خیر سرم قهوه خوردم مغزم یکم فعال شه درسه رو هر جور شده بخونم الان دارم بندری میزنم همینقدر بی جنبه???

تصمیم گرفتم امتحان فردا رو صبح تو مترو بخونم (همچنان دروس عمومی عذاب آور هستند)??

«کتاب را باز می‌کنم ولی چیزی نمی‌خوانم. به جایش وسط کتاب یک بلیت قطار هندی از دوران نوجوانی‌ام پیدا می‌کنم:
بلیت برگشت. قطار شماره ۶۳۴۶. تریواندروم مرکزی به ایستگاه مرکزی ویکتوریا. یک شش صفر روپیه، غیرقابل استرداد. سفر خوش.
برگشتن به کتاب مثل برگشتن به شهرهایی است که فکر می‌کنیم شهر ما هستند ولی در واقع فراموش‌شان کرده‌ایم و فراموش‌مان کرده‌اند. در شهر -در کتاب- بیهوده به گذرگاه‌ها سر می‌زنیم و دنبال نوستالژی‌هایی می‌گردیم که دیگر مال ما نیست. محال است برگردیم به جایی و همان طوری بیابیمش که آخرین بار ترکش کرده بودیم. محال است در کتابی دقیقا همان چیزی را کشف کنیم که اولین بار بین خطوطش خوانده بودیم. اگر خوش‌شانس باشیم، تکه‌هایی از اشیا میان آوار پیدا می‌کنیم؛ یادداشت‌هایی نامفهوم بر حاشیه‌ی صفحه که باید رمزگشایی‌شان کنیم تا دوباره از آن ما شوند.»

-اگر به خودم برگردم، والریا لوئیزلی

اندازم شده ،دیگه شبیه شیرفرهاد نمیشم?

کت شیر فرهادمو از کمد در آوردم?

علی یاسینی واقعا چندتا از آهنگاش خوبه ها

با نوستالژی های ما چیکار که نمیکنن

بدن درد نمیزاره تمرین کنم??