Existentialist

Description
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 5 months ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 7 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 3 months, 2 weeks ago

3 months, 3 weeks ago

نیچه می‌گوید: «عشق بد تو به خودت، تو را در انزوا و تنهایی زندانی می‌کند.»

اما چرا؟

روانکاوی می‌گوید ما از کودکی تصویری از خودمان در ذهن داریم که با آن زندگی می‌کنیم. اگر این تصویر را بیش از حد دوست داشته باشیم، طوری که فقط درگیر خودمان شویم، از ارتباط واقعی با دیگران بازمی‌مانیم. این نوع عشق به خود، مثل زندانی است که خودمان برای خودمان ساخته‌ایم؛ جایی که به‌جای پذیرش نقص‌ها و کاستی‌هایمان، مدام سعی می‌کنیم کامل و بی‌نقص به نظر برسیم.

اما عشق خوب به خود، یعنی قبول کنیم که ما کامل نیستیم. این پذیرش، ما را آزاد می‌کند تا با دیگران رابطه‌ای واقعی و صمیمی بسازیم.
خودت را دوست داشته باش، اما نه طوری که دیگران را فراموش کنی!

متن: #عباس_ناظری

@existentialistt

4 months ago

...
"تقصیر تو نیست." این جمله را در سکوت بشنو. نه به عنوان یک تسکین سطحی، بلکه به عنوان درکی از چیزی که در عمقِ وجودت رخ می‌دهد. به چیزی فکر کن که شاید مدت‌ها در ذهن و قلبت سنگینی کرده: خودت را بابت گذشته‌ات سرزنش کرده‌ای. گناهی که به هیچ‌وجه نمی‌توانی از آن فرار کنی، چیزی که همیشه در سایه‌اش قدم می‌زنی و هیچ راهی برای رهایی از آن نمی‌بینی. شاید تو هم مانند بسیاری از ما، در حال جستجوی معنا در این گناه و عذاب بوده‌ای، در پی معنایی که به تو بگوید همه‌چیز در انتها درست می‌شود، در پی دلیلی برای اینکه بتوانی خودت را ببخشی. اما این تنها ادامه دادن در مسیر بی‌پایانی است که در آن گناه و سرزنش همیشه حضور دارند.

حقیقت این است که گناه ممکن است به چیزی فراتر از اشتباهات گذشته تبدیل شود. به یک حس ثابت، یک تصویر ثابت از خود. تو خودت را در آن گناه می‌بینی، در اشتباهاتت، انگار همیشه در گذشته گرفتار خواهی بود. در اینجا، گناه دیگر فقط یک خاطره نیست، بلکه یک واقعیت دائمی می‌شود. اما آیا واقعاً این خودِ توست؟ آن چیزی که در برابر خود می‌بینی، واقعیتِ وجودی توست یا فقط بازتابی از آن چیزی است که در خود ساخته‌ای؟

«تقصیر تو نیست.» می‌تواند به معنای چیزی بیشتر از یک تسکین باشد. این نه فقط یک عبارت ساده برای آرام کردن تو، بلکه اشاره‌ به حقیقتی است که در قلب این گناه پنهان است. به جای آنکه در تکرار سرزنش خود بمانی، به گسستی بنگر که در این جمله نهفته است. گسست از آنچه به عنوان گذشته‌ی خود می‌شناسی. گسست از تصویری که از خود ساخته‌ای، از هویتِ گناه‌آلودی که در آن گرفتار شده‌ای.

پس آنچه در این جمله نهفته است، چیزی بیشتر از یک تسکین است، دعوتی است به درک گسست‌هایی که در تو وجود دارند، به قبول شکاف‌ها و بریدگی‌های درونی‌ات. این شکاف‌ها ممکن است دردناک باشند، اما شاید درک آن‌ها همان چیزی باشد که به تو آزادی می‌دهد. آزادی از خودِ گذشته‌ات، از تصویری که از خود در ذهن داری، از گناهی که خود ساخته‌ای؛ و این آزادی چیزی است که در شکاف‌ها، در گسست‌ها و در پذیرش ضعف‌ها نهفته است.

