?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 2 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 weeks, 5 days ago
نظریۀ دورههای پساجنگ
مقدمه
جنگها همواره پیامدهای عمیقی بر جوامع انسانی بهجا میگذارند که فراتر از خرابیهای فیزیکی، به تغییرات فرهنگی، اجتماعی و روانی ـ سیاسی نیز منجر میشوند. این دورهها فرصتی برای بازنگری در باورها، ارزشها، خودبازنماییها و روایتهای ملی، و بهطور کلی هویت ملی فراهم میآورند. پیتر سلوتردایک، فیلسوف آلمانی، با ارائه نظریۀ دورههای پساجنگ (۲۰۰۹)، این موضوع را بررسی کرده است که ملتها چگونه پس از جنگ، روایتها و هویتهای خود را مورد ارزیابی قرار میدهند. این نوشته به تشریح این نظریه، تحلیل پیامدهای آن و ارائۀ نمونههایی از تاریخ معاصر میپردازد.
نظریۀ دورههای پساجنگ
بر اساس نظریۀ سلوتردایک، در دورههای پساجنگ، هر ملتی، بسته به نتیجۀ جنگ، بازنماییهای هویتی خود را به سه شیوۀ ممکن بازنگری میکند. این سه حالت عبارتاند از تأیید، تحریف و تحول.
۱. تأیید بازنماییهای قبلی
ملتهایی که در جنگ پیروز شدهاند، معمولاً روایتهای پیشین خود را تأیید کرده و آنها را بهعنوان منبع مشروعیت تقویت میکنند. در این حالت، موفقیت در جنگ بهمثابۀ گواهی بر درستی ارزشها و هویتهای ملی تلقی میشود. تأیید بازنماییهای قبلی میتواند انسجام ملی را تقویت کند، اما خطر ناسیونالیسم افراطی را نیز به همراه دارد.
بهعنوان مثال، فرانسه پس از جنگ جهانی دوم، پیروزی خود را به نقش ارتش مقاومت به رهبری شارل دو گل نسبت داد. این تأیید، در کنار بازنمایی مقاومت ملی، به تقویت حس انسجام و اعتماد به نفس فرانسویان انجامید، اما در برخی دورهها تمایلات ناسیونالیستی افراطی نیز پدیدار شد.
۲. تحریف نتیجۀ جنگ
ملتهایی که در جنگ شکست خوردهاند، گاه برای حفظ تصویر مثبت از خود، نتایج جنگ را تحریف میکنند. این رویکرد معمولاً با بازسازی روایتهایی همراه است که آنها را بهعنوان پیروز یا قربانی نشان دهد.
ایتالیا پس از جنگ جهانی اول نمونهای از این وضعیت است. این کشور، با جعل اصطلاح «پیروزی ناقص»، شکستهای خود را به شکلی روایت کرد که از آن برای توجیه گرایشهای فاشیستی و بسیج ملی بهره گیرد. این تحریفها نهتنها مانع از بازنگری واقعی در ارزشهای ملی شد، بلکه به دورۀ طولانی از تنشهای داخلی و خارجی منجر گردید.
۳. متانویا (تحول فکری و فرهنگی)
ملتهایی که شکست را پذیرفته و تصمیم به بازنگری و اصلاح میگیرند، وارد دورهای از تحول عمیق میشوند که سلوتردایک آن را متانویا مینامد. این تحول شامل بازنگری در ارزشها و هویتهای ملی است که از طریق مواجهۀ صادقانه با گذشته و پذیرش مسئولیتها شکل میگیرد. متانویا هرچند دشوار و زمانبر است، اما فرصتی پایدار برای بازسازی فرهنگی و تقویت هویت ملی فراهم میآورد.
آلمان پس از جنگ جهانی دوم، نمونهای برجسته از این رویکرد است. این کشور با پذیرش مسئولیت تاریخی خود، اقداماتی نظیر معاهدههای جبران خسارت با اسرائیل، زانو زدن ویلی برانت در ورشو و ساخت یادبود هولوکاست را به انجام رساند. این اقدامات، زمینۀ بازسازی هویت آلمان و تعامل مسالمتآمیز با سایر کشورها را فراهم کرد.
نتیجهگیری
دورههای پساجنگ، فراتر از بازسازیهای فیزیکی، فرصتی برای بازنگری در هویتها و ارزشها فراهم میکنند. بر اساس نظریۀ سلوتردایک، ملتها بسته به نحوۀ مواجهه با نتایج جنگ، مسیرهای متفاوتی را انتخاب میکنند. تأیید بازنماییهای قبلی، تحریف واقعیت یا ورود به دورۀ متانویا، هر یک پیامدهای فرهنگی و سیاسی خاص خود را دارند. تأیید میتواند به تقویت انسجام ملی منجر شود، اما ناسیونالیسم افراطی را نیز تقویت میکند. تحریف ممکن است انسجام کوتاهمدت ایجاد کند، اما در بلندمدت بحرانهای هویتی به بار میآورد. در مقابل، متانویا بهعنوان مسیری پایدار و اخلاقی، نهتنها به بازسازی هویت ملی کمک میکند، بلکه زمینۀ تعامل و همکاری بینالمللی را نیز تقویت مینماید. تجربیات تاریخی نشان میدهند که انتخاب مسیر متانویا، گرچه دشوارتر، میتواند آیندهای روشنتر برای ملتها رقم بزند.
