باغ بی‌برگی

Description
گاهی می‌اندیشم بهشت باید مطالعه‌ای پیوسته و بدون خستگی باشد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
@crow_letter
@gozideh_ha
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ارتباط:
@Elham_Salehi_1
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
Advertising
We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 month ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 3 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 19 hours ago

3 months ago

شعر خود به زمانی آغاز گشت که کودکِ غارنشین دوان دوان از میانِ علف‌های بلند به مغاره‌ برگشت‌ و فریاد‌ کشید: " گرگ! گرگ! " و گرگی در کار نبود! #ناباکوف ترجمه‌ی: #منصور_اوجی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ پس شاعران چشم جهان‌اند، از آن‌چه نمی‌بینند،…

3 months ago

**این یادبود را
که هردم در خون تو رشد می‌کند
چون کودکی سپید
خاهی زاد

در گرد زنده‌ی پیوستگی
دور از این غروب‌ها
که تو را تا مرز زایش به فریاد وامی‌دارد
نهال شادی
آنچنان خاهد افراشت
که پوشیده از شاخه‌های جوان اشک باشد

و تو خاهی توانست
دوستانه در برابر این کودک بنشینی
و سرگذشت خیش را
بر او باز گویی...#بیژن_الهی ?جوانی‌ها**
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ناتاشا ست‌پِیِر
کانادا

Telegram

attach 📎

3 months ago

‍ ‍ به بختاران‌ تنها یک تابستان ارزانی‌م‌ بدارید، ای توانایان‌ و یک خزان، تا در وی‌ آواز، تا راضی و مرضی،دل من از نوازشی شیرین... سیراب شود، پس آنگه میرد. روانی که چنین دادِخدایی‌ش نداده‌اند؛ در جهان در زیر جهان نیز نه آرام گرفت؛ لیک چو یک‌بار آن‌چه…

5 months, 3 weeks ago

#روز_قلم مبارک!

امید که تا همیشه قلم‌ها پایدار و با صلابت بر کاغذ بلغزند و حقیقت را شرحه‌شرحه کنند.

دلیل عزت اهل سخن همین کافی است
که خرده‌های قلم زیر پا نباید ریخت!

#صائب_تبریزی

#گروه_ادبی_آفرینش

5 months, 3 weeks ago

كسی چه می‌داند
پرندگان در كجای شب پنهانند
و عشق
رنگ‌های گوناگون دارد
چون مرگ!

#مجید_فروتن
?ایکارها ترانه می‌خوانند
انتشارات افراز،چاپ اول

?

Telegram

attach 📎

5 months, 3 weeks ago

ایکاروس در اساطیر یونان ،پسر دایدالوس، هنگامی که با بال‌هایی که پدرش تعبیه کرده بود فرار می‌کرد ،زیاد به خورشید نزدیک شد.موم‌هایی که در ساختن بال‌ها به کار رفته بود،آب شد و وی به دریا افتاد.
(دایرةالمعارف فارسی)

چکامه

عصر کوهستان و دمِ تازهٔ چای
شگفتی‌ها که دو چندان می‌شود
نیلوفرانِ آبی
شناور در آب
بیچاره الماس‌ها که در خشم پلنگ می‌شکنند

بیجاده‌ها و یواقیت
یشمها و زبرجد
اصل نباتی باز می‌خواند
هر چه را که به جا مانده است.

پای آخیلوس
چه گونه زخم بر می‌دارد
که چشم اسفندیار نمی‌بیند؟

ای الاهه فرایش خوان!
پرومته باری هنوز
پاس آتش ها می‌دارد
و دختران بکارت
رنگین کمان را در مه می‌جویند
مرا به خواب میازار
و دندان افتاده‌ام را نشانم مده
تا راه فرودین گیرد.

ایلوگ هنوز
پسر دیو بند را به یاد می‌دارد
کوی هوشنگ
کاتش‌ها
برمی‌جهاند از سنگ.
خشم ستاره باری بی‌جاست
خواب دوشین‌ام می‌گوید
آوخ! گیاه‌های تو می‌میرند
اما من
دل به آتش‌ها می‌بندم
تا هیچ علفی
بی‌اختیار نسوزد.

ایکارها ترانه می‌خوانند
و مرا سکه‌یی برای خریدن نیست
و جایی برای فرود آمدن
اما مه
فرا می‌خواندم
تا در دل خویش پنهانم کند

چای می‌نوشم
سیگاری می‌گیرانم
و اندکی جابه جا می‌شوم
پس می‌نشینم
و هراسی دیوگونه تکانم می‌دهد
اما هم چنان برجای ایستاده‌ام
و مرگ را توان نزدیک شدن به من نیست
.

به گرداگرد
افسانه‌هایم
دایره‌یی سیمگون می‌گیرند
چهره‌ام همواره به نکوهش می‌گراید
و چونان ماه پس می‌زند.

قبیلهٔ کریه‌ام
چون ارواح دون
به تماشایم می‌نشینند
که جان می‌دهم
به پاس گل‌های آسمانی‌ام
که زیبایی‌های پرملال را می‌شناسند

هیچ‌کس چونان من
این دره‌ّها به درد نیالوده است
و این سایه‌ها را به تکانی مجاب نکرد.

جهان
از خطا ایمن است و تقصیرها به گردن ماست
که توان سیطره از دست داده‌ایم.

گریهٔ امان از ما بریده می‌خواهد
و همواره درهای نجات
به دیگر سوی می گشاید.

شاید این همان مرگ است
شاید این آن است
که دهان‌های شیرین
جاودانه خاموش کرده می‌بندد.

به راستی آدمی در شب زیباتر است
و دوباره ریا را پس می‌زند.

تنها زیبایی آدمی‌ست
که زمانه را به بند می‌کشاند.

