『نَفَسَم بآش』

Description
°•﷽•°

『تو که باشی بس است
مگر من جز نفس چه میخواهم』

هانی ?

پارت گذاری هر روز❤️‍?
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 11 months, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year, 2 months ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 10 months ago

3 years, 4 months ago


من غر میزنم ،
که تو بغلم کنی!!
من گریه میکنم که تو بغلم کنی ،
من لج میکنم که تو بغلم کنی ،
آخه من توی بغل تو آروم میشم?*♥️**?️*

3 years, 4 months ago
3 years, 4 months ago

- تو چت شده؟ چرا انقد نسبت به من و حرفام خنثی ای؟
+ میدونی.. ما ادما تا یجایی کنار میایم، بحث میکنیم، گله میکنیم از یه تایمی به بعد سکوتو ترجیح میدیم به همه چی..
دیگه حوصله اینکه بشینی ساعت ها بحث کنی و به نتیجه ای نرسی رو نداری
از یجایی به بعد جنگ و دعوا فایده ای نداره فقط باید دور شی..
- یعنی میخوای ترکم کنی؟
+ من خیلی وقته ترکت کردم و تو خبر نداری.. ما بین سکوت کردنام، بحث نکردنام اروم اروم فاصله گرفتم و از روت رد شدم..

3 years, 4 months ago

#part29♥️? صبر نداشت.انگار او نبود که ده سال تحمل کرده بود.فقط میخواست به زودی آزاد شود.با فکری که به ذهنش آمد. اخمهایش را در هم کشید.اینکه نفس هم مشتاق است کیارش آزاد شود؟برای دیدینش چه؟ با رفتن پدر و مادرش به سلولش رفت تا آنجا کمی آرامش بگیرد.خنده دار…

3 years, 4 months ago

#part29♥️? صبر نداشت.انگار او نبود که ده سال تحمل کرده بود.فقط میخواست به زودی آزاد شود.با فکری که به ذهنش آمد. اخمهایش را در هم کشید.اینکه نفس هم مشتاق است کیارش آزاد شود؟برای دیدینش چه؟ با رفتن پدر و مادرش به سلولش رفت تا آنجا کمی آرامش بگیرد.خنده دار…

3 years, 4 months ago

#part29♥️? صبر نداشت.انگار او نبود که ده سال تحمل کرده بود.فقط میخواست به زودی آزاد شود.با فکری که به ذهنش آمد. اخمهایش را در هم کشید.اینکه نفس هم مشتاق است کیارش آزاد شود؟برای دیدینش چه؟ با رفتن پدر و مادرش به سلولش رفت تا آنجا کمی آرامش بگیرد.خنده دار…

3 years, 4 months ago

#part28♥️? کیارش با شنیدن اسمش که با بلندگو صدایش میزدند از روی سکو پایین آمد. به طرف راهرویی رفت که انتهایش دری بود و از آنجا به سالن ملاقات میرفتند. سربازی به سمتش آمد و به سمت سالن بردش. دیگر عادت کرده بود به اسیر بودن.نیمی از عمرش را در زندان گذرانده…

3 years, 4 months ago

#part28♥️? کیارش با شنیدن اسمش که با بلندگو صدایش میزدند از روی سکو پایین آمد. به طرف راهرویی رفت که انتهایش دری بود و از آنجا به سالن ملاقات میرفتند. سربازی به سمتش آمد و به سمت سالن بردش. دیگر عادت کرده بود به اسیر بودن.نیمی از عمرش را در زندان گذرانده…

3 years, 4 months ago

#part28♥️? کیارش با شنیدن اسمش که با بلندگو صدایش میزدند از روی سکو پایین آمد. به طرف راهرویی رفت که انتهایش دری بود و از آنجا به سالن ملاقات میرفتند. سربازی به سمتش آمد و به سمت سالن بردش. دیگر عادت کرده بود به اسیر بودن.نیمی از عمرش را در زندان گذرانده…

3 years, 4 months ago

#part27♥️? ناراحت گفت:دوست داشتم بمونی. صورتش را بوسید و گفت:قول میدم فردا بیام. با صدف خدافظی کرد و با شب خیری به طرف اتاقش رفت. روی تختش دراز کشید و به جایی که طاها یک ساعت قبل نشسته بود زل زد. انقدر با شور و شوق به آنجا نگاه میکرد که انگار خود طاها…

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 11 months, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year, 2 months ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 10 months ago