برگوتای ایلتریش
پیروزی انقلاب مردمی سوریه و بازنمایی منفی از تورکیه در بعضی رسانههای فارسیزبان
مقدمه
انقلاب مردمی سوریه که از بهار عربی آغاز شد، به یکی از پیچیدهترین بحرانهای منطقهای و جهانی تبدیل گردید. هدف اصلی این انقلاب سرنگونی رژیم استبدادی بشار اسد بود. با حمایتهای مؤثر تورکیه، مردم سوریه توانستند بر موانع بزرگ داخلی و خارجی غلبه کرده و دیکتاتوری اسد را سرنگون کنند. بااینحال، پیروزی این انقلاب و نقش تورکیه در آن، در برخی رسانههای فارسیزبان بازنمایی منفی میشود. این نوشته به تحلیل دلایل این بازنمایی منفی و ارتباط آن با مسائل هویتی در ایران میپردازد.
پیروزی انقلاب مردمی سوریه و پیامدهای آن
انقلاب سوریه علیه رژیم بشار اسد در شرایطی آغاز شد که قدرتهای جهانی و همپیمانان منطقهای آنها به دلایل مختلف از بقای رژیم اسد حمایت میکردند. روسیه بهطور مستقیم و با حمایت نظامی از اسد دفاع میکرد و آمریکا با اتخاذ سیاستهایی مبهم و تقویت گروههای تروریستی متضاد مانند داعش و یپگ، به بیثباتی بیشتر دامن میزد. در این میان، تورکیه نقش مهمی در حمایت از انقلاب سوریه داشت. این کشور با حمایتهای مادی و معنوی از انقلابیون سوری، پذیرش میلیونها پناهجوی سوری، و تلاشهای دیپلماتیک برای جلب توجه جامعۀ جهانی به وضعیت سوریه، نقش برجستهای در سرنگونی رژیم اسد ایفا کرد.
پیروزی انقلاب مردم سوریه نهتنها باعث سرنگونی رژیم بشار اسد شد بلکه موجب تقویت جایگاه ژئوپلیتیک تورکیه در منطقه گردید. با این پیروزی، تورکیه اعتبار خود را بهعنوان کشوری حامی دموکراسی و حقوق بشر در خاورمیانه افزایش داد و همچنین هویت تورکی را در میان جمعیتهای تورک، بهویژه در ایران، تقویت کرد. این تحولات باعث افزایش حس عزتنفس در تورکهای ایران شد که خواهان بهرسمیتشناختن هویت فرهنگی و زبانی خود هستند.
بازنمایی منفی از تورکیه در بعضی رسانههای فارسیزبان و دلایل آن
تقویت جایگاه تورکیه در منطقه پیامدهایی در حوزۀ رسانهای نیز داشته است. برخی رسانههای فارسیزبان، با انتشار تحلیلها و گزارشهایی منفی دربارۀ سیاستها و اقدامات تورکیه، به بازنمایی منفی این کشور میپردازند. این بازنماییها دلایل متعددی دارد.
نخستین دلیل را میتوان در رقابت ژئوپلیتیک میان دولتهای ایران و تورکیه جستجو کرد. دولتهای ایران و تورکیه در مسائل مختلف ژئوپلیتیک، بهویژه در مورد سوریه، سیاستهای متفاوتی دارند. این اختلافات ممکن است باعث شود تا برخی رسانههای فارسیزبان بخواهند تصویری منفی علیه تورکیه بسازند. از این منظر، این رسانهها ممکن است بهطور غیرمستقیم بهعنوان ابزاری برای پیشبرد اهداف ژئوپلیتیک ایران عمل کنند.
دومین دلیل، تفاوتهای ایدئولوژیک میان دو دولت است. ایران که خود را مدافع ایدئولوژی اسلامی شیعی میداند، ممکن است نسبت به رویکرد سکولار و غیرمذهبی دولت تورکیه نگرانیهایی داشته باشد. در نتیجه، رسانههای فارسیزبان که تحت تأثیر نهادهای مختلف ایران هستند، ممکن است این تفاوتها را در جهت انتقاد از سیاستهای داخلی و خارجی تورکیه برجسته کنند.
