MoonEla

Description
از جنس ماه؛
الهه می‌نویسد.
اگر حرفی بود:
@MoonGoddess_bot (شناس)
https://telegram.me/BChatcBot?start=Ella (ناشناس)
Advertising
We recommend to visit

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

Ads : @IR_proxi_sale

Last updated 1 month, 4 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 6 days, 5 hours ago

ترید شاهین 💸 | 🕋𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓
آموزش صفر تا 100 کریپتو 📊
❗️معرفی خفن ترین پروژه ها‌ در بازار های مالی به صورت رایگان🐳
سیگنال فیوچرز و اسپات (هولد) رایگان🔥
با ما باشی💯 قدم جلویی رفیق🥂
𝐈𝐍𝐒𝐓𝐀𝐆𝐑𝐀𝐌 :
www.instagram.com/trade_shahin

Last updated 2 weeks, 2 days ago

1 month, 3 weeks ago
1 month, 3 weeks ago

مدیسون عزیز دلتنگ‌تر از چیزی هستم که کلمات بیان کنند؛ قبل از تو دلتنگ نمی‌شدم، وقتی به بودن کسی نیاز داشتم می‌گفتم که دلتنگم اما حالا تازه می‌فهمم دلتنگی چه دردی‌ست.
مدیسون عزیزم؛ جان من؛ باران بهاری‌ام؛ زیباترین زخم تنم؛ من حالا می‌فهمم دلتنگی چه دردی‌ست؛ وقتی فهمیدم که آرزو می‌کردم می‌شد تو را همیشه کنار خودم داشته باشم، درحقیقت تو همیشه اینجایی؛ وقتی چشم‌های من بدون هیچ آزاری به خورشید خیره شد نور لبخندت را حس کرد؛ وقتی اشک می‌ریختم، موج دریای آبیِ تو به ساحل من سفر کرد؛ تو همیشه اینجایی؛ اما زمانی دلتنگت شدم که با خودم گفتم "یعنی حالا و همین الآن دست‌هایش به گرمیِ کدام لبخندش است؟" مدیسون که عزیزترینِ منی در لحظاتی که نیازی به تو نیست هم فقدان لمس انگشت‌های تو کف دست‌های من حس می‌شود. نور چشمم امیدوارم از عطش نامیرای من در خواستنت نترسیده باشی؛ چون من با دلتنگی‌ اندوهت را هم عاشقانه پذیرائم‌.

1 month, 3 weeks ago
1 month, 4 weeks ago

به حباب نگران لب یک رود قسم و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت
غصه هم میگذرد
آن چنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود،جامه اندوه مپوشان هرگز...!
زندگی ذره گاهی ست
که کوهش کردیم
زندگی نام نگویی ست
که خارش کردیم
زندگی نیست به جز نم نم باران بهار
زندگی نیست به جز دیدن یار
زندگی نیست به جز عشق
به جز حرف محبت به کسی
ورنه هر خار و خسی
زندگی کرده بسی
زندگی تجربه تلخ فراوان دارد
دو سه تا کوچه و پس کوچه و اندازه یک عمر بیابان دارد
ما چه کردیم و چه خواهیم کرد در این فرصت کم

- سهراب سپهری

1 month, 4 weeks ago
1 month, 4 weeks ago

قشنگ‌ترین فر موهام برا تو.