متن: #عباس_ناظری

@existentialistt

4 months ago

که دلمُردگی تو را کُشت، هان؟ از خشم می‌ترکی؟ از اندوه در تابی، خفه می‌شوی؟ صبور باش ای شیرِ صحرا!! من هم در حال خفه‌شدنم، مدت‌هاییست مدید...

به ریه‌هایت یاد بده نفس کوتاه بکشند. تا زمانی که پا بر قله‌های بلند می‌نهی و باید در توان دم زنی، با شادی بسیار گسترش یابند.
بیاندیش، کار کن، بنویس، آستین‌هایت را تا شانه بالا بزن و مرمت را بتراش؛ مانند کارگر خوبی که هرگز سر برنمی‌گرداند. عرق می‌ریزد و زحمت می‌کشد و لبخند می‌زند... تنها راه حذر از ناشادی، محصور کردن خویش است به هنر و جا ندادن به هرچه دیگر.

برای من هم‌چیز کمابیش خودش بوده است از زمانی که سر تسلیم نهادم به همیشه بد بودنشان. من به زندگی روزمرّه، وداع نهایی گفته‌‌‌ام. از این پس آنچه می‌خواهم پنج شش ساعت آرامش است در اتاقم؛ آتشی در زمستان و دو شمعی برای شب‌هایم...

دلم می‌خواهد قصه را که در این مدت جدایی نوشته‌ای ببینم. در چهار، پنج هفته همه‌اش را با هم خواهیم خواند. با هم، تنها، به‌فراغت، دور از دنیا و بورژواها، چون خرس‌های زندانی، و زیر پوست کلفت سه قشریِ خرسانه‌مان خواهیم غرید. من هنوز به فکر آن داستان شرقی خودم هستم که در زمستان آینده خواهم نوشتش.

بخشی از یک نامه‌ی گوستاو فلوبر،
ترجمه‌ی ابراهیم گلستان
مانامه‌ی صدف، شماره‌ی ۱۰،
شهریور ماه ۱۳۳۷، صفحه‌های ۸۰۰ و ۸۵۱.

@existentialistt

5 months ago

...
می‌گوید هیچ روزی نیست که از آنچه کرده پشیمان نباشد، اما این پشیمانی را نه حصارهای زندان سنگین‌تر کرده‌ و نه نگاه‌های عبوس دیگران بر او تحمیل کرده‌اند. این پشیمانی، جست‌وجویی است برای فهمیدن چیزی که دیگر وجود ندارد: خودِ گذشته‌اش. آن جوان بی‌عقل، اکنون به "دیگری" مبدل شده است. حضوری شبح‌گون که با او زیسته اما دیگر از او جداست. یک موجود بی‌وجود، خاطره‌ای که تنها سایه‌اش باقی مانده است.
می‌خواهد به گذشته‌ بازگردد و خودش را تغییر دهد اما ناممکن است، چیزی که می‌خواهد باشد، یا آن چیزی که می‌خواهد بشود، در دسترس نیست. گذشته به عدم و فقدان تبدیل می‌شود و همین فقدان است که بخش عمده‌ای از وجود ما را می‌سازد. این یک شکاف است: شکافی میان "خود" و "دیگری". این "دیگری" نه به معنای دیگران، بلکه گذشته‌ی خود ماست. شکاف قابل پر کردن نیست؛ بلکه مانند دره‌ای است که گذشته و حال را از هم جدا می‌کند. ما می‌خواهیم این فاصله را پر کنیم، می‌خواهیم با آن "دیگری" سخن بگوییم اما این "دیگری"، نه قابل دسترس است و نه قابل تغییر. این گذشته، غیابی است که همیشه حضوری بی‌قرار دارد؛ حضوری که همچون سایه‌ای در روشنی محو می‌شود و در تاریکی دوباره ظاهر می‌گردد.