سومین، و شاید مهمترین دلیل بازنمایی منفی تورکیه، به سیاست هویت در ایران بازمیگردد. جمعیت قابلتوجه تورکهای ایران، که دهههاست خواستار بهرسمیت شناخته شدن هویت فرهنگی و زبانی خود هستند، تحت تأثیر نقشآفرینی تورکیه در منطقه، احساس عزتنفس بیشتری پیدا کردهاند. این تحول میتواند برای بخشی از نخبگان سیاسی و فرهنگی ایران که ایرانیت را مترادف با هویت فارسی میدانند، نگرانکننده باشد. این نگرانیها، بهویژه در شرایطی که جنبشهای هویتگرا و مطالبات هویتی در میان تورکهای ایران رشد یافته، پررنگتر شده است. در این چارچوب، بازنمایی منفی تورکیه را میتوان بهعنوان واکنشی به هراس از تغییر در توازن هویتی و فرهنگی در ایران نیز تحلیل کرد.
جمعبندی
پیروزی انقلاب مردمی سوریه با حمایت تورکیه، تأثیرات ژئوپلیتیک و فرهنگی مهمی به دنبال داشت. این پیروزی نهتنها جایگاه تورکیه را در خاورمیانه تقویت کرد، بلکه احساس عزتنفس و هویت فرهنگی تورکهای ایران را نیز تقویت نمود. در این راستا، بازنمایی منفی تورکیه در برخی رسانههای فارسیزبان، علاوه بر رقابتهای ژئوپلیتیک و تفاوتهای ایدئولوژیک، بازتابی از نگرانیهای هویتی در ایران نیز است. این بازنمایی منفی، بهویژه در شرایطی که جنبشهای هویتگرا در ایران رشد کردهاند، بیشتر معنادار به نظر میرسد. به بیانی دیگر، بازنماییهای منفی از تورکیه در برخی رسانههای فارسیزبان نشاندهندۀ نیاز به بازتعریف فراگیر ایرانیت بهعنوان هویتی چندفرهنگی و چندملتی است که تمامی فرهنگها و ملتهای ایران را به رسمیت بشناسد. تنها در این صورت است که میتوان به همزیستی مسالمتآمیز و تقویت هویت مشترک در ایران دست یافت.
برگوتای ایلتریش
@ilter
معنای تاریخی اصطلاح مغول
اصطلاح «مغول» در طول تاریخ معانی مختلفی داشته است. در معنای لغوی، برخی معتقدند «مغول» به معنای «بیباک» است و بعضی دیگر آن را ترکیبی از واژههای تورکی «مؤنگکه» (منگو = ابدی) و «ائل» (دولت) به معنای دولت ابدی میدانند. در معنای تاریخی، مغول یک اتحادیۀ ایلی ـ نظامی تورک بود که در قرن سیزدهم به رهبری چنگیزخان تشکیل شد. اما از قرن نوزدهم به بعد، معنای «مغول» تحت تأثیر شرقشناسی و سیاستهای استعماری تغییر یافت و به یک هویت قومی مستقل و محدود به یک منطقۀ خاص تبدیل شد. این تغییر معنایی بهعنوان بخشی از سیاستهای استعماری برای بازتعریف هویتهای آسیایی و توجیه سلطهگری غرب در این مناطق صورت گرفت. نتیجهگیری این است که تغییر معنایی اصطلاح «مغول»، از یک دولت تورک در تاریخ به یک هویت قومی مستقل در دوران مدرن، باعث برداشتهای مختلف از این مفهوم شده است، بهطوری که پاسخ به سؤالاتی مانند «آیا تورکها مغول هستند؟» بستگی به معنایی دارد که از مفهوم «مغول» در نظر گرفته میشود.
متن کامل نوشته را در دو بخش زیر میتوانید بخوانید:
برگوتای ایلتریش
@ilter
معنای تاریخی اصطلاح مغول (۲/۲)
معنای جدید و شرقشناسانه اصطلاح مغول
از قرن نوزدهم، معنای «مغول» تحت تأثیر مطالعات شرقشناسی و سیاستهای استعماری تغییر یافت. غربیان، برای دستهبندی گروههای قومی آسیای میانه، هویتهای جدیدی ایجاد کردند که یکی از آنها نیز «مغول» بهعنوان یک واحد قومی بود. در این راستا، واژۀ «مغول» صرفاً برای اشاره به اقوام خاصی بکار رفت درحالیکه قبل از آن به تمام بازماندگان امپراطوری مغول گفته میشد. واژه «مغولستان» به عنوان نام سرزمینی نیز، که در قرون وسطی، در برخی منابع برای اشاره به قلمرو امپراتوری مغول بهکار رفته بود، از اوایل قرن بیستم، فقط به یک منطقه خاص ـ مغولستان کنونی ـ اطلاق شد.
