? یکی از بزرگترین کانال های هواداری استقلال ?
? هفته ششم لیگ برتر
⚽️ استقلال - پیروزی
? چهارشنبه 4 مهر
⏰ ساعت 19:00
? ورزشگاه امام خمینی اراک
تبلیغات و ارتباط با ما:
@AdsEsteghlallii
Last updated 1 month, 4 weeks ago
🔴بزرگترین رسانه هواداران پرسپولیس🔴
📱تعرفه تبلیغات:
@AdsPers
.
🏆 مرحله ۱/۱۶ نهایی جام حذفی
⚽️ پرسپولیس - مس سنگون
🗓 پنجشنبه ۱ آذر - ۱۸:۰۰
🏟 ورزشگاه تختی تهران
.
ارتباط با ما:
@Perscall
.
Last updated 1 week, 1 day ago
بر سر آتش تو سوختم و دود نکرد
آب بر آتش تو ریختم و سود نکرد
آزمودم دل خود را به هزاران شیوه
هیچ چیزش به جز از وصل تو خشنود نکرد
آنچ از عشق کشید این دل من که نکشید
و آنچ در آتش کرد این دل من عود نکرد
گفتم این بنده نه در عشق گرو کرد دلی
گفت دلبر که بلی کرد ولی زود نکرد
آه دیدی که چه کردست مرا آن تقصیر
آنچ پشه به دماغ و سر نمرود نکرد
گرچه آن لعل لبت عیسی رنجورانست
دل رنجور مرا چاره بهبود نکرد
جانم از غمزه تیرافکن تو خسته نشد
زانک جز زلف خوشت را زره و خود نکرد
نمک و حسن جمال تو که رشک چمن است
در جهان جز جگر بنده نمکسود نکرد
هین خمش باش که گنجیست غم یار ولیک
وصف آن گنج جز این روی زراندود نکرد
ساقی بده پیمانهای زآن می که بیخویشم کند
بر حسن شورانگیز تو عاشقتر از پیشم کند
زان می که در شبهای غم بارد فروغ صبحدم
غافل کند از بیش و کم فارغ ز تشویشم کند
نور سحرگاهی دهد فیضی که میخواهی دهد
با مسکنت شاهی دهد سلطان درویشم کند
سوزد مرا سازد مرا در آتش اندازد مرا
وز من رها سازد مرا بیگانه از خویشم کند
بستاند ای سرو سهی! سودای هستی از رهی
یغما کند اندیشه را دور از بداندیشم کند
آمدی ، دیرآمدی...!! من مثل سابق نیستم
ترک عادت کرده ام ، آن مرد عاشق نیستم
دیگر از آن مرد راسخ غیر از این باقی نماند
جز همین اندوه و غم ، لابد که لایق نیستم
تا تو رفتی کوچه ها را یک به یک سگ دو زدم
یافتم من صد عذابی را ، که فایق نیستم
تا شدم بیمار چشمت رنگ عالم تیره گشت
از همان شب ، عشق را دیدم که شایق نیستم
خسته از هر انتظارم ، خسته از این زندگی
از سرک ها تازه فهمیدم که واثق نیستم
گفته بودی میروی ، گفتم که می میرم نرو
شرم دارم زنده ام ، هم این که صادق نیستم
آمــدم عـرض ادب بـر قـدمِ یـار کنم
دل و جان را بـه فدایِ گلِ بی خار کنم
آمدم تاکه شوم بر درِ توحلقه به گوش
دل دهم بر تو و خودرا به تو دلدار کنم
کرده بودند رقیبان همه روزم شب تار
همــهٔ روز رقیبــان چـو شبِ تار کنم
گر تـو خواهی که بیایی ز دلم یاد کنی
گل بپاشم بـه رهت، شهـر خبردار کنم
یا که خواهی تو بیایی به رقیبم برسی
ســرِ راه تـو بگیـرم ز تــو دیـدار کنم
اۍخلیل ازغم عشقِ چه کسی مینالی؟
گــو کـه دل را بدهـم شهرهٔ بازار کنم.
