"من نه قصر می‌خواستم و نه یک ماشین که دو دره باشه و نه جواهرات زیاد. من فقط یه خونه می‌خواستم که داخلش گرم باشه و بدونم که مال منه، یه ماشین معمولی و آخر هفته‌هایی که به‌جای زل زدن به سقف، کنار آدم‌هایی که دوستشون دارم وقت بگذرونم. یه محیط کاری که داخلش بتونم وجه‌های جدیدی از خودم رو کشف کنم و آدم‌هایی که بدون شرط، چیزی که هستم رو دوست داشته باشن. من فقط یه زندگی معمولی می‌خواستم که مجبور نباشم برای خوشحال بودن، دنبال دلیل باشم‌."

#YouAndMe

"زمان زیادی طول کشید تا بفهمم مشکل از من نبود. من به اندازه‌‌ای که باید، کافی بودم و حرف‌هایی که بقیه راجع بهم می‌زنن، همش درست نیست و قرار نیست من برای بقیه زندگی کنم."

شاید خونده نشه و امیدوارم هستم که خونده نشه. گفتن از احساسات همیشه سخته‌.

تنوع ژانرشون‌ رو دوست دارم

تا نخونمشون کتاب جدید ممنوع.

کتاب‌های نخوندم رو لیست کردم تا تک تک خطشون بزنم:

عطر
شدم آنکه هستم
آدم‌خواران
کارعمیق
محفل نهم
ارثیه هارثون
به امید دل بستم
مغازه جادویی
به آواز باد گوش بسپار
جنگل نروژی
چرا تا به حال کسی این‌ها را به من نگفته بود؟
مامان و معنی زندگی

یادت باشه خودت بهم بال ندادی اما من پرواز کردن رو بدون تو یاد گرفتم.

اما باید یک چیزی به تو بگویم:
اگر می‌خواهی زندگی‌ات را بسازی،
مجبوری طاقتت را بیشتر کنی!

این خیلی بده که آدم همیشه جوون نیست.