معنای جدید و قرن بیستمی مغول در حالی رواج یافته است که هیچیک از گروههای قومی ساکن مغولستان خود را مغول نمینامند. بلکه اسمهایی مثل خالخا، دوخا و ... دارند و بعضیشان نیز به تورکی تکلم میکنند. کلمۀ «مغول» در مغولستان، مانند اصطلاح «ایرانی» در ایران، مفهومی جدید است و نام قومی هیچ گروه خاصی نیست. این برداشت غالب از مفهوم مغول دارای اهداف سیاسی میباشد و تحت تأثیر سیاستهای استعماری و هویتی به وجود آمده است. غربیان فاتح جنگ جهانی اول، که از شرق دور تا غرب آفریقا را اشغال کرده و به استعمار خود در آوردند، با تحدید نام مغول به منطقهای در شرق دور و نسبت دادن قتل و کشتار به آنها، در واقع، قصد دارند سلطهگری خود در آسیا و آفریقا را توجیه کرده و بر جنایاتشان در این مناطق سرپوش بگذارند.
نتیجهگیری
بررسی دقیق مفهوم مغول نشان میدهد که این اصطلاح در طول تاریخ معانی متفاوتی داشته است. کلمۀ مغول، در گذر زمان و تحت تأثیر نیروهای سیاسی و فرهنگی دچار تغییر شده و معنای جدیدی به خود گرفته است. این واژه از یک دولت (اتحادیۀ ایلی ـ نظامی) تورک در تاریخ، به یک هویت قومی مستقل در دوران مدرن تبدیل شده است. این تحول معنایی، تحت تأثیر شرقشناسی و سیاستهای استعماری قرن نوزدهم شکل گرفته است. برخلاف معنای تاریخی مغول که با تاریخ و فرهنگ تورک گره خورده، معنای جدید مغول با اهداف سیاسی خاصی ایجاد شده که بخشی از تلاش قدرتهای استعماری برای بازتعریف هویتهای آسیایی بوده و سلطهگری آنها در مناطق مختلف جهان را توجیه میکند.
این تغییر در معنا موجب شد که برداشتهای نادرستی از مفهوم مغول شکل بگیرد. بنابراین وقتی با سوالاتی نظیر «آیا تورکها مغول هستند؟» یا «آیا مغولها تورک هستند؟» مواجه میشویم، ابتدا باید مشخص کنیم که منظور از کلمهی مغول چیست؟ معنایی که از کلمۀ مغول در ذهن خود داریم، در جواب ما به این سؤالات تأثیر میگذارد. جواب فردی که معنای تاریخی مغول را در ذهن دارد با جواب شخص دیگری که معنای شرقشناسانۀ مغول در ذهنش تداعی میشود متفاوت خواهد بود. اولی با مفهوم مغول احساس بیگانگی نمیکند زیرا مغول را یک دولت تورک مانند عثمانلی، صفوی و سلجوقلو میداند. اما دومی، که مغول را ملتی در شمال چین تلقی میکند و تحت تأثیر تاریخنویسی استعماری نگرشی منفی به آن دارد، سعی میکند از آن دوری کند تا بدیهایی که در تاریخنویسی استعماری به مغول وصله شده به وی نچسبد.
برگوتای ایلتریش
@ilter
معنای تاریخی اصطلاح مغول (۱/۲)
مقدمه
اصطلاح «مغول» در طول تاریخ معانی متفاوتی داشته و تغییراتی را تجربه کرده است. این واژه، امروزه به شهروندان کشور مغولستان و اقوامی که در منطقۀ مغولستان داخلی چین زندگی میکنند، اشاره دارد. همچنین، با امپراطوری مغول به رهبری چنگیزخان در قرن سیزدهم پیوند خورده است. اما بررسی دقیقتر نشان میدهد که این معنای معاصر با آنچه در دورههای گذشته از این اصطلاح برداشت میشد، بسیار متفاوت است. این نوشته به بررسی معنای تاریخی اصطلاح مغول و تحول معنایی آن در دورههای مختلف میپردازد.
معنای لغوی اصطلاح مغول
در مورد ریشۀ لغوی کلمۀ مغول / مونغول دو دیدگاه وجود دارد. یک نظر بر این است این کلمه به مفهوم «بیباک» در زبان مغولی اشاره دارد. بعضی محققین نیز شکل قدیمی واژۀ «مغول» را به صورت «مؤنگکهائل» میدانند. از این دیدگاه، واژۀ مغول ترکیبی از دو کلمۀ تورکی «مؤنگکه» (منگو = ابدی) و «ائل» (= دولت)، و به معنی دولت ابدی است. این تفسیر با آرمانهای چنگیزخان، که در پی ایجاد یک امپراطوری پایدار جهانی بود، همخوانی دارد.