گاهی چنان بدم که مبادا ببینی ام
حتی اگر به دیده ی رویا ببینی ام
من صورتم به صورت شعرم شبیه نیست
بر این گمان مباش که زیبا ببینی ام
شاعر شنیدنی است، ولی میل، میل توست
آماده ای که بشنوی ام، یا ببینی ام
این واژه ها صراحت تنهایی من اند
با این همه، مخواه که تنها ببینی ام
یک قطره ام و گاه چنان موج می زنم
در خود، که ناگزیری، دریا ببینی ام
شب های شعرخوانی من بی فروغ نیست
اما تو با چراغ بیا تا ببینی ام
روزی که زیر خاک تن ما نهان شود
وانها که کردهایم یکایک عیان شود
یارب به فضل خویش ببخشای بنده را
آن دم که عازم سفر آن جهان شود
بیچاره آدمی که اگر خود هزار سال
مهلت بیابد از اجل و کامران شود
هم عاقبت چو نوبت رفتن بدو رسد
با صدهزار حسرت از اینجا روان شود
فریاد از آن زمان که تن نازنین ما
بر بستر هوان فتد و ناتوان شود
اصحاب را ز واقعهٔ ما خبر کنند
هر دم کسی به رسم عیادت روان شود
و آن کس که مشفقست و دلش مهربان ماست
در جستن دوا به بر این و آن شود
وانگه که چشم بر رخ ما افکند طبیب
در حال ما چو فکر کند بدگمان شود
گوید فلان شراب طلب کن که سود تست
ما را بدان امید بسی در زیان شود
شاید که یک دو روز دگر مانده عمر ما
وآن یک دو روز بر سر سود و زیان شود
یاران و دوستان همه در فکر عاقبت
کاحوال بر چگونه و حال از چه سان شود
تا آن زمان که چهره بگردد ز حال خویش
و آن رنگ ارغوانی ما زعفران شود
و آن رنج در وجود به نوعی اثر کند
کز لاغری بسان یکی ریسمان شود
در ورطهٔ هلاک فتد کشتی وجود
نیز از عمل بماند و بیبادبان شود
آمد شد ملائکه در وقت قبض روح
چون بنگریم دیدهٔ ما خونفشان شود
باید که در چشیدن آن جام زهرناک
شیرینی شهادت ما در زبان شود
یا رب مدد ببخش که ما را در آن زمان
قول زبان، موافق صدق جنان شود
ایمان ما ز غارت شیطان نگاه دار
تا از عذاب خشم تو جان در امان شود
فیالجمله روح و جسم ز هم متفرق شوند
مرغ از قفس برآید و در آشیان شود
جان ار بود پلید شود در زمین فرو
ور پاک باشد او زبر آسمان شود
آوازه در سرای در افتد که خواجه مرد
وز بم و زیر، خانه پر آه و فغان شود
از یک طرف غلام بگرید به های های
وز یک طرف کنیز به زاری کنان شود
در یتیم گوهر یکدانه را ز اشک
جزع دو دیده پر ز عقیق یمان شود
تابوت و پنبه و کفن آرند و مرده شوی
اوراد ذاکران ز کران تا کران شود
آرند نعش تا به لب گور و هر که هست
بعد از نماز باز سر خانمان شود
هر کس رود به مصلحت خویش و جسم ما
محبوس و مستمند در آن خاکدان شود
پس منکر و نکیر بپرسند حال ما
وین جمله حکمها ز پی امتحان شود
گر کردهایم خیر و نماز و خلاف نفس
آن خاکدان تیره به ما گلستان شود
ور جرم و معصیت بود و فسق کار ما
آتش در اوفتد به لحد هم دخان شود
شب و یک خاطرهی تلخ که ویرانم کرد
به خدا رنج نبودِ تو پریشانم کرد
