?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 8 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 10 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 6 months, 2 weeks ago
به زودی بر میگردیم و کار نیمه تمام را تمام خواهیم کرد !...این کانال به زودی فعالیت خود را از سر خواهد گرفت
کانال اشعار استاد : #حسین_منزوی
@hoseinmonzavi
کسی از آن سوی ظلمت، مرا صدا میکرد
که باد بادک خورشید را، هوا میکرد
کسی- سبکتر از اندیشهای که چون میرفت،
به جای گام زدن در هوا، شنا میکرد
به شکل کودکی من کسی که با یک برگ
به قدر یک چمن غرق گل، صفا میکرد
کسی که دفتر عمر مرا، به هم میریخت
و برگهای نشان خورده را جدا میکرد
□□
دلم به وسوسهاش رفته بود و تجربهام
در آستانهی تردید پا به پا میکرد:
مگر نه کودکیام، راهکوب پیری بود
که ز ابتدای سفر، مشق انتها میکرد؟
کسی نگفت نسیم از تبار توفان است
وگرنه غنچه کجا، مشت بسته، وا میکرد؟
بهار نیز که با خون گل وضو میساخت
هم از نخست به پاییز، اقتدا میکرد
□□
«که میگرفت» رها کن. صفای صلح کسی
که آهوان گرفتار را رها میکرد
ترا به کینه چه دینی است؟ کاش می آمد،
کسی که دین جهان را، به عشق ادا میکرد
عصا که مار شد اعجاز بود، کاش امّا
کسی به معجزهای، مار را، عصا میکرد
ازمجموعه: #ازکهرباوکافور
.....................................................
کانال اشعار استاد : #حسین_منزوی
@hoseinmonzavi
کانال اشعار استاد : #حسین_منزوی
@hoseinmonzavi
جز همين دربدر دشت و صحاري بودن
ما به جايي نرسيديم ز جاري بودن
چالشت چيست؟ كه تقدير تو هم، زين دو يكي است:
از كبوتر شدن و باز شكاري بودن
چه نشاني است به جز داغ خيانت به جبين؟
اين يهودا صفتان را ، ز حواري بودن
دوستخواهي است، به تعبير تو يا خودخواهي؟
در قفس، عاشق آواز قناري بودن
مرهمي زندگيام، زخمي اگر، مرگم باش
كه به هر كار خوشا، يكسره كاري بودن
گر خزان اينهمه رنگين و اگر مرگ اين است
دل كند گل به تمامي، ز بهاري بودن
عشق را ديده و نشناخت ترنج از دستش
آنكه ميخواست ز هر وسوسه عاري بودن
باز ((بودن و نبودن؟)) اگر این است سؤال
همچنان ((بودن)) اگر با توام آری ((بودن!))
دل من دشت پر از آهوكان شد، تا چند،
تو و در قلعهء يك ياد، حصاري بودن؟
آتش عشقي از امروز بتابان ، تا كي
زير خاكستر پيراري و پاري بودن؟
ازمجموعه: #ازکهرباوکافور
.....................................................
کانال اشعار استاد : #حسین_منزوی
@hoseinmonzavi
کانال اشعار استاد : #حسین_منزوی
@hoseinmonzavi
نسیم خوش خبر! از نور چشم من چه خبر؟
همیشه در سفر! از بوی پیرهن چه خبر؟
تو پیکی و همه پیغام عاشقان داری
از آن پری، گل قاصد! برای من چه خبر؟
به رغم خسرو از آن شهسوار شیرین کار
برای تیشه زن خسته - کوهکن- چه خبر؟
پرندگان پر و بالتان نبسته هنوز!
از آن سوی قفس، از باغ ، از چمن چه خبر؟
به گوشه ی افق آویخت چشم منتظرم
که از سهیل چه پیغام و از یمن چه خبر؟
نشسته در رهت ای صبح چشم شب زده ام
طلایه دار ! زخورشید شب شکن چه خبر؟
بشارتی به من از از کاروان بیار ای عشق
همیشه رفتن و رفتن ز آمدن چه خبر؟
به بوی عطر سر زلف او دلم خون شد
صبا کجاست؟ از آن نافه ی ختن چه خبر؟
جدا از آن بر و آن دوش، سردی ای آغوش
از آن بلور گدازان به نام تن چه خبر؟
برای من پس از او هیچ زن کمال نداشت
نسیم وسوسه از آن تمام زن چه خبر؟
از مجموعه :#ازشوکران_وشکر
.....................................................
کانال اشعار استاد : #حسین_منزوی
@hoseinmonzavi
ای شبرو سلوک مناجات یا علی!
کعب الحجاز و کعبه ی حاجات! یا علی!