تصویب نام چنگیز (دنگیز/دنیز/دریا) برای تموچین در قورولتای کبیر امپراطوری مغول نیز با این تفسیر همخوانی دارد. این عمل، در واقع، نوعی دعوت از تمام اقوام تورانیک بود تا بسان نهرها به سوی چنگیز (دریا) جاری شده و برای برپایی مغول (دولت ابدی) متحد شوند. چنگیز استعارهای از وسعت و قدرت بیپایان، و نماد رهبری برای امپراطوری و حاکمیت جهانی تورک بود.
معنای تاریخی اصطلاح مغول
در دوران پیشامدرن، دولتهای تورک غالباً بر اساس اتحادیههای ایلی ـ نظامی شکل میگرفتند. این اتحادیهها که شیوهی سازماندهی اجتماعات تورک بودند، با قرار گرفتن یک خاندان در رأس آن، به یک دولت تبدیل میشدند. دولتهای هون، گؤکتورک، سلجوقلو، عثمانلی و قیزیلباش نمونههای برجستۀ این اتحادیهها هستند. دولت مغول نیز یکی از همین اتحادیهها بود که در قرن سیزدهم به رهبری چنگیزخان ایجاد شد.
خاندان سلطنتی دولت مغول، یعنی خاندان چنگیزخان، از تبار تورک و از خاندان اصیل بؤروتگین، همان خاندان سلطنتی امپراطوری گؤکتورک بود. اقوام تشکیلدهندۀ آن نیز اکثراً تورک بودند. از میان 12 قوم که هستۀ اولیۀ اتحادیۀ مغول را تشکیل دادند، نُه قوم تورک و سه قوم تورانیکِ غیر تورک بودند. اما این سه قوم نیز در طول تاریخ با تورکها تماس و تأثیر متقابل فرهنگی داشته و با آنها ممزوج شده بودند. اسم مغول به ترکیب این دوازده قوم داده شد.
در منابع تاریخی معتبری همچون جامعالتواریخ اثر رشیدالدین فضلالله همدانی و شجرۀ تورک نوشتۀ ابوالغازی بهادرخان که خود از نوادگان چنگیزخان بود، نیز بر تورک بودن چنگیزخان، جانشینان و دولت او تأکید میشود. این منابع نشان میدهند که دولت مغول بهعنوان یک اتحادیۀ ایلی ـ نظامی تورک تصور میشد و رهبران آن نیز خود را بهعنوان بخشی از جهان تورک معرفی میکردند. همچنین دولتهایی نظیر تیموریان، قیزیلباش و قاجار نیز که خود را وارث چنگیزخان میدانستند بر تورک بودن خود تأکید داشتند.
بنابراین، مغول در معنای تاریخی خود یک واحد قومی مستقل نبود و قبل از تشکیل امپراطوری چنگیزخان وجود نداشت. بلکه، مغول یک اتحادیۀ ایلی ـ نظامی به رهبری یک خاندان تورک، با جمعیت غالب تورک، با فرهنگ تورک، و بهطور خلاصه یک دولت تورک بود. به بیانی دیگر، امپراطوری مغول بخشی از تاریخ و فرهنگ تورک است.
برگوتای ایلتریش
@ilter
**ملیگرایان تورک چه میخواهند؟
مقدمه**
ملیگرایی تورک یک جنبش فکری، فرهنگی و سیاسی است که ریشه در تحولات اواخر قرن نوزدهم دارد. این جنبش در طول زمان به اشکال گوناگون تجلی یافته و برای بهبود شرایط فرهنگی و سیاسی ملت تورک در ایران و سایر کشورها تلاش کرده است. این جنبش، در ایران، در بُعد داخلی بر حقوق ملی ملتها، دموکراسی و عدالت تأکید داشته، و در بُعد خارجی به دنبال تقویت روابط دوستانه و همکاری با سایر کشورهای منطقه و جهان، بهویژه کشورهای تورک است. توسعهطلبی قومی فارسی و نظم پسااستعماری از جمله موانع ملیگرایی تورک در ایران هستند. این نوشته به تاریخچه، خواستهها و موانع ملیگرایی تورک در ایران میپردازد.
تاریخچۀ ملیگرایی تورک
ملیگرایی تورک در اواخر قرن نوزدهم با بیداری هویتی تورکها در روسیه آغاز شد. روشنفکرانی مانند اسماعیل غاسپیرالی با شعار «اتحاد در زبان، اتحاد در اندیشه، و اتحاد در عمل» این جنبش را هدایت کردند. این شعار به تقویت همبستگی فرهنگی و سیاسی میان تورکها کمک کرد و اساس ملیگرایی تورک را بنا نهاد.
در خلال جنگ جهانی اول، جنبش ملیگرایی تورک به تلاش برای اتحاد سرزمینی تورکها پرداخت اما به دلیل شکست نظامی ناکام ماند. قدرتهای استعماری غربی ملیگرایی غیر تورکها را حمایت میکردند اما ملیگرایی تورک را تهدیدی برای منافع خود میدیدند. آنها علیه ایدۀ اتحاد سرزمینی تورکها تلاش کرده و سیاستهایی را پیش گرفتند که به تقسیم ملت تورک به چند کشور مجزا انجامید. هدفشان کاهش تأثیر تورکها بر سیاستهای منطقهای و جهانی بود.