تو بیگانه نیستی
سزاواری
!
بر این عرصه می‌ایستی
و رویاها
در کنار تو قد می کشند.

کمینه‌گان راز و خیال
در برابر تو جان می‌گیرند
و آیینه‌های تو به تسخیر جهان می‌اندیشند

به لطف خویش بنوازم
مرا دریاب!
بخشنده باش و نظارت کن!
تا به آسانی
بخشی از جهان را بستانم.

ماه‌گونه می‌رویند و بر می‌شوند
از آن مکانت تاریک رخ می‌دمند
که میانهٔ زندگی در آنجا بودم
لجه‌ای که دو بهر روشن را وساطت می‌کند
اما دریغ‌های مرا مایه از آن‌جا نیست

این نه آن است که ملولم کند و یام بیازارد
و خود این مایه می‌راندم به چشم ‌نداز
خود این مایه می‌راندم به چشم‌انداز
خود این مایه تا برآساید
بی‌بازگشتم می‌خواهد.

آفاق تا به آفاق می‌تا‌راندم
خود از من دریغ می‌کند
و اگر چه رازهایم را می‌شناسند
به همراهی اما هیچ گامی نمی‌سپرد
آفاق تا به آفاق تنهایم می‌خواهد انگار
از این اتاق به آن اتاقم
از آن اتاق به این اتاقم
آن اتاق این اتاق
اتاق‌ها تا به اتاق.

چهره مالامال روشن از روشنای اجاقی روشن
مجابم کرده از روشنای مالامال
شکست می‌دهدم با نور
اما دوباره جان می‌گیرد درمن
هر آن چه روشن است اندر من
و این کلام
اگرچه بی شکل می‌نماید
مرا به شکل می‌رساند

بی که وهنی دریابدم یا وهنی دریابم.

گرچه اندر وایم در آفاق
چون باژگونه درختی میانهٔ میدان
که تاربن‌های آتش‌ها بر اوست
وای برینان کاندروا می‌بینم
وای برینان کاندروایند به تارستان بی حاصل!
آی به تارستان تاریک!
به جلوه درآ!
مپوشانم!
تاریک‌ام مکن
به زیارت آی!

اهواز - ۱۳۷۶

#مجید_فروتن
?ایکارها ترانه می‌خوانند
انتشارات افراز،چاپ اول

?

Telegram

باغ بی‌برگی

گاهی می‌اندیشم بهشت باید مطالعه‌ای پیوسته و بدون خستگی باشد. @crow\_letter @gozideh\_ha

ایکاروس در اساطیر یونان ،پسر دایدالوس، هنگامی که با بال‌هایی که پدرش تعبیه کرده بود فرار می‌کرد ،زیاد به خورشید …
6 months ago

در دل امید بهبودی دارم. بارها به دوره‌های افسردگی وارد شده‌ام و سالم به‌در آمده‌ام. همه‌چیز هنگام استراحت ملال‌آور و خسته‌کننده می‌شود... «طوفان‌های دل، باران‌ها بر من فروباریده‌اند»، و سپس بخت و اقبال و قدرت حوادث، سبب شد اندک‌اندک انزوا در اطرافم فزونی یابد، و حالا من تنها هستم، مطلقاً تنها.

#گوستاو_فلوبر
✉️نامه به ژرژ ساند

?

Telegram

attach 📎

6 months ago

**شعر به دادم می‌رسد؟ نه. نه نوشتنش نه خواندنش. این همان‌چیزی است که سال‌هاست نمی‌خواهی بهش اقرار کنی. شعر تنهایی بس‌زیبایی را برپا می‌کند. اما حقیقت به‌کل چیز دیگری‌ست: نباید بنویسی. تهوع دارم. نه. می‌ترسم. می‌دانم باید خودکشی کنم. این کار را می‌کنم؟ نه. مرگ از هرچیز دیگری بیشتر می‌ترساندم. در حال حاضر، فاجعه را دوست ندارم. کلمات بزرگ. بی‌حوصلگی‌ام در برابر شعر از همین‌جا می‌آید. شعرهای وایه‌هو را دوباره خواندم و کتاب را دور انداختم. هر اصطلاح سرراستی در باب رنج درمن حس‌های نفرت‌انگیزی به وجود می‌آورد. انگار موش صحرایی بخورم. دلم فقط یک چیز می‌خواهد: به نفی‌ام وفادار بمانم. ببینم به کجا می‌رسد. ببینم بفهمم. همدست شوم با خودم.

فقط یک چیز می‌خواهم: هیچ امیدی نداشته باشم.**

#الخاندرا_پیثارنیک

#لالایی

?

Telegram

attach 📎

6 months ago
6 months ago

لالایی یا آنطور که خودشان می‌گویند، لالاجیک شغنانی، تلاش مادر است برای آسودگیِ خیالِ کودکش. مادر در طول لالایی مدام یادآوری می‌کند که او تا صبح بر گهواره‌ی فرزند بیدار خواهد ماند، او می‌گوید که "وقتی شب می‌رسد، وقتی خورشید می‌رود و ماه برون می‌آید، مادر، تمام شب تا به صبح و صبح تا به شب، بر بالین کودک حاضر است؛ سالیان سال...عزیزِ مادر، نگران چیزی/هیچی نباش..."

شغنانی، شغنی یا روشانی، از گروه زبان‌های پامیری است که در زمره‌ی زبان‌های ایرانی شرقی قرار دارد و بیشتر در بداخشانِ تاجیکستان و افغانستان رواج دارد. زبانی از ریشه‌ی هند و ایرانی که از فارسی دری، فارسی پشتو و روسی نیز تاثیر گرفته است.

?

Telegram

attach 📎

We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 month ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 3 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 19 hours ago