#اللهم_العن_قتلة_امیرالمومنین(ع)
کانال اشعار استاد : #حسین_منزوی
@hoseinmonzavi
کانال اشعار استاد : #حسین_منزوی
@hoseinmonzavi
خوش نیست ابتدای سخن با شکایتی
وقتی شکایت از تو ندارد نهایتی
من از کدام بند حکایت کنم چو نی؟
وقتی تو بند بند کتاب شکایتی
گم تر شود قدم به قدم، راه مقصدم
ای کوکب امید! خدا را، هدایتی
می سوزد از تموز زمان عشق، بر سرش
نگشایی ار تو سایه ی چتر حمایتی
ای چشمت از طلوع سحر، استعاره ای
و ابرویت از کمان افق ها، کنایتی
از حسن تو، بهار طرب زا، نشانه ای
وز عشق من، خزان غم انگیز، آیتی
«یک قصه بیش نیست غم عشق و» هر کسی
زین قصه می کند به زبانی، روایتی
ور خواهی از روایت من با خبر شوی:
برق ستاره یی و شب بی نهایتی.
ازمجموعه: #ازکهرباوکافور
.....................................................
کانال اشعار استاد : #حسین_منزوی
@hoseinmonzavi
کانال اشعار استاد : #حسین_منزوی
@hoseinmonzavi
غزل در مثنوی
دخترم ، بند دلم غمگینم
شیشه ی عمر غبار آگینم
جوجه ی گم شده در توفانم
شاخه ی خم شده از بارانم
ای جگر پاره ام ای نیمه ی من
میوه ی عشق سراسیمه ی من
گل پیوند دوغربت ، غزلم !
حاصل ضرب دو حسرت، غزلم !
ارث عصیان معماییِ من
امتداد خط تنهاییِ من
ساقه ی سرزده از نخل تنم
جویی از سیل خروشان که منم
کوکب بخت شبالوده ی من
غزل طبع تبالوده ی من
غزلم ، آینه ی اندوهم
بانکِ افکنده طنین در کوهم
پدرت خُرد و خراب و خسته
خسته ای بر همگان در بسته
خانه ی جن زده ی متروک است
که پُر از همهمه ی مشکوک است
روح ها ، خاطره ها اینجایند
می روند از دلم و می آیند
یادها خیل کفن پوشانند
جز من ازهر که فراموشانند
کدرم پنجره ی بازم نیست
کسلم رخصت آوازم نیست
در پی همقدمی همنفسی
ایستادم که تو از ره برسی
آمدی ؟ باز کن این پنجره را
پر از آواز کن این حنجره را...
ازمجموعه: #همچنان_ازعشق
.....................................................
کانال اشعار استاد : #حسین_منزوی
@hoseinmonzavi
کانال اشعار استاد : #حسین_منزوی
@hoseinmonzavi
از روز دستبرد به باغ و بهار تو
دارم غنيمت از تو گلي يادگار تو
تقويم را معطل پاييز کرده است
در من مرور باغ هميشه بهار تو
از باغ رد شدي که کشد سر مه تا ابد
بر چشم هاي ميشي نرگس غبار تو
فرهاد کو که کوه به شيرين رها کند
از يک نگاه کردن شوريده وار تو
کم کم به سنگ سرد سيه مي شود بدل
خورشيد هم نچرخد اگر در مدار تو
چشمي به تخت و پخت ندارم . مرا بس است
يک صندلي براي نشستن کنار تو
ازمجموعه: #ازکهرباوکافور
.....................................................
کانال اشعار استاد : #حسین_منزوی
@hoseinmonzavi
کانال اشعار استاد : #حسین_منزوی
@hoseinmonzavi
در چشمهای شعله ورت آن روز چیزی فرونشسته و سرکش بود
چیزی هم از قبیله ی خاکستر ، چیزی هم از سلاله ی آتش بود
در نی نی دو چشم درخشانت، هم خنده برق میزد و هم خنجر
در آتش نگاه پریشانت ، ما بین مهر و کینه کشاکش بود
یک لحظه آن نسیم که می آمد وان ابرهای تیره که میرفتند
آنگاه چشمت، آیینه ی روحت ، آن میشی زلال چه بی غش بود
وقتی که آن سرود قدیمی را شوریده وار زمزمه میکردی
آن روز ، موبه های تب آلودت در پرده ی کدام پریوش بود؟
گهگاه پلکهای تو می بارید، خاکستری بر آتش چشمانت
آرامش موقتت اما نیز مانند خواب باد ، مشوش بود
هم شور مرگ در تو تجسم داشت، هم شوق زیستن چه بگویم من
زان پرده ی شگفت که جایا جای با سرخ و آبی تو منقش بود
در چشمهای شعله ورت میسوخت آن آتش بزرگ که پیش از تو
باغ گل صبوری ابراهیم ، داغ دل صفای سیاوش بود
جان تو بود آنچه رها میشد تا مرز عشق و مرگ یکی باشد
آری یگانه تو به تنهایی تیر و کمان و بازوی آرش بود
تو گرد باد بودی و پیچیدی بر خویش و تن ز خاک رهانیدی
مخلوط واژه گونه ی خشم و خون! معراج آخرین تو هم خوش بود
ازمجموعه: #ازکهرباوکافور
.....................................................
کانال اشعار استاد : #حسین_منزوی
@hoseinmonzavi
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 8 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 10 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 6 months, 2 weeks ago