در عصر حاضر، ملیگرایی تورک رویهای دیگر اتخاذ کرده، و بر همکاریهای فرهنگی، اقتصادی و سیاسی میان کشورهای منطقه، بهویژه کشورهای تورک تأکید میکند. سازمان کشورهای تورک نماد این همکاری است که با احترام به اشتراکات فرهنگی و تاریخی به تقویت همبستگی منطقهای میپردازد.
**خواستههای ملیگرایان تورک
بُعد داخلی.** ملیگرایان تورک در داخل ایران به دنبال تحقق دموکراسی و برابری حقوقی ملتهای ایران از طریق بازتعریف درونزای هویت ایرانی هستند. آنها بر این باورند که ساختار حکومت باید بهگونهای اصلاح شود که تمامی ملتها بتوانند در فرآیندهای سیاسی بهطور برابر مشارکت داشته باشند. از جمله خواستههای اصلی ملیگرایان تورک، پایان دادن به توسعهطلبی قومی فارس و سیاستهای سرکوبگرانه علیه ملتهای غیرفارس است.
بُعد خارجی. در سطح بینالمللی، ملیگرایان تورک ایرانی به دنبال تقویت روابط استراتژیک و همکاریهای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی با کشورهای تورک و دیگر کشورهای منطقه هستند. آنها بر این باورند که اتحاد و همکاری میان ملتهای منطقه میتواند به ایجاد صلح، ثبات و توسعۀ اقتصادی کمک کند. ملیگرایان تورک معتقدند همکاری منطقهای به نفع همۀ ملتهای منطقه است و باید از طریق ارتباطات فرهنگی و تاریخی مشترک تقویت شود.
**موانع ملیگرایی تورک
توسعهطلبی قومی فارس.** یکی از موانع اصلی تحقق خواستههای ملیگرایان تورک ایرانی توسعهطلبی قومی فارس است. این توسعهطلبی، که در فعالیتهای قدرتهای استعماری فرامنطقهای در منطقه ریشه دارد، به دنبال سرکوب ملتهای غیرفارس ایران و تداوم سلطۀ ملت فارس بر آنهاست. این سیاستهای توسعهطلبانه ملتهای غیر فارس ایران را از حقوق خود محروم میکند و امکان رسیدن به برابری و دموکراسی را به تعویق میاندازد.
نظم پسااستعماری. نظم پسااستعماری، که نتیجۀ دخالتهای مستمر بعضی قدرتهای فرامنطقهای در خاورمیانه است، یکی دیگر از موانع اصلی بر سر راه اهداف ملیگرایی تورک محسوب میشود. نظم پسااستعماری، از طریق بهرهبرداری از شکافهای قومی، مذهبی و سیاسی در منطقه، تفرقهافکنی را تشویق نموده و تلاشها برای همگرایی و اتحاد ملتهای منطقه را تضعیف میکند. قدرتهای فرامنطقهای، که منافع استراتژیک خود را در خاورمیانه دنبال میکنند، با حفظ و تشدید اختلافات، موجب تضعیف همکاریها و مانع شکلگیری یک اتحاد منطقهای مستقل و نیرومند، که میتواند به نفع تمام ملتهای منطقه باشد، میشوند.
نتیجهگیری
ملیگرایان تورک به دنبال تحقق دموکراسی، عدالت و حقوق برابر برای تمامی ملتهای ایران و منطقه هستند. این جنبش با تأکید بر اتحاد، همبستگی و همکاری میان کشورهای منطقه به مقابله با موانعی همچون توسعهطلبی قومی و نظم پسااستعماری میپردازد. ملیگرایی تورک، بهعنوان یک جنبش فکری، فرهنگی و سیاسی، به دنبال ساختن آیندهای است که در آن تمامی ملتها از حقوق برابر و احترام متقابل برخوردار باشند.
برگوتای ایلتریش
معنای برگوتای
نامها در فرهنگهای مختلف معمولاً نمادهایی از قدرت، شجاعت و هوشیاری هستند. در فرهنگ تورک، برخی نامها با افسانهها، اسطورهها و تاریخ گره خوردهاند و معنایی فراتر از یک شناسۀ فردی دارند. یکی از این نامها «برگوتای» است که نهتنها در افسانههای باستانی و تاریخ و فرهنگ تورک، بلکه در دوران مدرن نیز جایگاه ویژهای دارد. در این نوشته، معنای لغوی، تاریخی و فرهنگی اسم برگوتای را مرور کرده و نتیجه میگیریم برگوتای در فرهنگ تورک، نمادی از فرماندهی و پیشرو بودن است.
