ازسویدیگر، دکتر پزشکیان و حامیانش در موقعیتی بودند که ترجیح میدادند بر اشتراکات تمرکز و احتمال پیروزی را افزایش دهند.
امّا بعد از انتخابات ...
ادامه دارد (به امید خدا)
پانویسها
[۱] متأسفانه، بیشتر پیشنهادها، راهکارها، تحلیلها و توصیههای خیرخواهانه و همدلانه اصلاً دیده نمیشوند، بهویژه، کسانی که در موضع تصمیمسازی و اثرگذاری قرار دارند برای خواندن «این جور چیزها» فرصت ندارند، امّا برای مطالعه، گفتگو و واکنشنشاندادن نسبت به مطالب انتقادی (خصوصاً تند) همیشه وسط کارها و جلسات زمان کافی باز میشود و عجیب آنکه در چنین موقعیتهایی، یکی از گلایههای همیشگی به فرد منتقد این است که «راست میگی راهکار و پیشنهادی ارائه کن که بتونه مفید و کمککننده باشه»!
[۲] در این خصوص، نگارنده نیز همین دیدگاه را دارم.
قسمت بعدی: عَلَیالْوِفاق السّلام اگر ...
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://telegram.me/notesofvahidehsani
Telegram
کانال وحید احسانی
هزارتا پیشنهاد و راهکار منتشر کنی، هیچکس نمیبیند، اما بهمحض طرح چند انتقاد، اعتراض همه بلند میشود که: "راست میگی راهکار بده"! کانال وحید احسانی @vahidehsani\_vh https://telegram.me/notesofvahidehsani
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 8 months, 1 week ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 10 months, 3 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 6 months, 3 weeks ago