او به این فقدان چشم می‌دوزد، از آن فرار نمی‌کند، بلکه به آن خیره می‌شود، اما می‌داند که نمی‌تواند به آن دست یابد. آن "پیرمرد" که اکنون باقی مانده است، همان بازمانده‌ی تکه‌پاره‌ای از هویتی است که زمانی یکپارچه می‌پنداشت. اما حالا، آن جوانِ بی‌عقل، دیگر صرفاً یک خاطره نیست؛ بلکه به یک شمایل بدل شده، شمایلی از "دیگری" که با او باقی مانده است. او به خود می‌گوید: "دلم می‌خواد با اون جوان حرف بزنم." اما زبان، همان‌طور که همیشه بوده، می‌لغزد؛ و او تنها می‌تواند سکوتی را بشنود که میان او و گذشته‌اش گسترده شده است.
پس چه می‌ماند؟ پذیرش. اما این پذیرش، از جنس تسلیم یا فراموشی نیست، از جنس تجربه‌ی واقعیت است، او فقدان را می‌پذیرد و این شکاف را در آغوش می‌کشد. این لحظه، نه لحظه‌ای از آرامش، بلکه لحظه‌ای از آگاهی‌ست. بنابراین، این لحظه از فیلم نه تنها لحظه‌ی آزادی از زندان فیزیکی، بلکه به نوعی آزادی روانی هم هست؛ او از دل این پذیرش، به رستگاری می‌رسد؛ نه رستگاری از زندان، بلکه از خیال تمامیت. به رستگاری از نیاز به بازگشت به گذشته، رستگاری از اینکه بخواهد گذشته را به دست آورد یا تغییر دهد؛رستگاری از چیزی که هرگز نمی‌توانست بازگردد. او می‌فهمد که هویتش، نه یکپارچه و کامل، بلکه تکه‌تکه و شکسته است و در همین شکستگی‌، معنا شکل می‌گیرد.
.
.
متن: #عباس_ناظری
https://www.instagram.com/reel/DCqsodpKK30/?igsh=MXVucWN5dThqZHppaw==

5 months, 1 week ago

#هرشب_یک_جمله

ابوعلی دقاق می‌گوید: «بندهٔ آنی که در بند آنی.»

«آن» که در بند آنی، تصویری است که در آینه‌ی دیگری ساخته می‌شود، نه خودِ واقعی. در جستجوی «دیگری» هستی تا خود را از خلال نگاه آن کامل کنی؛ گویی قرار است خویش را در آن بندها بیابی...

متن: #عباس_ناظری

@existentialistt

5 months, 1 week ago

در اردوگاه مخوف نورنبرگ، نازی‌ها برای کشتن اسیران شیوه‌ی خاصی ابداع کرده بودند، که آندره مالرو آن را در این جمله خلاصه می‌کند:
«طناب را به گردن اسیری که نوک پنجه‌ی پایش به زمین می‌رسید می‌انداختند تا سرانجام از شدت خستگی مجبور شود که خود را بکشد.» (ضد خاطرات، آندره مالرو)

بقیه را خود ما به حدس درمی‌یابیم محکوم برای حفظ جان خود نخست می‌کوشد تا هرچه بیشتر تنش را روی پنجه‌ی پاهایش نگهدارد، سپس خسته می‌شود و لحظه‌ای تن خود را رها می‌کند، اما طناب به گردنش فشار می‌آورد و او پیش از این که خفه شود می‌کوشد تا دوباره بر سر پنجه‌ی پا بایستد؛ دوباره خسته می‌شود و دوباره تن را رها می‌کند، باز طناب به گردنش فشار می‌آورد، اما او دل از جان بر نمی‌دارد و باز تلاش می‌کند؛ این رفت و آمد چندان ادامه می‌یابد تا محکوم بینوا، ترسنده از مردن اما خسته از کوشیدن، سرانجام به جان می‌آید و مرگ را بر زندگی ترجیح می‌دهد و می‌گذارد تا طناب دار خفه‌اش کند.