از نظر لغوی، به نظر میرسد، برگوتای از واژۀ «برکوت» مشتق شده است. برکوت در زبان تورکی به معنی عقاب طلایی است. این پرنده در فرهنگ تورک به عنوان نماد قدرت و اقتدار جایگاه ویژهای دارد و در میان تورکها و سایر جوامع، همواره نمادی از قدرت، هوشیاری و استقلال بوده است.
یکی از شناختهشدهترین موارد استفاده از نام برگوتای در اسطورۀ تورکی «ارگنهقون» است. این داستان که نقش مهمی در اسطورههای تورکی دارد، به رهایی ملت تورک از محاصره در یک درۀ کوهستانی اشاره دارد. تورکها که در ارگنهقون محبوس شده بودند، پس از ذوب کردن یک کوه آهنی، موفق به یافتن راهی به بیرون و جهان شدند. اولین فرمانده سواره که از این راه عبور کرده و ملت تورک را به آزادی هدایت کرد برگوتای نام داشت. بنابراین، برگوتای نمادی از پیشرو بودن و هدایت ملت تورک در لحظات حساس و تاریخی است. او با شکافتن مسیر، رهایی ملت تورک را تضمین کرد و به عنوان یک پیشوا و راهنما مورد ستایش قرار گرفت.
برگوتای، همچنین، نام یکی از فرماندهان مورد علاقۀ چنگیزخان، بنیانگذار امپراطور تورکی مغول، بود. این فرمانده به دلیل شجاعت، وفاداری و تواناییهای نظامیاش در هدایت نیروها مورد توجه چنگیزخان قرار گرفت و در بسیاری از نبردهای مهم امپراطوری مغول نقشآفرینی کرد. چنگیزخان به فرماندهانی چون برگوتای اعتماد داشت و او را بهعنوان یکی از برجستهترین شخصیتهای نظامی خود در تاریخ ثبت کرد. برگوتای در اینجا نیز نمادی از قدرت و پیشرو بودن است؛ فردی که در لحظات حساس نهتنها تصمیمات مهمی میگیرد بلکه ملت خود را به سوی پیروزی هدایت میکند.
علاوه بر معناهای فوق، «برکوت» (عقاب طلایی)، در تاریخ و فرهنگ نظامی نیز، به عنوان یک نماد برجسته شناخته شده و مورد احترام بوده است. در طول قرون متمادی، در خیلی از امپراطوریها و دولتهای تورک و غیر تورک، نشان برکوت به عنوان سمبل قدرت و رهبری و نماد واحدهای نظامی بر پرچمهای نظامی و یونیفورمهای سربازان نقش بسته بوده است. امروزه نیز، نشان برکوت، نه تنها در ارتش کشورهای مختلف جهان، همچنین در نهادها و شرکتهای مختلف نظامی و غیر نظامی، از جمله سازمان امنیت ملی و شرکت تلفن همراه تورکیه (تورک تلهکام) استفاده میشود.
از تحلیل ریشۀ لغوی و نمونههای تاریخی و فرهنگی مورد استفاده میتوان نتیجه گرفت که برگوتای نامی فراتر از یک اسم شخصی است؛ برگوتای نمادی از ، پیشرو بودن، فرماندهی و استقلال است. در اسطورهها و تاریخ تورک، برگوتای همواره بهعنوان فردی شناخته شده که در صف اول حرکتهای ملی و تاریخی قرار دارد. این نام، در فرهنگ تورک به معنای کسی است که پییشاپیش ملت خود به سوی رهایی، پیروزی و شکوه حرکت میکند. در نتیجه، برگوتای فراتر از نامی عادی، و سمبلی از پیشرو بودن و فرماندهی است.
برگوتای ایلتریش
هویت نامرئی و استراتژی حفظ قدرت
مقدمه
در تحلیلهای سیاسی و اجتماعی، وضعیتی وجود دارد که در آن گروه مسلط از معرفی خود بهعنوان یکی از هویتهای جامعه سر باز زده، خود را بهعنوان هویت طبیعی و استاندارد جامعه قلمداد میکند. استدلال میشود که این شیوه یکی از راههای حفظ سلطه و اعمال غیرمستقیم قدرت است. این نوشته به بررسی مفهوم هویت نامرئی و استراتژیهای مرتبط با آن میپردازد.