2 months ago

عاشقت

2 months ago

دیدمش، گفتم منم... نشناخت او.
-نیما یوشیج

2 months, 1 week ago

هستیای عزیز؛ از آتش‌سوزی سه ماه پیش برای تو می‌نویسم، درواقع من اونجا بودم، پس حرف آدم‌هایی که نبودند و گوش نده و خوب به حرف‌هام دقت کن.
هستیای عزیزم من از مشتری‌های همیشگیِ شیرینی‌فروشیِ والدینت بودم، کوکی‌هایی که مادرت می‌پخت از دلنشین‌ترین طعم‌های زندگیِ من بود؛ آرزو می‌کردم چیزی که تو هم از دست دادی در حد کوکیِ محبوبت بود، اما من اونجا بودم، و چیزی که تو از دست دادی والدینت بودند. بعنوان غریبه‌ای که فقط ریه‌هاش از دود آسیب دیده نمی‌تونم بگم که درکت می‌کنم، هرگز این جرعت و به خودم نمی‌دم. اما یادم رفت اشاره کنم که ما در یک مدرسه تحصیل می‌کنیم (نمی‌دونم باید از فعل گذشته استفاده کنم یا نه چون تو سه ماهی هست که به این مدرسه نیومدی)؛ شایعات و من هم شنیدم، اینکه پدر و مادرت قبل از آتش‌سوزی دعوای شدیدی داشتند، شاید تا اینجای داستان درست باشه چون صادقانه وقتی وارد مغازه شدم چشم‌های مادرت از گریه به سختی باز می‌شدن و پدرت برخلاف همیشه یک بار هم از آشپزخونه بیرون نیومد؛ اما بیا به باقی شایعات بپردازیم، چیزی که می‌دونم در حال حاضر بیشتر از هرچیزی آزارت میده، بهم اعتماد کن آتش‌سوزی عمدی نبوده، نمی‌دونم پدرت چه مشکلاتی پشت سر گذاشته و وقتی گلفروش با علاقه درحال تعریف بود صادقانه باورش نداشتم که گوش بدم، نمی‌دونم پدرت چه قرص‌هایی مصرف می‌کرد؛ اما بهم اعتماد کن که کار پدرت نبوده. حضور بین شعله‌های آتیش شاید ترسناک‌ترین تجربه‌ی زندگیم بود اما می‌دونم که این واقعه برای تو ترسناک‌تر بود، هرچند که اونجا نبودی، شاید چون اونجا نبودی که حقیقت و ببینی. قبل از اینکه بالاخره به خودم بیام و با واقعیت اینکه نجات پدرت از دست من ساخته نیست کنار بیام با چشم‌های خودم دیدم، می‌دونم شنیدنش برات سخته اما نه سخت تر از نشنیدنش؛ واقعیت اینه که پدرت گریه کرد، باورت میشه اون مرد و در حال اشک ریختن دیدم؟ نه اصلا به نظر نمی‌رسید که درد داشته باشه فقط با گریه از مادرت خواهش می‌کرد که از آشپزخونه بیرون بره؛ قبل از اینکه مثل آدم‌های ترسو از آشپزخونه و بعد هم کامل از مغازه خارج شم اشک‌های مادرت هم دید؛ به اسم تو قسم می‌خورد که بدون پدرت از آشپزخونه خارج نمیشه؛ انگار اسم تو بزرگترین تعهد مادرت تا آخرین نفس بود. بابت تمام صداقتم عذر می‌خوام، اما لازم بود که بدونی من با چشم‌های خودم دیدم و آتیش از اجاق کوکی‌ها شروع شد و پدرت پشت شعله‌های آتیش گیر کرد، و من و مادرت تمام سعی خودمون و کردیم اما انگار خدا نمی‌خواست در نجات پدرت همکاری کنه؛ در آخر هم وقتی مادرت توی گوشم زد فهمیدم که نمیشه جلوی تصمیم زنی ایستاد و به تنهایی از مغازه خارج شدم. هستیای عزیز که اندوه تو به سنگینیِ تمام جهان هستیِ؛ حرف آدم‌ها فقط نفتِ روی آتیش میشن عزیزم؛ به شرافتم قسم با چشم‌های دود گرفته‌ام دیدم که والدینت تا آخرین نفس با عشق برای زنده موندن تلاش کردن.

2 months, 1 week ago
We recommend to visit

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

Ads : @IR_proxi_sale

Last updated 1 month, 4 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 6 days, 5 hours ago

ترید شاهین 💸 | 🕋𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓
آموزش صفر تا 100 کریپتو 📊
❗️معرفی خفن ترین پروژه ها‌ در بازار های مالی به صورت رایگان🐳
سیگنال فیوچرز و اسپات (هولد) رایگان🔥
با ما باشی💯 قدم جلویی رفیق🥂
𝐈𝐍𝐒𝐓𝐀𝐆𝐑𝐀𝐌 :
www.instagram.com/trade_shahin

Last updated 2 weeks, 2 days ago