روزهای بارانی

دلم میخواد بدونی؛ هیچ چیز وسط این دنیا دائمی نیست؛ نه حال بد، نه روزای بد، نه حال خوب،‌نه روزای خوب‌، نه حرفای قشنگ،نه آدمای دوستداشتنی،نه نفرت، نه خشم، نه حس کینه و بدبختی، نه آرامش و خوشبختی، پس آروم باش، غصه نخور و خودتو اذیت نکن و اجازه بده خدا، خودش به بهترین نحو ممکن درستش کنه...💫

@Roozhayebarani❤️

اونجا که حسین دهلوی میگه:‌ ‌‌‌   
‌
بین ما، تقدیر دیواری بنا کرده‌ست و من
از مدارا خسته‌ام؛ باید دری پیدا کنم

او را راحت گذاشتم. نگفتم همه چیز درست می‌شود. ‏برایِ آرام کردنش تلاشی نکردم! ‏گاهی اوقات بهتر است همه‌چیز را آن‌طور که هست رها كرد، ‏اندوه را آزاد گذاشت تا دوره‌اش را بگذراند.
📚شکلات
#ژوان_هریس
@Roozhayebarani

اونجا که علی یاسینی میگه:

من همونیم که پاى تو
زندگیشُ جاگذشت و رفت
من همونیم که به خاطرت
روى دلش پا گذاشت و رفت

عزیزم زخم، زخمه
حتی بوسه هم به دردش میاره.

بباف مویت را
مگر مرا آن مو، طناب دار شود
مرا بکش بالا چنانکه عاطفه‌ ات جریحه‌دار شود...

دیوونگی ینی تو ❤️

‏پس تو کیستی که مرا در منظره‌ی آغوشم به خواب می‌بری؟
‏کیستی که می‌گذری و یک میلیون آشیل
‏در پاشنه‌ی تو آواز می‌خوانند؟
@Roozhayebarani🕊️
#بیژن_الهی

غم عزیزم ؛
دلتنگی ات روی شانه هایم سنگینی میکند
هرکجا که کوله بار این سالها را زمین میگذارم
خاک تشنه خیس می شود ..
میگرید از هجم غبار این روزهای رفته

ای شبانه های بیداری من ؛
گاهی برای فرار از خودم دور میشوم از خانه
و هرچه بیشتر می روم بیشتر به یادم می آیی
هرچه سیاهی شب پر رنگ تر می شود تو در قلب من روشن تر می شوی ..
به من بگو؛
این کوله بار را کی از شانه های من بر میداری ؟
کجا رخت آسودگی را تنم می‌کنی
و در شبانه های بیداری ،زیر نور مهتاب ، در تلاقی ماه و ستاره ی ناهید ، با من شانه به شانه قدم میزنی ؟
در کدام مسیر دست تنهایی را از دور تنم باز می‌کنی و مرا حصار به حصار ، آغوش به آغوش ، نفس به نفس به خودت نزدیک می‌کنی
در ادامه ی این گلایه ها ، در سطر به سطر این نوشته ، برایت می‌نویسم که دلتنگم ، دیگر از پس نبودنت بر نمی آیم
یا دست دوست داشتنت را بگیر و برو
یا مرا هم با خودت ببر ..
#زهرا_مصلح

@Roozhayebarani❤️