تعریف هویت نامرئی
هویت نامرئی به هویتی اطلاق میشود که خود را از دید عموم پنهان کرده و مانع شناسایی خود بهعنوان یک هویت رقیب در جامعه میشود. گروه نامرئی، که بر جامعه سلطه دارد، از طریق نهادها، رسانهها، و ساختارهای فرهنگی، خود را بهعنوان هویت طبیعی و استاندارد جامعه معرفی میکند؛ و گروههای بهحاشیهراندهشده و غیرمسلط را بهعنوان غیرطبیعی یا غیراستاندارد به تصویر میکشد. هویت مسلط بهعنوان وضعیت طبیعی و نرمال اجتماعی در جامعه حضور دارد بهگونهای که از دید عمومی پنهان میشود، امکان به چالش کشیدن آن سخت، و نقد آن بهمثابۀ تلاش برای برهم زدن نظم عادی جامعه تلقی میشود.
نامرئی کردن هویت مسلط بهعنوان استراتژی حفظ سلطه
نظریۀ قدرت و دانش فوکو بر این موضوع تأکید دارد که قدرت نه تنها از طریق نهادها و ساختارهای رسمی، بلکه از طریق تولید و توزیع دانش و هویتها نیز اعمال میشود. هویت مسلط، بهعنوان ابزاری برای اعمال قدرت، با نامرئیسازی خود بهطور غیرمستقیم سلطهاش را حفظ میکند. این نامرئی بودن به گروه حاکم اجازه میدهد بدون مواجهه با انتقادها و اعتراضات مستقیم، قدرت و سلطه خود را پایدار نگه دارد و از این طریق، در برابر نقدهای عمومی و مقاومتهای احتمالی مصون بماند. از طریق پنهانسازی نفوذ خود، گروه مسلط میتواند هویتهای دیگر را بهعنوان تهدید یا عناصر غیرطبیعی بازنمایی کند و هرگونه نقد از خود را محدود سازد. استراتژی نامرئیسازی باعث میشود که هویت مسلط بهعنوان یک هویت طبیعی و غیرقابل چالش در نظر گرفته شود و به این ترتیب، سلطۀ فرهنگی و اجتماعی آن تقویت گردد.
راههای مقابله با هویت نامرئی
مقابله با هویت نامرئی مستلزم تحلیل دقیق و شفافسازی بازنماییها و رویههایی است که آن را تقویت میکنند. افشای این بازنماییها، همراه با تحلیل نحوهی استفاده از رسانهها، نهادهای آموزشی و دیگر ابزارهای قدرت برای تقویت و تداوم هویت مسلط، میتواند به استراتژی مؤثری برای مقابله با آن تبدیل شود. ارتقای آگاهی عمومی نسبت به ساختارهای پنهان قدرت و نقش آنها در شکلدهی به ادراکات اجتماعی، ضروری است. این آگاهی میتواند افراد و جوامع را به نقد و بررسی عمیقتر این ساختارها تشویق کند و در نتیجه، امکان مقاومت فعال و تغییر هنجارهای فرهنگی و اجتماعی را فراهم آورد. چنین فرآیندی به تضعیف قدرت هویت مسلط کمک میکند، شرایط را برای به رسمیت شناخته شدن هویتهای بهحاشیهراندهشده فراهم میسازد و به ایجاد فضایی برای عدالت و برابری بیشتر در جامعه میانجامد.
مطالعۀ موردی. هویت مرد فارس شیعه در ایران
در ایران، هویت «مرد فارس شیعه»، بهعنوان هویت طبیعی و استاندارد جامعه معرفی میشود. این هویت از طریق نهادهای دولتی، رسانهها، و کتب درسی بهعنوان هویت نرمال و غیرقابل چالش قلمداد میشود. در این سیستم، دیگر هویتها، از جمله زنان، اهل سنت، و ملتهای تورک، عرب، بلوچ و ... بهعنوان گروههای غیرطبیعی و غیراستاندارد به تصویر کشیده میشوند. این فرآیند نامرئی کردن هویت مرد فارس شیعه موجب میشود که دیگر هویتها نتوانند آن را بهطور مؤثر به چالش بکشند و در برابر سلطۀ فرهنگی و اجتماعی مقاومت کنند.
نتیجهگیری
نامرئی کردن هویت بهعنوان یک استراتژی کلیدی برای حفظ قدرت و سلطه عمل میکند. در مورد ایران، هویت مرد فارس شیعه بهطور فعالانه خود را بهعنوان هویت طبیعی و نرمال جامعه معرفی کرده و بدین ترتیب، قدرت و سلطۀ خود را بدون مواجهه با نقد و چالش حفظ میکند. این فرآیند امکان نقد مؤثر آن از سوی دیگر گروههای اجتماعی را بهشدت کاهش داده، امکان مقاومت در برابر آن را تا حد زیادی از بین برده، و به حفظ و بازتولید سلطۀ مرد فارس شیعه کمک میکند. مقابلۀ مؤثر با این سلطۀ پنهان نیازمند تحلیل دقیق و افشای بازنماییها و رویههای هویت نامرئی است. این مقابله میتواند زمینهساز تغییرات مثبت و عدالت اجتماعی گردد.
برگوتای ایلتریش
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 2 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 weeks, 5 days ago