کو به کو رفتی و یک شهر شده حیرانت
به خودِ عشق قسم عطر تو درمانم کرد
خودِ ضحاک نه این بود ، که خونخواری تو
عشق تو خون به دل کوی و خیابانم کرد
آنقدر زخم زدی تا که بیفتم از پا
عشق تو تلخترین قصهی دورانم کرد
تو شدی با همه آزار ، خدای دل من
عشق تو از همه پنهان و گریزانم کرد
بخدا از ازل اینقدر نبودم کافر
ناز چشمان تو صد رخنه به ایمانم کرد
دردها دیدهام از خوب و بد دشمن و دوست
درد عشق تو فقط سر به گریبانم کرد
هیچکس با منِ دیوانه نکردهاست جفا
جور تو خرمن آتش به دل و جانم کرد
چنان با ناز می آیی که حتی شاه می رقصد
به شوق دیدنت یوسف درون چاه می رقصد
تو می آیی همه دف میزنند و بربط و سرنا
تو می خندی و دل ، با نغمه ات ناگاه می رقصد
تمام لولیان ، افسانه گوی خال هندویت
و ساقی ، مست مست از باده ی دلخواه می رقصد
پری دریایی زیبای اقیانوس آرامی ؟
که با ناز تو موج و کشتی و ملاح می رقصد ؟
چه آوردی سر هاجر ، که تسلیم نگاهت شد ؟
که اسماعیل هم در راه قربانگاه می رقصد
تو آن خنیاگر طناز بزم باده نوشانی ؟
که هر شب زهره با شوق تو گرد ماه می رقصد ؟
از آن وقتی که چشم کافرت کافرترم کرده
زبانم لال ، حتی بای بسم الله میرقصد !
نقاب از چهره برگیر و ببین شیدای شهرآشوب
بفرمان تو حتی ناصرالدین شاه می رقصد
برقص آ دختر کولی ، کنار شعله ها امشب
که با تو ، نبض من ، در بزم آتشگاه می رقصد
بیگانه ماندی و نشدی آشنا تو هم
بیچاره من! اگر نشناسی مرا تو هم
دیدی بهای عشق به جز خون دل نبود
آخر شدی شهید در این کربلا تو هم
آیینهای مکدّرم از دست روزگار
آهی بکش به یاد من، ای بیوفا تو هم
چندی است از تو غافلم ای زندگی ببخش
چنگی نمیزنی به دل این روزها تو هم
ای زخم کهنهای که دهان باز کردهای
چون دیگران بخند به غمهای ما تو هم
تاوان عشق را دل ما هرچه بود داد
چشمانتظار باش در این ماجرا تو هم...!!!
آسمان با ما درافتادهست و ما با آسمان
میکَشد بدنامی ما تا کجا با آسمان؟!
آفتابا! این دو رنگیها نمیآید به تو
لااقل مردانه با ما باش یا با آسمان
ما به جرم خوردن گندم قناعت داشتیم
حضرت ابلیس! حق با ماست یا با آسمان؟
در نبرد نابرابر آی، آدمزاده ها!
آسمانی دیگر از نو ساخت، تا با آسمان...
کاسههای صبر ما از خویشتنداری پر است
از نخستین روز بد تا کرده با ما آسمان
? یکی از بزرگترین کانال های هواداری استقلال ?
? هفته ششم لیگ برتر
⚽️ استقلال - پیروزی
? چهارشنبه 4 مهر
⏰ ساعت 19:00
? ورزشگاه امام خمینی اراک
تبلیغات و ارتباط با ما:
@AdsEsteghlallii
Last updated 1 month, 4 weeks ago
🔴بزرگترین رسانه هواداران پرسپولیس🔴
📱تعرفه تبلیغات:
@AdsPers
.
🏆 مرحله ۱/۱۶ نهایی جام حذفی
⚽️ پرسپولیس - مس سنگون
🗓 پنجشنبه ۱ آذر - ۱۸:۰۰
🏟 ورزشگاه تختی تهران
.
ارتباط با ما:
@Perscall
.
Last updated 1 week, 1 day ago