@existentialistt

5 months, 1 week ago

هنگامی که می‌پرسیم «چرا دیگران من را می‌رنجانند؟»، تمام توجه‌مان به بیرون از خودمان معطوف است؛ فرض را بر این می‌گذاریم که علت رنجش ما در رفتارها، گفتارها یا افکار دیگران نهفته است. این دیدگاه باعث می‌شود احساس ناتوانی کنیم و قربانی شرایط شویم، زیرا همواره در انتظار آن خواهیم بود که دیگران تغییر کنند تا ما احساس بهتری داشته باشیم. به این ترتیب، رنجش خود را به دست دیگران سپرده‌ایم.

در مقابل، وقتی می‌پرسیم «چه می‌شود که من احساس رنجش می‌کنم؟»، توجه را از بیرون به درون خود می‌آوریم؛ به‌جای آنکه صرفاً دنبال علت در دیگران بگردیم، به احساسات و باورهای درونی‌مان دقت می‌کنیم. این پرسش، ما را به سوی خودآگاهی و تحلیل واکنش‌های عاطفی‌مان هدایت می‌کند: آیا دلیل رنجش من انتظارها و باورهای من است؟ آیا ممکن است موضوعی در گذشته باعث شده باشد که نسبت به رفتارهای خاصی حساس‌تر شوم؟ آیا این واکنش من طبیعی و متناسب است، یا اینکه احساسات عمیق‌تری از ناامنی، ترس از طرد، یا نیاز به تأیید باعث این رنجش شده‌اند؟

درک عمیق‌تر این مسئله به ما قدرت می‌دهد، زیرا در می‌یابیم که می‌توانیم با شناخت و تغییر نگرش‌ها و باورهای خود، از میزان رنجش‌مان بکاهیم. این‌گونه، به جای وابستگی به تغییر دیگران، راهی به سوی خودآگاهی و رشد درونی پیدا می‌کنیم.

در نهایت، این جمله به ما یادآور می‌شود که مهم‌تر از آنکه بفهمیم «دیگران چه کرده‌اند»، این است که درک کنیم «ما چه می‌کنیم» و «چگونه به رفتارهای اطرافیان واکنش نشان می‌دهیم»، زیرا همین شناخت است که ما را به سمت رهایی از رنجش و آرامش درونی سوق می‌دهد.
.
.
متن: #عباس_ناظری

@Existentialistt

5 months, 2 weeks ago

به زبان کریشنا مورتی: به محض درک چیزی از آن رها شده‌اید.

به عبارتی هنگامی که چیزی را به‌طور کامل و با بینش عمیق درک کنید، آن موضوع قدرت خود را بر شما از دست می‌دهد و دیگر شما را در بند نگه نمی‌دارد. در واقع، این آگاهی عمیق باعث می‌شود تا آن تجربه یا احساس از ناخودآگاه به سطح خودآگاه آورده شود و به جای اینکه به‌طور ناهشیار بر رفتار و افکار شما تأثیر بگذارد، به موضوعی روشن و قابل‌مشاهده تبدیل شود. این شفافیت و شناخت باعث رهایی شما از آن می‌شود، چرا که دیگر در تاریکی روان پنهان نیست تا شما را بی‌اختیار به سمت خود بکشاند.

متن: #عباس_ناظری

@Existentialistt

5 months, 2 weeks ago

#هرشب_یک_جمله

هر خاطره، تکه‌ای از من است که دیگر از آنِ من نیست، و هر بازگشتی به آن، مرا عمیق‌تر در شکاف میان بودن و نبودن می‌برد. من همان گمشده‌ای هستم که در آیینه‌ی خاطرات، همواره در آستانه‌ی پیدایی و محوشدن است، در مرزی که هیچگاه به آن نمی‌رسم، و در جست‌وجویی که شاید تنها مقصدش، خودِ همین جست‌وجو باشد.

متن: #عباس_ناظری

@existentialistt

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 5 months ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 7 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 3 months, 2 weeks ago